آرش (ائیریو-خشیه= اِره نیرومند یا پهلوان آریایی) مطابق تیر یشت از کوه ائیریوخشوث (محل تجمع آریائیان) به سوی کوه خوانونت (کوه درخشان= بامیان یا سفیدکوه در افغانستان در سرچشمه مرو رود) تیری انداخت." مطابق اخبار عهد اعراب تا که مرز بین ایران و توران را نشان دهد. در حالی که مرزهای نامشخص ایران و توران اساطیری در این حدودها نبوده است. مشکل بر این بوده است که عنوان افراسیاب (پر آسیب) صرفاً لقب مادیای اسکیتی تصور میشده است؛ در حالی که از منوچهر زمان آرش و خصم وی همانا مامیتی- آرش-و فرمانروای مادی سمت قزوین و زنجان همدست (به احتمال زیاد برادر خشثریتی= کیکاوس پادشاه ماد در ناحیه کاشان) و اسرحدون پادشاه قصی القلب آشّور مراد بوده است که بعد از دور شدن همدستان اسکیتی یا همان تورانی مادها به سوی شمال سرزمین ماد را مورد خشم و یرانگری خود قرار داد. هر دو فرمانروای مادی به سوی کوههای البرز پناه بردند. حماسهً اصلی سرانجام از فرود آمدن خشثریتی از البرز به شهر آمل پدید آمد که در عهد جانشین آشور بانیپال واقع شد و امپراطوری ماد با کشتار آشوریان محاصرهً کننده شهر آمل توسط آترادات پیشوای آماردان (گرشاسپ، رستم) در پای حصار شهر آمل [محل هفتخوان رستم] مستقل شد و رو به گسترش رفت. بنا به اسطوره آرش (در واقع مامیتی – آرشو) وی نیز به رشته کوه البرز در سمت رویان پناه برده بود. در اساس این حماسه از قیام همزمان مامیتی آرشو با خشثریتی سخن به میان می آورد. مطابق اخبار آشوریان و نصّ صریح اوستا و کتب پهلوی اوپیته (اپیوه فرمانروای مادی سمت شهر کاشان) چهار پسر داشت که همزمان در نقاط مختلف ایران حکومت نمودند. دو فرزند اولی همین نامبردگان فرزند سوم دوساننی (دوراسرو) و فرزند سوم که در سمت مادهای دوردست (کرمان) حکومت میکرده است. نامش در منابع آشوری ذکر نشده است. اوستا عنوان وی را کوی وی آرش (یعنی کسی که دلیری ننمود، یعنی در قیام ماد شرکت ننمود) ذکر نموده است. در فقرات 37 -38 تیر یشت آمده است: " ستاره رایومند و فرهمند تیشتر (ایزد آهنگری و مسگری و رعد ایرانیان، مطابق هرمس یونانیان در عرصهً علم نجوم کهن یا همان تیر، اره- آداد بابلی ها ایزدان مرگ و رعد) را می ستائیم که چست بدان سوی گراید، چست به سوی دریای فراخکرت (خلیج فارس یا دریای مازندران) تازد؛ مانند آن تیر در هوا پرّان که آرش، بهترین تیر انداز آریایی از کوه ائیریو خشوث به سوی کوه خوانونت انداخت. آنگاه اهورامزدا (ایزد عقاب وش آسمان) به آن تیر جان بدمید. امشاسپندان و مهر از برای آن راه آماده ساخته و از پی آن اشی (فرشتهً توانگری) نیک و بزرگوار و پارندی (فرشتهً پرنده شکل گشایش و بخشایش) به گردونهً سبک و چست بر آمده، از پی آن روان شدند تا اینکه آن تیر به کوه خوانونت فرود آمد."
معلوم است اساس اسطوره حماسی اساس تاریخی درست ندارد و به رقابت و چشم هم چشمی مردم مادی سمت میانه – قزوین (محل حکومت مامیتی آرشو) با مردم مادی و آماردی کاشان- آمل پدید آمده است. فردوسی نیز در اصالت تاریخی این گفته های اساطیری تردید نموده و حتی از آوردن داستان این اسطوره در شاهنامه خود داری نموده است. در این اسطوره صحبت از فرود آمدن تیر آرش بر درخت گردویی (گوزی) در کنار جیحون است که باید ناحیه جوزجان افغانستان مراد باشد. در عهد اعقاب خشثریتی (کی کاوس) یعنی فرائورت (فرود-سیاوش) و پسر فرائورت یعنی کی خشثرو (کیاکسار هرودوت، همان کیخسرو، هوخشثره) بود که امپراطوری ماد از سمت شرق به بلخ و بامیان و جوزجان رسید. یعنی تیر آرش (مامیتی- آرشو) به رهبری برادر زادگانش بدان نواحی رفت نه به یاری خداوندگانی که موبدان ردیف کرده اند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر