سهشنبه، دی ۲۴، ۱۳۹۸
واژۀ رای فارسی (داوری) با واژۀ رأی عربی (دیدن) مشتبه شده است
نظر به تبدیل پذیری حرف "ز" اوستایی به وساطت حرف ذ به حرف ی (نظیر راذ: رای) واژۀ اوستایی رَز (رَاذ، داوری درست کردن به) همانست که امروز رای گوییم و در شاهنامه به کرّات آمده است. اصلاً در پهلوی راذ/رای به معانی رای و فهم و هوش و عقل آمده است. ولی کلمۀ رأی در قاموس قرآن به معنی دیدن و دانستن و نگاه کردن است:
رأی:
ديدن. دانستن. نگاه كردن [انعام:76]. يعنى چون شب او را فرا گرفت ستاره اى ديد گفت: اين پروردگار من است. [يوسف:28]. ارباب ادب گفته اند: چون رأى به دو مفعول متعدى شود به معنى علم آيد نحو[سباء:6]. «اَلَّذى اُنزِلَ» مفعول اول و «هُوَ الْحَقَّ» مفعول دوم «يَرَى» است يعنى: آنان كه دانش داده شده اند میدانند آنچه به تو نتزل شده حق است و مثل [كهف:39]. ياء محذوف، مفعول اول و «اَقَلَّ...» مفعول دوم آن است يعنى: اگر مرا از خودت در مال و ولد كمتر مىدانى. و چون با الى متعدى شود معنى نگاه كردن میدهد كه موجب عبرت باشد (مفردات) نحو [بقره:243]. طبرسى فرمده رؤيت در اينجا به معنى علم است ولى بهتر است به معنى نگاه كردن باشد زيرا در آن صورت معناى «اِلَى» درست خواهد بود يعنى: آيا آنان كه هزاران نفر بودند از ديارشان خارج شدند نگاه نكردى؟ منظور نگاه عبرت است گر چه منظور اليهم در وقت نزول آيه نبودند ولى نگاه عبرت با شنيدن اخبار آنها نيز صحيح است على هذا هر كجا كه رأى با الى متعدى باشد معنى نگاه كردن درست است. مگر در بعضى از آيات ***. «أَرَأَيْتَ» جارى مجراى «اخبرنى» آمده و به آن كاف خطاب براى تأكيد ضمير داخل مىشود نحو [اسراء:62] يعنى: به من خبر ده كه از من برترى دادى. طبرسى تصحيح كرده كه اين كاف فقط براى تأكيد خطاب و نيز حرف خطاب است و اسم نيست كه مفعول أرأيت باشد. در اقرب نيز چنين است. همچنين است «أرأيتم و «أرأيتكم» به معنى: خبر دهيد است [يونس:50]، [انعام:47]. رأى چون به باب افعال رود پيوسته دو مفعول خواهد داشت مثل [انفال:43] يعنى اگر آنها را به تو در حال كثرت نشان مىداد البته سست و متفرق می شديد ظاهر آنست كه «كَثيراً» حال است از ضمير «هم». «تَرائى» ديدن يكديگر است نحو [شعراء:61]. چون دو جمع (فرعونيان و ياران موسى) گفتند: ما گرفتار شدگانيم. «رثاء» به كسر اول به معنى تظاهر و نشان دادن به غير است (اقرب) و آن اين است كه كار خوبى انجام دهد و قصدش تظاهر و نشان دادن به مردم باشد نه براى تقرّب به خدا [بقره:264]. صدقات خود را با منّت و اذيت باطل نكنيد مثل آن كسى كه مال خويش براى تظاهر به مردم خرج مىكند كه خرج چنين شخص نيز باطل است. [ماعون:6]. آنان كه تظاهر و ريا مىكنند همچنين است آيه 142 نساء و 47 انفال. رِئْىْ (بر وزن علْمْ): منظر و قيافه [مريم:74]. چه بسيار كسانى پيش از آنها هلاك ساختيم كه اثاث و منظرشان از اينها بهتر بود. * [ماعون:1]. أرأيت در آيه شريفه به معنى اخبرنى نيست بلكه معنى آن چنين است: آيا ديدى و شناختى آن كه را جزا را تكذيب مىكند او كسى است كه يتيم را طرد مىنمايد. * [علق:9-13]. «أرأيت» در هر سه مورد براى افاده تعجب است و تكرار آن براى تأكيد آمده و جواب اذا در آيه اول و جواب هر دو «ان» در آيات بعدى محذوف است و فاعل «كّذب و توّلى» همان نهى كننده است كه در آيه اول مذكور مىباشد يعنى: آيا ديدى آن كس را كه نماز گزار را از نماز نهى میكند حال چنين كسى در پيش خدا چگونه خواهد بود؟! بگو به بينم اگر ناهى مكّذب و رو گردان از حق باشد پيش خدا چه وضعى خواهد داشت؟! هر سه «أرأيت» معناى خبر بده دارند. * [هود:27]. رأى به معنى ديدن و نيز به معنى نظريّه و آن چه به فكر مىرسد آمده است. در اين آيه ظاهراً رأى مشهور كه جمع آن آراء است مراد مىباشد زمخشرى گفته: نصب بادى الرأى براى ظرفيت است و اصل آن «وقت حدوث اول رأيهم» يا «وقت حدوث ظاهر رأيهم» است يعنى مردم به نوح گفتند كه فقط اشخاص پست به تو گرويده اند آن هم در ابتداى رأى و بدون تدّبر و تفكّر. در آيه [نساء:105] گفته اند مراد رأى و نظر است نه تعليم احكام از جانب خدا. در گذشته گفتيم: رأى چون بدو مفعول متعددى شود به معنى علم آيد و ارباب ادب به آن تصريح كردهاند مثلاً جوهرى در صحاح گويد: رأى با چشم به يك مفعول، و رأى به معنى علم بدو مفعول متعددى مىشود. راغب مىگويد: رأى آن گاه كه دو مفعول گيرد معنى علم میدهد. امام در بعضى جاها ملاحظه مىشود با آنكه يك مفعول دارد به معنى علم آمده نظير اين آيه [انبياء:30]. و آيات ديگر از اين قبيل كه زياد است. در اقرب الموارد مىگويد رأى و ديدن اعم است از آن كه با چشم باشد يا با قلب. لذا بايد در اين گونه آيات بگوئيم: ديدن با قلب مراد است كه همان دانستن و درك كردن است و هر جا كه مناسب باشد میتوان آنرا علم يعنى ديدن با قلب معنى كرد و لازم نيست در اين باره در جستجوى دو مفعول باشيم.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر