در احادیث کهن اسلامی از جبر (گبر، زرتشتی) نامی نام می برند که دکه داری مسیحی و عجمی در مروه در مکه بوده است و مصاحب و معلم محمد پیامبر اسلام به شمار می رفته است. این باید همان عبدالله بن سلام بن حارث یا سلمان بن اسلام (در اصل سلمان بن سلام) معروف به سلمان فارسی باشد. زیستن سلمان در محل فرمانروایش مدائن با قبایل یمنی گواه انتساب وی به ایرانیان یمنی (ابنای احرار، از جمله محکومین مسیحی سابق زندانهای انوشیروان) است. از این رو هم بوده که محل مهاجرت او (در واقع خانواده پدر وی) از جنوب ایران (از مقصد اصفهان، شیراز، خوزستان) متفاوت ذکر شده است. ابوریحان بیرونی در «الآثار الباقیه عن القرون الخالیه» مینویسد: «انجیل سبعین (بلامس) » نام انجیلی است که سلام پسر عبدالله سلام از زبان سلمان فارسی نوشتهاست. در این گفته ابوریحان بیرونی عبدالله سلام و سلمان فارسی به هم رسیده اند که گواه صادقی بر این همانی بودن ایشان است. جالب است که ضحاک مفسر نام دار به جای جبر خبر ابن اسحاق (در سیره ابن هشام، 2/43، تفسیر طبری،7/648) سلمان فارسی را معلم پیامبر اسلام ذکر کرده است که نشانگر مطابقت جبر (گبر، ایرانی)، قاضی شریح حارث کندی یمنی، سلمان فارسی و عبدالله بن سلام است.
این مطلب جالب در باب عبدالله بن سلام صاحب علم الکتاب را از «گلستان قرآن» آبان 1380 - شماره 87، پایگاه مجلات تخصصی نور می خوانیم:
در قسمتی از آیه 43 سوره مائده به کسی اشاره شده است که علمالکتاب در نزد اوست. در بین محققان اختلاف نسبتاً زیادی وجود دارد، در خصوص اینکه این شخص کیست.
در این مقاله نویسنده کوشیده از میان آرای مختلف، سه رأی را مطرح کند و مورد ارزیابی قرار دهد.
«و یقول الذین کفروا لست مرسلاً قل کفی بالله شهیداً بینی و بینکم و من عنده علم الکتاب» (رعد، 42).
کسانی که حق را کتمان میکنند و کفر میورزند، ادعا میکنند که تو از طرف پروردگار فرستاده نشدهای و رسول (پیامبر) او نیستی. تو نیز در جواب بگوی که: آگاهی و گواهی خدا که رسالت من از سوی اوست برای این منظور کافی است و نیز گواهی آن کسی که علمالکتاب در نزد او میباشد.
محوریترین بحث آیه که دانشمندان به آن پرداختهاند، بررسی این است که مراد از کسی که علمالکتاب نزد اوست، چه کسی است و عمدتاً ریشه اختلاف در دیدگاههای مختلف، به این برمیگردد که منظور از کتاب در آیه مورد نظر، چیست. در ادامه، از میان آرای مختلف، 3 رأی عرضه شده و توضیحاتی نیز داده خواهد شد:
منظور از دارنده علم الکتاب، عبدالله بن سلام است:
صاحبان این نظر، معتقدند که منظور از الکتاب، کتب آسمانی پیشین یعنی تورات و انجیل میباشد. فلذا مراد از واجد علمالکتاب، دانشمندان اهل کتاب و افرادی همچون عبدالله بن سلام میباشند که نشانههای پیامبر(ص) را در کتب آسمانی پیشین دیده بودند و گواه بر حقانیت او میشدند. میگویند عبدالله بن سلام یکی از علمای یهود بود که به حقانیت و صدق رسالت پیامبر(ص) گواهی میداد و چون از عالمان برجسته اهل کتاب بود، طبیعتاً گواهی او مهم تلقی میشده است بویژه که بر اساس آن آدرسدهی تورات به این امر اذعان میکرد. بر اساس این دیدگاه، آگاهی و گواهی خدا برایشخص پیامبراکرم(ص) که در معرض اتهام بود میتوانست آرامبخش و پشتوانه معنوی باشد و گواهی و شهادت یک عالم اهل کتاب نیز میتوانست راهگشا باشد برای مؤمنین به پیامبران قبل و منتظران موعود آخرین و نهایتاً صدق ادعای حضرت محمد(ص). در جایی که طبق تصحیح قرآن مجید در آیه ششم از سوره صف (و اذ قال عیسی ابن مریم یا بنی اسرائیل انی رسول الله الیکم مصدقاً لما بی یدی من التوریة و مبشراً برسول یأتی من بعدی اسمه احمد...) وعده ظهور پیامبر اکرم(ص) در تعالیم پیامبران پیشین آمده بود و طبیعتاً، عالمان آنها نسبت به این مژده و وعده آگاه بودند، لذا اعلام نظر آنها کاملاً مقبول و مورد نظر قرآن است.
موضوع استناد به سخنان عالمان اهل کتاب، منحصر به این آیه نیست. بلکه قرآن و رسولالله در مواضع دیگر نیز به ایشان که متعهدانه به پیامبر(ص) ایمان آوردند، استناد میکند. من جمله در آیه 94 سوره یونس آمده است: فان کنت فی شک مما انزلنا الیک فسئل الذین یقرؤون الکتاب من قبلک لقد جاءک الحق من ربک فلاتکونن من الممترین (پس هر گاه شک و ریبی از آنچه به تو فرو فرستادیم در دل داری از پیشینیان خود علماء اهل کتاب بپرس که همانا این کتاب از جانب خدای تو آمده و ابداً در حقانیت آن نباید شک در دل راه دهی). همانطور که دیده میشود، صراحتاً سخن عالمان اهل کتاب مورد توجه و استناد قرار گرفته است. از این آیه که جنبه وسیعتری از مصداق را در بردارد، بگذریم آیه دهم از سوره احقاف، مسأله را جزئیتر مورد توجه قرار میدهد آنجا که میفرماید: قل ارایتم ان کان من عندالله و کفرتم به و شهد شاهد من بنی اسرائیل علی مثله فامن و استکبرتم ان الله لا یهدی القوم الظالمین (بگو، اگر قرآن از جانب خدا باشد و شما به آن ایمان نیاورید چه میکنید، در صورتی که یکی از بنیاسرائیل بدان شهادت داد و ایمان آورد ولی شما تکبر میورزید، خداوند ستمکاران را هدایت نمیکند.)
این شاهد بنیاسرائیلی، دانشمند معروف یهود یعنی همان عبدالله بن سلام میباشد. این شأن نزول را حتی بسیاری از دانشمندان که واجد و حامل علمالکتاب را در آیه 43 سوره رعد عبدالله بن سلام نمیدانند، قبول دارند و اذعان کردهاند که آیه اخیر (احقاف 10) در مورد وی است.
همانطور که ملاحظه میشود محتوای این آیه با آیه محوری بحث، نزدیکی و همسانی زیادی دارد به طوری که اگر کسی بخواهد از این تطابق (با توجه به شأن نزول آیه 10 سوره احقاف) نتیجه بگیرد که منظور از دارنده علمالکتاب نیز عبدالله بن سلام است، نمیشود ایراد جدی بر وی گرفت، به شرطی که بتواند اثبات کند که منظور از الکتاب در مورد مذکور، مطالب مندرج در تورات و انجیل باشد و نه کتاب آفرینش و لوح محفوظ و یا قرآن کریم که حاوی حقایق هستی است.
از جمله ایراداتی که به این دیدگاه گرفتهاند این است که: سوره رعد مکی است در حالی که عبدالله بن سلام در مدینه، اسلام آورده و صدق ادعای پیامبر(ص) را پذیرفت. از سعید بن جبیر نقل شده که وقتی از او سؤال کردند: آیا من عنده علم الکتاب، عبدالله بن سلام است؟ گفت: چگونه میتواند او باشد در حالی که این سوره مکی است. با مراجعه به منابع موجود در مییابیم که موضع مکی بودن سوره رعد، یک گزینه و رأی است و در مقابل آن بسیاری دیگر معتقدند که این سوره، مدنی میباشد و در نتیجه اشکال مزبور را نیز مرتفع میدانند. جالب اینجاست که بعضی از مفسران با قبول مکی بودن سوره احقاف، شأن نزول آیه دهم آن را، عبدالله بن سلام میدانند، هرچند که بعضاً این اشکال را با مدنی یادکردن آیه دهم، حل میکنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر