خلاصۀ هفتخوان اسفندیار:
1 .اسفندیار دو گرگ را می کشد.
2 .شیر نر و ماده ای را می کشد.
3 .با اژدها می جنگد. (بکمک ساختن گاری و یا صندوق جنگ-ورزی).
4 .زن جادوگر را می کشد. (که بصورت دختر زیبایی او را گول می زند).
5 .مرغی را به عظمت سیمرغ می کشد..
6 .از برف رد می شود و گرگسار را می کشد.
7 .رویین دژ را فتح می کند و ارجاسپ شاهِ توران زمین را می کشد.
این موضوع که گائوماته بردیه حاکم دربیکان سمت بلخ چگونه توانسته است شمال هندوستان به امپراطوری کورش منضم نماید؛ منابع خاموش هستند. به هر حال کتسیاس میگوید که سپاه وی را علاوه بر دربیکان، فیلان و سواران هندی تشکیل می دادند. منابع هندی میگویند شاهزاده گوتمه بودا (گائوماته بردیه، زریادر زرتشت) در هندوستان به سیر و سلوک پرداخت یعنی جنگی نکرد و هفتخوان اسفندیار هم اشاره به جنگ و مردمکشی نمی کند. ارجاسپ تورانی هم در این هفتخوان اشاره به لقب برادر او مگابرن ویشتاسپ (نترس بُرنده= ببر) است چه این نام که در یادگار زریران به صورت ارژاسپ قید شده لفظاً به معنی سگ جنگی (ببر) است. همنامی برادر گائوماته بردیه یعنی مگابرن ویشتاسپ حاکم گرگان (پیشتر حاکم ارمنستان و ماد سفلی) با مخاصمش ویشتاسپ هخامنشی (حاکم پارت) باعث شده است که سپنداته (اسفندیار) بعدا در روایات ملی ایرانی به صورت نام خاص داریوش اول (قاتل گائوماته بردیه) در آید. افزون بر این وجه اشتراک که آتوسا همسر گائوماته بردیه نیز بعداً زن داریوش اول گردید.
از آن جاییکه نام خواهران اساطیری سپنداته (اسفندیار)، همایه (دارای دانش خوب) و به آفرید (پادافره، پاد آفری= نگهبان آفریدون) ذکر شده اند. لذا معلوم میشود از این دو نام آمیتیدا (دانای کردار خوب) و آموخا (=دانا، ملکه بابل) دختران معروف آستیاگ مراد شده اند. لذا از دژ روئین هفتخوان اسفندیار باید منظور همان شهر بابل باشد که باغهای معلق آن برای آموخا بنا شده بوده است. در اوستا به جای نام به آفرید نام واریذکنا (نگهبان محل نیرومند یا باغهای معلق) آمده است که مناسب نام و نشان آموخا می باشد. در این صورت نام همایه مطابق با آمیتیدا میگردد. در اوستای کهن از این دو خواهر با نامهای سنگهواک (دانای سخن، شهر ناز شاهنامه) و ارنواک (شخص دارای کلام با ارزش، ارنواز شاهنامه) یاد شده است. تشخیص اینکه کدام یک از این القاب متعلق به آمیتیدا و کدامیک از آنِ آموخا بوده سخت است تورات این دو را با عناوین عاده (انجمنی) و ظّله(دلخوشی) بیان کرده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر