جمعه، بهمن ۲۸، ۱۴۰۱

عُقاب واژه ای معرّب است

واژهٔ عقاب که در زبانهای سامی دیگر دیده نمیشود، در معنی از بالا (اوگ، اوج) به سوی پایین حمله برنده، یا اوج گیرنده در بلندی معرّب از زبانهای هندوایرانی به نظر می رسد.
بورگ اوج هزارگی (یعنی عقاب) به معنی اوج گیرنده در بلندی متضمن نام ایرانی اوگاپ (اوگ-اپ) به معنی فرا رونده در بلندی است. نام اوستایی سئنهٔ عقاب نیز به در ترکیب سَ-یَئونه به معنی پرواز کننده در بلندای آسمان به نظر می آید.
واژه های ایرانی دیگر برای عقاب یعنی اَروَ (آلوه، آله، تند و تیز حمله برنده) و واشه (باز، تند و تیز) نیز در این رابطه هستند؛ ولی نام داله (دالمن) به معنی درنده (درنده منش) صفت دیگری برای عقاب است:
उच्चा ind. uchchA (owg) from above
उच्चा ind. uchchA (owg) above
आवयति{आवे} verb Avayati[Ave] rush down upon
ap: to over-reach, to go
از آن کردار کو مردم رباید عقاب تیز نرباید خشین سار.
دقیقی.
چنین گفت با گیو جنگی تژاو که تو چون عقابی و من چون چکاو.
فردوسی.
نپرید بر گرد ایشان عقاب یکی را سر اندر نیامد به خواب.
فردوسی.
پلنگ از بر سنگ و ماهی در آب هم اندر هوا ابر و پران عقاب.
فردوسی.
ز شاهین و از باز و پران عقاب ز شیر و پلنگ و نهنگ اندر آب.
فردوسی.
سیه شد ز گرد سپه آفتاب ز پیکان پولاد و پرِّ عقاب.
فردوسی.
تو گفتی که دریا به موج اندراست عقاب اجل سوی اوج اندراست.
فردوسی.
ای عوض آفتاب روز و شبان تاب تاب تو به مثل چون عقاب حاسد ملعونت خاد.
منوچهری.
بیش بین چون کرکس و جولان کننده چون عقاب راهوار ایدون چو کبک و راست رو همچون کلنگ.
منوچهری

هیچ نظری موجود نیست: