ترشیز یا طریثیث (ترِشیت، به لغت اوستایی یعنی محل دور افتاده) مرکز ولایت قدیمی پشت نیشابور (بست، پشت) نام پیشین منطقه و شهری است که امروزه بردسکن (به فارسی-عربی یعنی محل پرت و دور افتاده) نامیده میشود. در سال ۱۳۱۳/۰۵/۰۸ ه.ش نام این منطقه و شهر مرکزی آن از ترشیز (برد سکن) به کاشمر انتقال یافت. در قرون و سدههای پیش از حمله مغول به سلطنت خوارزمشاه، ترشیز شهرکی به شکل قلعهای مستحکم با حصار و بارویی نفوذ ناپذیر، به عنوان پایگاهی نظامی برای منطقه ربع نیشابور و مرکز آن نیشابور به شمار میآمدهاست. تصور شده است که موقعیت کنونی این شهرک دقیقاً مشخص نیست و هیچ اثری از آن باقی نماندهاست. در حالی که اندکی دقت در مکان و معنی لفظی آنها به سادگی معلوم می توان داشت که این شهر همان شهرک برد سکن حالیه است:
گای لیسترانج در کتاب جغرافیای تاریخی سرزمین های خلافت شرقی شهرک ترشیز را در یک منزلی غرب کندر نزدیک دهکده کنونی عبدل آباد دانستهاست.نزدیک ترشیز دهستانی به نام کشمیر بوده که امروزه کاشمر نامیده می شود. می دانیم که در همین حوالی اشاره شده شهرک برد سکن قرار گرفته است که با توجه به معنی لفظی اش یعنی شهر دور افتاده باید همان شهر دور افتاده ترشیز (محل دوردست) بوده باشد.
حمدالله مستوفی در نزهة القلوب در باره ترشیز گوید: " از اقلیم چهارم است طولش از جزایر خالدات صب و عرض از خط استوا له. بهمن بن اسفندیار ساخت. شهری کوچک است و گرمسیر و حصاری به غایت حصین دارد و آب آن از کاریز است و دیههای بسیار دارد و ارتفاعات نکو وغلات بسیار و میوه های خوب و انگور و انجیر و انار به غایت نیکو باشد. ابریشم حاصل شود و همه نوع ارتفاع دارند. کشمر در آن ولایت قصبه است."
در لغت نامه دهخدا راجع به ترشیز می خوانیم:
ترشیز. [ ت ُ ] (اِخ ) طریثیث. (سمعانی). شهرکی است از حدود کوهستان و نشابور با کشت و برز بسیار. (حدود العالم). معرب آن طریثیث یا ترشیش. قصبه ٔ کوچکی است که در خراسان و نزدیک نیشابور واقع است وموطن بعضی از شعرا می باشد. (از قاموس الاعلام ترکی). طریثیث بضم اول و فتح دوم و کسر چهارم، نام ترشیز است و ترشیز را یاقوت در معجم البلدان ترشیش ضبط کرده وآنرا تحریفی از طریثیث دانسته است، و طریثیث در عربی مصغر طُرثوث بر وزن عصفور، و آن نباتی است شبیه به قارچ . (تعلیقات بهمنیار بر تاریخ بیهق ص 340). شهریست مشهور از بلاد خراسان مشتمل بر دهات و قری و قصبات ،پای تخت آنرا سلطانیه گویند که حاکم نشین آنجاست . سمت شرقی آن ارض اقدس و مشهد مقدس حضرت سلطان خراسان صلوات اﷲعلیه است . جنوب آن ولایت طبس کیلک است. غربی آن پائین ولایت تربت حیدریه و سمت قبله ٔ آن سبزوار. شمال آن ولایت ِ نیشابور است، و شهر ترشیز واقع است در اواسط شهرهای خراسان، اتفاق غریبی است که قرب و بُعد آن نسبت بهمه شهرهای آنجا تساوی دارد، قنوات و میاه جاریه و دهات بسیار دارد و بسیار خوش آب و هواست . میوه های آن ولایت به آن لطافت و خوبی، هیچ جای دیگر نیست. چنان معلوم می شود که پادشاهان ایران آنجا را تختگاه کرده بودند و گشتاسب در آنجا با زردشت ملاقات نموده و سرو کشمیری را در آنجا کشته بود، چنانکه گفته است:
یکی شاخ سرو آورید از بهشت
به پیش در شهر کشمر بکشت
گویند ترشیز از بناهای گشتاسب بن لهراسب است. (از انجمن آرا) (از آنندراج ). ولایت کوچکی از ولایت خراسان و حاکم نشین آنجا موسوم به سلطانیه است. (ناظم الاطباء). کاشمر. رجوع به کاشمر و ترشیش و مزدیسنا چ 1 ص 188،340 و مرآت البلدان ج 1 ص 421 و جهانگشای جوینی ج 2 ص 46 و 47 و 70 و 71و لباب الالباب ج 2 ص 49 و التفهیم بیرونی ص 148 و 457 و مجمل التواریخ ص 109 و ایران باستان ج 3 ص 2186 و تاریخ سیستان ص 154، 234، 292، 407 و مجالس النفائس ص 17، 64، 67، 80، 98، 204، 237 و نزهةالقلوب ص 143، 146، 178 و تاریخ گزیده ص 518 و تذکرةالملوک ص 80 و حبیب السیر و سبک شناسی بهار و تاریخ مغول و تاریخ ادبیات برون و تاریخ عصر حافظ، و طریثیث در همین لغت نامه شود.
۳ نظر:
معنی بردسکن به عربی محل سرد است و معنی ترشیز به پهلوی یعنی محل مرطوب است. این جانب در ترجمه این معانی به دنبال آلترناتیو های دیگر رفته بودم.
بر این اساس بست هم باید برگرفته از بستناک پهلوی یعنی زمین سرد و منجمد بوده باشد.
تُرشیز به معنی شهر چهار قسمتی است و حمدالله مستوفی در نزهة القلوب شهر را مرکب از قلاع برداورد، میکال، مجاهد آباد و آتشگاه شمرده است. برداورد یعنی دژ سنگی همان نامی است که تبدیل به بردسکن (مسکن سنگی) شده است.
ارسال یک نظر