دوشنبه، بهمن ۱۹، ۱۳۸۸

دژ تخت ابونصر شیرازهمان مکان آتشکده آذر خوروه (آذر خرداد) است

لغت نامه دهخدا با استناد به نوشته های عهد اعراب به درستی محل آتشکده آذرخوروه یا آذرخرداد (آتشکده منسوب به ایزد خورشید، مهر) را خود جوار شهر شیراز آورده است. ایرانشناسان یک آتشکده مهمتر آن سمت را تحت نام آتشکده آذر فرنبغ اصلی (آتش ایزد دوستی) به درستی در کاریان فارس شناسایی کرده اند. امّا از شناسایی آذرخوروه عاجز مانده اند. ایشان مطالب را در نسخهً ایرانی کتاب پهلوی بندهش خوب در نیافته اند. مطلب دهخدا در باب آذرخروه یا آذرخرداد از این قرار است:
آذر خُرداد (اِخ، به معنی داده خورشید) :نام آتشکده شيراز است و بعضي آن را آتشکده پنجم از هفت آتشکده بزرگ دانسته اند. و نام مَلَکي است که به اعتقاد فارسيان به محافظت اين آتشکده مأمور است(برهان قاطع). اين آتشکده را آذرخرين نيز نامند. (از برهان). رجوع به آذر خرّاد شود:
پدر و مادر سخاوت و جود
هر دو خوانند شاه را داماد
پيش دو دست او سجود کنند
چون مغان پيش آذر خرداد. رودکي .
با رحمت تو دود سقر مروحه نور
با هيبت تو نکهت صبح آذر خرداد. شرف شفروه .
نام يکي از موبدان ودانشمندان که باني آتشکده آذر خرداد است . (از برهان ):
همه بيابان زآن روشنايي آگه شد
چو جان آذر خرداد از آذر خرداد. فرخي .
آذر خراد (اِخ، تصحیف آذر خرداد) در چند موضع از فردوسی به نام این آذر برمیخوریم لیکن در فرهنگها ضبط نشده است:
چنان دید در خواب کآتش پرست
سه آتش فروزان ببردی بدست
چو آذرگشسب و چو خراد و مهر
فروزان چو بهرام و ناهید چهر. فردوسی .
دل شاه از اندیشه آزاد گشت
گشت. سوی آذر رام و خراد. فردوسی .
سرانجام اصل مطلب بد ترجمه و تفهیم شده نسخه ایرانی کتاب بندهش در باب آتشکده آذر فرنبغ (آذرخوروه) از این قرار است:
"چنانکه از دین بر می آید در عهد پادشاهی گشتاسپ (ویشتاسپ برادر گائوماته، که حاکم گرگان بوده؛ یا مخاصمش ویشتاسپ پدر داریوش، که حاکم پارت بوده) آتش روحانیان فرنبغ را از خوارزم (کوارزم یعنی سرزمین گود، دشت) به روشن کوه در سرزمین کاریان (یعنی محل جنگجویان ایزد مهر) نشانده شد. چنانکه اکنون نیز آنجا ماندگار است." این بدان معنی است که این باور وجود داشته است که آتش آتشکده فرنبغ کاریان فارس به آذرخرّاد/خوروه شیراز که دارای دژ مستحکم واقع در بلندی قرار داشته حمل شده بوده و این دو اشتراک مکان پیداکرده بودند. به واسطه همین استحکامات بوده که این آتشکده تا قرن چهارم و پنجم هجری دایر بوده و به دست اعراب نیفتاده بود. چنین یگانگی نیز در باب حمل آتش آتشکده آذرگشنسپ دامنه سهند به ماگشنسپ (گشنسب بزرگ در شهر شیز) در دوران نا امن اواخر حکومت ساسانیان ذکر شده است. مسلم می نماید خود نام ابونصر به ترادف از کلمه ابومیثره و از ترجمه خورداد (داده و زاده خورشید= میتردات، مهرداد) عاید شده است. بنابراین ترکیب خرادمهر که در یک مورد در شاهنامه در باب این آتشکده آمده است، اشتباه نیست و درست است:
چو آذرگشسب و چه خرادمهر
فروزان چو ناهید و بهرام و مهر. فردوسی (از آنندراج).
در جوار شهر شیراز دو تپه باستانی موجود است که یکی یعنی تپه باغ قراچه از لحاظ تشابه اسمی و دیگری یعنی تخت ابونصر (پدر پیروزی) یا تخت سلیمان (مرد صلح و سلامتی و امنیت) از لحاظ موقعیت و استواری دژ استوار آن قابل توجه هستند. در فرهنگنامه ها هم مکان آذرخّراد/آذرخوره به صورت دژی واقع در بلندی قید شده است با ویژگیهای تخت ابونصر. ضلع شمالی تپه یک دیواره‌ی سنگی عمودی است که مانعی طبیعی در برابر مهاجمان به حساب می‌آید. لذا از این میان کفه ترازو به نفع تخت ابونصر سنگینی می نماید: قصر ابونصر یا تخت سلیمان به صورت بقایای بناها و یک حصار سنگی، دیوارهای آجری، ساختمان‏های خشتی و آستانه‏های سنگی فرو افتاده در شش کیلومتری شرق شیراز، بر بالای یک تپه دیده می‏شود. بر اساس کاوشهای انجام شده در این محل نمونه‌های سفال و قطعات ظروف سنگی عهد هخامنشی را با سکه‌ها و آثاری دیگر از عهد سلوکی، اشکانی و ساسانی کشف کرده‌اند. بر پایه این کشفیات معلوم شد که در عهد اشکانیان بنایی محکم و محصور در آنجا احداث شده و در زمان ساسانیان هم مورد استفاده کامل بوده‌است. این محل با نام «تخت سلیمان» در تاریخ ۲۴ شهریور ۱۳۱۰ در فهرست آثار تاریخی ایران ثبت شده‌است.

دیوار سنگی که بازمانده‌ی دروازه‌ی ورودی قلعه تخت ابونصر است.


در گوشه‌ای از ضلع شرقی، بخشی دیگر از بقایای دیوار قلعه را می‌توان دید

بقایایی از برج دیده‌بانی قلعه ابونصر


زمان کاوش دیوارها بلندتر بوده‌اند


ضلع شمالی تپه یک دیواره‌ی سنگی عمودی است که مانعی طبیعی در برابر مهاجمان به حساب می‌آید.

لذا بی تردید روشن کوه کتاب پهلوی بندهش همان کوه "بابا کوهی" (لفظاً یعنی کوه دارای درخشندگی) است تپه بلند تخت ابونصر است و تشابهه نام خوروچ با نامهای قراچه و قاجار ظاهری است و نام تخت قراچه برای قصر محل اصالت دارد. نظر به انتساب این ساختمان معبد دژ کوه ابونصر (تخت سلیمان) به ایزد مهر و کیش مهرپرستی هخامنشیان می توان مسلم دانست که شکل این آتشکده (در واقع مهرابه) بنا به سنت هخامنشیان به شکل مکعب بوده است. چنانکه ساختمان موسوم کعبه زرتشت (آتشکده ابراهیم) و خانه کعبه (محل بت هبل=حب-ال، یعنی ایزد مهر و شفاعت و دوستی). در واقع زرتشتیان قبیله بزرگ عرب بنی تمیم در عربستان پیرو همین زرتشتی گری نوع میترایی آن بودند تا نوع درباری ساسانی. از اینجاست که نام سلمان فارسی (ابوعبدالله سلام، قاضی شریح پدر) و پسرش عبدالله بن سبا (عبدالله پسر شراب، قاضی شریح پسر) در نزد علویان با شراب و جشن شراب و شادی مهرگان گره خورده است. عبدالحسین زرین کوب در صفحه ده کوچه رندان ترکیب مذهبی مردم شرابدوست و باطنی (رندان) شیراز را در عهد حافظ مرکب از شافعی، حنفی-صوفی، شیعی آورده است که به ترتیب ادیان به کسوت اسلامی در آمدهً آیینهای مهری، مانوی و زرتشتیگری هستند. باقیمانده مغان این عهد آنجا نیز در سلک مغان مولد شراب میترایی بودند نه در سلک مغان زرتشتی مولد شراب گیاه هوم. از این رو بوده است که حافظ و مردم شیراز وجود حکومت دینی سختگیر امیر مبارز سنی مذهب را بر نمی تافتند و وی را محتسب می خواندند. اما مهرابه های عهد اشکانی متفاوت با مهرابه های مکعبی هخامنشی، به شکل گنبدی با چهار دروازه در چهار سطح جانبی آن بوده اند که اکنون چارتاقی نام گرفته اند. آتشکده های دوره ساسانی، ساختمانی گنبدی با در ورودی واحدی بوده اند. این هر دو نوع پرستشگاه در عهد هخامنشیان رسمیت داشته است چه از اینجاست که فرورتیش شورشی مادی (فرهاد کوه کن) بعد از ترور شدن گائوماته بردیه (سپیتاک پسر سپیتمه، زرتشت سپیتمان، شروین خرمدینان) در دخمه وی مقابل تصویر او در قصبهً سکاوند هرسین حکاکی شده بلند وی هم نقش شمع بلندی (به نشانهً مهر پرستی و مهرابه ها) کنار هیزمهای آتش بر افروخته (به نشانهً آتشکده ها) رسم نموده است. معلوم است که داستان فرهاد و معبودش شیرین (شروین=شاهزاده) و مخاصمش خسرو اپرویز (شهریار شکست ناپذیر= در اصل منظور داریوش اول) از همین نقش دخمه سکاوند و تصاویر متعلق به گائوماته بردیه (شروین) و فرورتیش در شمار سران مقتول و به اسارت در آمده، در کتیبه بیستون، در مقابل داریوش به یادگار مانده است. به قول هرودوت گائوماته بردیه (سرود دان "درشت اندام= لقمان به زبان افغانی") نه تنها محبوب مادها بلکه محبوب تمام مردم آسیا به جز اشراف پارسی بود که منافع شان را در اصلاحات ارضی و اجتماعی و اخلاقی گائوماته بردیه از دست داده بودند. او در هنگام پدرخوانده و پدر زنش کورش و برادر خوانده اش وه یزداته بردیه، به عنوان شاهزاده دادگر و دانای سرود دینی (=گوتمه بودا) بر نیمه شرقی امپراطوری هخامنشی تا داخل نواحی کشمیر هندوستان حکومت سیاسی و روحانی بر پایه تعالیم اخلاقی داشته و معابد فریب و دروغ تعطیل کرده بود.

هیچ نظری موجود نیست: