جمعه، آبان ۱۴، ۱۳۸۹

در تطابق تاریخی خواجه نصیرالدین و ملانصرالدین

می‌گویند که وقتی خواجه نصیرالدین طوسی به شهر مراغه رسید، تصمیم ‌گرفت که رصد خانه‌ای بسازد. به هلاکوخان گفت که می‌خواهم چنین کاری را بکنم و از تو کمک می‌خواهم.
هلاکو از خواجه پرسید: این کار چه فایده‌ای دارد؟ خواجه پاسخ داد: فایده رصد خانه آن است که آدمی می‌داند درآینده کیهان چه واقع می‌شود.
هلاکو گفت: آگاهی از حوادث آسمان چه فایده‌ای دارد؟ خواجه گفت: آنچه من می‌گویم انجام دهید تا معلوم شود چه می‌گویم. فرمان دهید کسی بر بالای این خانه برود- البته کسی جز من و تو نداند چه می‌خواهد بشود- آنگاه طشت مسی بزرگی از بالای بام به میان سرا پرتاب کند.
هلاکو قبول کرد. به فرمان او یکی از خدمتگزاران به بالای بام رفت و طشت مسی بزرگی را به پائین پرتاب کرد. همه مردمی که در آن اطراف بودند بسیار وحشت کردند و حتی عده‌ای به حالت غش افتادند ولی خواجه و هلاکو چون از افتادن طشت با خبر بودند نترسیدند و تغییری در حالشان رخ نداد.
در این هنگام خواجه گفت: منفعت رصدخانه این است که کسانی بدین وسیله از وقوع حوادث پیش از وقت آگاه می‌شوند و بقیه مردم را آگاه می‌سازند. در نتیجه هیچ کسی دچار هول و هراس نمی‌شود. هلاکوخان نظر خواجه نصیرالدین طوسی را قبول کرد و فورا دستور داد وسائل بنای رصد خانه را فراهم کنند و در کنار مراغه در دامنه کوهی که امروزه به رصدداغی معروف است رصد خانه را بسازند (پژوهش وبررسی های منابع انسانی، نوشته : سید علیرضا حجازی.)

هیچ نظری موجود نیست: