جمعه، اردیبهشت ۲۵، ۱۳۹۴
نظری غیر عادی راجع به نام شیراز و پارس
در نقشه های بطلمیوسی مربوط به ایران که نشانگر محل شهرهای قدیمی عهد بطلمیوس هستند، نام پرسپولیس به صورت شهری مسکونی در حدود شیراز دیده میشود. در حالی که خود تخت جمشید (کاخ پارسه) در این عهد شهر قابل توجهی نبوده است و این موضوع این سؤال را برمی انگیزد که آیا منظور از خود شهر پارسه/پرسپولیس، شیراز نبوده است. دو وجه اشتقاق سانسکریتی –یونانی و ایرانی آنها پَریسَ[ر]- پولیس (شهر انگور) و شی-رَز (محل انگور) نیز جدی بودن این نظر مطرح می سازند. چون احتمال دارد شکل ایرانی واژۀ سانسکریتی پریسر (انگور) بیشتر به پرس شبیه بوده است که با پارس یکی گرفته شده است. به احتمال بسیار روایت درخت تاکی در خواب آستیاگ در رابطه با پیدایی کوروش روییده بوده است، نشانگر این بوده است که خود نام پارس به معنی انگور گرفته می شده است: مطابق گفته هرودوت: "در سال اول ازدواج ماندانا و کمبوجیه، آستیاگ شاه ماد در خواب دید که از شکم دخترش ماندانا تاکی رویید که شاخ و برگ آن تمام آسیا را پوشید". در خبری از یونانیان که منبع اصلی اش را پیدا نکردم گفته شده است "تاک زرینی که در خوابگاه پادشاهان هخامنشی بر چناری زرین می پیچد، مظهر پادشاهان هخامنشی بوده است". بر این اساس خود جمشید در نام تخت "جمشید" (ییمه خشئته) به صورت "جمبو[که] خشئته" در سانسکریت و اوستایی معنی محل انگور درخشان بدون هسته را می داده است. حتی خود نام اهورامزدا به صورت اهورا مذ دا معنی خدای خالق مِی را می دهد و این می رساند اهورامزدا در اصل خدای قبیله ای شراب و انگور پارسیان بوده است. وارونا در وداها ایزد دانای آسمان شب معرفی شده است، از این نظر به اهریمن ایزد جهان تاریکی شبیه است. ولی همزاد وارونا، وارونی الهه شراب (مادیه، سورا) است و همزاد اهریمن، اهورامزدا است. از اینجا نیز به ایزد شراب بودن اهورامزدای عهد باستان می رسیم.
لذا نام قبیله حکومتی پارسیان یعنی پاسار- گادیان را میشود به معنی مردم محل سرزمین انگور (پَریسار-گادیان) گرفت. نظر به اینکه وارونا و وارونی (در اساس به معنی آسمان محیط بر همه چیز) در زبانهای ایرانی می توانستند با واژۀ وارونه و ضد سنجیده شوند، لذا معلوم میشود عنوان انگره مینو (ذات بدِ) اهریمن و عنوان خدای نیکی اهورامزدا از همین معنی حادث شده است.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۲ نظر:
با سلام
امروز كه براي گردش بيرون رفته بوديم از واژه " آج" استفاده شد.ما اين واژه را براي كسي كه خيلي گرسنه هست وحرص خوردن دارد استفاده ميكنيم. در فرهنگ دهخدا برابر آن واژگان، آز،خواهش،تمنا وطمع را آورده كه به نظر جور در مي آيد.ولي اين واژه هنوز در ذهنم رژه ميرفت كه ياد ريشه شناسي شما از واژه آجيل افتادم.نوشته شما در 4/1/1386 اين بود(در بزم نوروزی امسال از معنی لغت آجیل از جمع انجمن دوستانه مان سؤال شد نگاهها به این جانب دوخته شد ولی من هم قبلاً نه به ریشه این لغت برخورد کرده و نه روی آن تمرکز حواس و اندیشه کرده بودم گویا جایی برای آن ریشهً ترکی آذری قائل شده بودند آن هم به نقل قول از یک آجیل فروش. اما در خانه که به فرهنگ معین مراجعه کردم ریشهً آن را در کلمه آجیدن فرو بردن چیزی به منظور باز کردن و شکستن در یافتم چه علی القاعده در زبان پهلوی یعنی فارسی میانه حروف "د" و "ذ" به "ل" تبدیل میگردیده است. عید نوروز را به شما عزیزان تبریک میگوییم).
آيا ميشود متصور شد كه "آجيل" از (آج+ئيل)باشد. مانندواژگان ،كنديل،منجيل،بنديل. يا حتي از تركيب (آج+-ِل) به دست آمده باشد؟
با سپاس
آج، آن چه در آجیل هست از انگ/انچ اوستایی به معنی خم کردن و تا کردن و دور کردن و تا کردن می آید. ولی در ترکی آج و آچ به معنی گرسنه و مصدر امری باز کن! هستند.
ارسال یک نظر