نام اورمیه در کتیبه های آشوری به دو صورت آرمائیت و اورمیاته ذکر شده است. موضوعی که باعث بیراهه رفتن شناسایی مکان آن شده است همانا یاد گردیدن آن به همراه نام زیبیه (قصبه زیوه) در جنوب غربی اورمیه است که این یکی به سهو با زیویه (محل گنج مکشوفه معروف زیویه) – واقع در زاموای باستانی- مطابقت داده شده است. در حالی که کتیبه های آشوری نام این زیویه را به صورت اوزه به همراه روستاهای بیروتو (کرفتو)، لاگالاگا (لگزی)، بارا (پارسانیان) و دور لولومه (ایلو) جداگانه اسم برده اند. ایرانشناسان بر اساس این کجروی زیبیه را با تپه زیویه در 24 کیلومتری جنوب سقز و آرمائیت را با دهکده صاحب و تپه کاپلانتو در 5 کیلومتری جنوب شرقی زیویه را با ایزیرتو پایتخت ماننا یکی شمرده اند.در کتیبه های آشوری در شرح لشکرکشی آشوریان به رهبری سارگون دوم پادشاه آشوری به ماننا گفته شده است که وی هشت دژ را که در فاصلهً مرز جنوبی ماننا و تختگاه آن کشور ایزیرتا (ایزیرتو) را تصرف کردند. این دژها عبارت بودند از آیوسیاش (شهیدان؟)، پاشا[..]سو (پشتاشان) ،بوشوتو (باطاس؟)، آشتیاش (شتویس)، اوکی یامون (اورنجیک)، اوپیش (اووج)، سیخو آرنازی نیری (شیخان) که غالباً در خاک کردستان عراق قرار دارند. سارگون سرانجام ایزیرتو (گوی تپه جنوب شرقی اورمیه) پایتخت ماننا و دو قلعه مهم مرکزی حوالی آن به نامهای آرمائیت (اورمیه) و زیبیه (زیوه) را تصرف کرد. در لشکرکشی سردار آشوری نابوشاروسور به همین منطقه گفته شده است که آخسری پادشاه ماننا مقر خویش را از ایزیرتا به قلعه ایشتائو (قصبه هشتیان بین اورمیه و سلماس) منتقل ساخت. آشوریان 15 روز ایزیرتا و قلاع مجاور اوزبیا (زیبیا، ایزی بیا، زیوه کنونی) و اورمیاته (آرمائیت، اورمیه) را محاصره کردند. ولی چون از تسخیر آنها عاجز گشتند به ویران کردن نقاط پیرامون و بردن مردم به اسارت و گرفتن اسبان و خران و دامهای بزرگ شاخدار اکتفا کردند. آشوریان در طریق بازگشت به تسخیر قلاع مرزی ماننائیان پرداختند. اراضیی که به تصرف آمده بود ظاهراً در دو بخش قرار داشت. بخش نزدیک شوردیره (نقده) و کوههای خارسی (سیاه کوه) در مجاورت قبیله کوموردیان. در اینجا آشوریان دژ آرسیانشی (حسنلو) و ارشته یانه (اشنو) را تصرف کردند و نواحی اطراف آن را از هستی ساقط کردند.کشور ماننا پیشتر در منابع آشوری به نام مترادفش کشور مهری یا مهرانو (سرزمین شراب و شادی) خوانده می شد.
از این میان دو نام زیبیه (اوزبیا) و اورمیاته (آرمائیت) به سادگی با زیویه (محل گنجینه ماننایی ها در شرق شهر سقز) و اورمیه مطابقت دارند. لذا بر اساس این هیئات نام اورمیه می توان در باب معنی لفظی نام اورمیه می توان اظهار نظر نمود: جزء اور در لغت مادی (اوستایی) به معنی گسترده و فراوان است و میاته را هم می توان به معنی مئثه یعنی جایگاه گرفت. در مجموع یعنی جایگاه گسترده و رسا و یا جایگاه پر از میوه. شکل کنونی محلی نام اورمو (اورمی) در اساس به معنی دارای باغهای مُو (انگور) می باشد. ولی هیئت کهن دیگر آن یعنی آرمائیت (جایگاه رسا) همچنین به وضوح یادآور کلمه پهلوی آرموت (گلابی) است که به همین هیئت در زبان آذری محفوظ مانده است. در این باب در لغت نامه دهخدا در باره کلمه امرود می خوانیم: "امرود. [ اَ ] (اِ) در پهلوی ارموت ۞ و انبروت ۞ . (از حاشیه ٔ برهان قاطع. معین ). در آستارا آرموت ۞. در منجیل ، هومرو ۞ . در شفارود، اومبرو ۞ گویند. (ازجنگل شناسی کریم ساعی ج 1 ص 238) ۞ . گلابی . (فرهنگ فارسی معین ). قسمی از گلابی. (ناظم الاطباء). کمثری . (منتهی الارب ) (دهار). پروند. (برهان قاطع). میوه ای است در ملک خراسان بغایت شیرینی ونازکی و خوشبوی بشکل نبات می شود و آنرا به پستان نوبرآمده تشبیه کنند. (از مؤید الفضلاء).
حمدالله مستوفی در نزهة القلوب صفحه 85 در باب باغهای انگور و گلابی اورمیه می خوانیم:" اورمیه اقلیم چهارم است طولش از جزایر خالدات عط مه و عرض از خط استوا لزمه. شهری بزرگ است. دورش ده هزار گام باشد. بر کنار بحیره چیچست افتاده. هوایش گرم است و به عفونت مایل و آبش از عیون آن جبال بر می خیزد و به بحیره چیچست ریزد. باغستان فراوان دارد و از میوههایش انگور خلوقی و امرود پیغمبری و آلوی زرد به غایت خوبست و بدین سبب تبارزه اگر صاحب حسنی را با لباس ناسزا یابند گویند: انگور خلوقی بچه درّ سبد اندرین، یعنی: انگور خلوقی است در سبد دریده.» [تبارزه در این جمله به معنی تبریزیان است و جملهای که آورده شده به زبان پهلوی است]. مردمش اکثر سنی اند و صد و بیست پاره دیه از توابع آن است و ضیاعش مرتفع تمام بود. حقوق دیوانیش فتاد و چهار هزار دینار است".
نام دریاچه اورومیه در اوستا به صورت چئچست آمده که معنی دریاچه کبود رنگ می باشد چه لفظ مرکب "چئایا (رنگ)- چاسَ (کبود)- تَ (علامت نسبت)" در سانسکریت به همین معنی است. می دانیم که نویسندگان عهد اسلامی نام دیگر دریاچه چئچست را به صورت دریاچه کبودان ذکر نموده اند. بنابراین معنی سپیدی درخشان و درخشان برای آن پایه درستی ندارد. جزء اوستایی چاس (کبود) به صورت کاس در گیلان زنده مانده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر