جمعه، فروردین ۲۷، ۱۴۰۰
اتحادیۀ قبایل ماد و پارس
اعضاء اتحادیۀ قبایل ماد:
بوسیان (ثروتمندان، قبیلۀ حکومتی ماد)، پارتاکانیان (مردم اصفهان و کاشان)، ستروخاتیان (کلاهخود بلندان، سکاییان کردستان)، آریزانتیان (مردم الیپی یا به احتمال زیاد پارسها)، بودیان (ساگارتیان، گورانها) که حاکم لولوبیان (کلهرها) و کوتیان (لک ها) بوده اند، مغان (مردم بین ری و دریاچۀ ارومیه).
اعضاء اتحادیۀ قبایل پارس:
ساکنین باستانی خراسان و نواحی مجاور شمالی و شرق و غرب آن:
بنا به هرودوت چهار طایفهٔ چادرنشین اتحادیۀ قبایل پارس عبارتند از: دائیها (داهه ها)، مردها (آماردان)، دروپیکها (دربیکان، دری ها)، ساگارتیها (مردم انجمنی، مغها).
این مردمان در کنار مردم شهر و روستانشین پانتالیان (مردم پارت، خراسان) در شمار اتحادیه قبایل پارس ساکنین خراسان و نواحی مجاور آن را از شمال و شرق و غرب تشکیل می داده اند.
به غیر از پانتالیان (مردم سرزمین راه، پارت)، بقیۀ قبایل شهر و روستانشین اتحادیۀ قبایل پارس عبارت بودند: پاسارگادیان (شبانکاره), مارافیان (مردم مراتع، لرها)، ماسپیان (دارندگان سگان بزرگ، مردم ناحیۀ ایلام و کوتیان)، [پانتالیان]، دروسیان (مردم درنگیانه، سیستان) و گرمانیان (کرمانیان).
حکومت مادها و روابط آن پارسها
هردوت در روایت خویش از تاریخ ماد، تصویری حاكی از وجود حكومتی كاملاً همبسته و سازمانیافته در ماد و از زمان «دیوكس» Deioces ـ كه او را بنیادگذار پادشاهی ماد معرفی میكند ـ عرضه میدارد و از تشكیل گارد شخصی، تأسیس شهر و كاخ پادشاهی، برقراری تشریفات درباری و اتحاد قبایل پراكندهی ماد به دست وی سخن میگوید [هرودت: پیرنیا، ص2ـ 181؛ وحید مازندرانی، ص80 ـ 79]. اما این تصویر با واقعیتهای موجود همخوانی ندارد. باید توجه نمود كه متون وقتِ آشوری، دیائوكو (Daiaukku) را ـ با فرض این كه Deioces هرودوت را منطبق بر او بدانیم ـ صرفاً حاكم یكی از شهرهای متحد سرزمین مانا و همدست اورارتوها در سمت شهر میسی (میانه) و زیردیاکّا (زرنق) میداند كه در پی یک لشكركشی قاطع، بازداشت گردید و اقدامات شورشگرانهی وی خنثی شد [كمرون، ص115؛ گیرشمن، ص85؛ زرینكوب، ص86؛ پیرنیا، ص176]. همچنین از ارتباط این فرد با خاندان پادشاهی ماد (هوخشتر و ایشتیویگو) در منابع پیش از هردوت (مانند متون آشوری) اثری نیست. تنها میتوان چنین گمان كرد كه اقدام «دیائوكو» (باز به فرض این كه او با Deioces روایت هردوت منطبق باشد) بر ضد قدرت آشور و در همدستی با دولت اورارتو، دهها سال پس از وی، كرداری قهرمانانه به شمار آمده و پس از تعالی شخصیت وی تا حد قهرمانی ملی و اسطورهای برای مادها، در نقش و مقام «سرـ دودمان» خاندان سلطنتی ماد نهاده شده و جای گرفته است.
به نظر میرسد آن چه در بارهی نهادهای تمدنی و حكومتی مادها در متون تاریخی (هردوت و پس از وی) روایت شده است، تصویری متعلق به هخامنشیان و پارسها باشد كه سپس به تن و قامت مادهایی كه روزگارشان گذشته بود، پوشانده و بازسازی شده است [بریان، ص 93]. آن چه از متون آشوری - كه اسنادی معاصر با دوران مادها هستند - برمیآید، آن است كه مادها از سدهی نهم تا هفتم پ.م. نتوانسته بودند چنان پیشرفتی بیابند كه سبب همگرایی و اتحاد و سازمانیافتگی قبایل و طوایف پراكندهی ماد بر محور یك رهبر و فرمانروای برتر و واحد - كه بتوان وی را پادشاه كل سرزمینهای مادنشین نامید؛ آن گونه كه هرودوت «دیوكس» را در همان ابتدا چنین مینماید - شده باشد [بریان، ص 94]. پادشاهان آشور در ضمن لشكركشیهای پرشمار خود به قلمرو سكونت مادها، همواره با شمار فراوانی از «شاهان محلی» (حاكمان مستقل شهرهای مختلف) روبهرو بودهاند و نه یك پادشاه واحد حاكم بر كل سرزمینهای مادنشین [بریان، ص 94؛ كمرون، ص8-137؛ زرینكوب، ص90-87].
از سوی دیگر، ضعف تمدنی و حكومتی مادها زمانی آشكارتر میشود كه بدانیم حفاریهای باستانشناختی انجام یافته در سرزمینهای مادنشین چنان آثار عمدهای را به دست نداده است كه بتوان آنها را با قاطعیت، نشان ویژهی تمدن و حكومت «ماد» دانست. به سخن دیگر، از كاخ عظیم دیوكس در هگمتانه (چنان كه هردوت مدعی است)، از كاخهای سلطنتی شاهان مادی، از شهرها، دژها، بایگانیهای دولتی و هر آن چه كه یک دولت توانا و یک تمدن پیشرفته باید داشته باشد و میتواند نشانهی وجود یک دولت متمركز مادی باشد، تاكنون اثری به دست نیامده است. امروزه نیز بسیاری از گورهای صخرهای واقع در كردستان و كرمانشاه و آذربایجان، مانند: دكان داوود، فخریكا، شیرین و فرهاد، قیزقاپان، كلداوود، كورخ و كیج و… كه در گذشته به دوران مادها منسوب شده بود، اینک متعلق به عصر سلوكیان یا اوایل اشكانیان دانسته میشود [بویس، 1375، ص128ـ117؛ كخ، ص338].
اما مجموعه اقامتگاههای متعلق به قرن هفتم پ.م. كه در پی كاوِشهایی در تپههای «گودین»، «نوشیجان»، و «باباجان» (در قلمرو سابق مادها) شناسایی گردیدهاند [سرفراز و فیروزمندی، ص71ـ51] نیز تصریحی به وجود یك پادشاهی واحد و متمركز مادی نمیكند؛ چرا كه به نظر میرسد همهی آنها مراكزی متعلق به فرمانروایان محلی بودهاند كه در قرن ششم پ.م. به محلهایی فقیر و دچار تصرف عدوانی تنزل كردهاند؛ و البته این امر نمیتواند الگو یا نشانهی وجود یک دولت شكوفا و قدرتمند مادی در آن عصر باشد. اما توسعه و تحولی كه در آغاز باعث رشد این گونه مراكز محلی شده، در واقع معلول و نتیجهی خراجستانیهای آشور و تقاضاهای بازرگانی بوده است. با این حال، این توسعه دقیقاً از آن رو كه به تقاضاهای آشوریان بستگی داشت، با فروپاشی امپراتوری آشور در اواخر سدهی هفتم پ.م. به پایان رسید. در نتیجه معقول است نتیجهگیری شود كه مادها در آن عصر هرگز از حد كنفدراسیون سست قبیلهای فراتر نرفتهاند؛ چون فاقد انگیزههای اساسی و منابع سازمانیافته ی یک امپراتوری بزرگ بودند [كورت، ص 4-31].
واقعیت آن است كه در زمان «فرورتیش» [فرائورت كه در تاریخ هردوت دومین پادشاه ماد دانسته میشود که در واقع چهارمی است و بین او و دیوکس، اوپیته و خشتریتی (پدر فرائورت) حکومت کرده اند] دولتِ ـ فرضی ـ ماد چیزی جز اتحاد سیاسی و نظامی چند شهر یا قبیلهی ماد و مانا و كیمری نبود و برای پادشاه آشور، خشتریتی فقط سركردهی شورشی شهر «كاركاشی» (همان کاشان كنونی) بود كه با متحدانش (سه برادرش) چند شهر وابسته به آشور را در زاگروس تهدید و غارت میكرد و قصد شوراندن سران دیگر شهرها را علیه دولت آشور داشت [كمرون، ص135] و پسر او فرورتیش (فرائورت) سرانجام در ضمن یكی از نبردهای جسورانه و بلندپروازانهی خود در گنجه اران توسط مادیای اسکیتی متحد آشوریان كشته شد و نیروهایش تماماً پراكنده گردید.
اما اقدام برجستهی مادها در سرنگونی امپراتوری آشور (به همراه بابلیها) بایسته میكرده است كه دولت ماد دارای منابع درخوری برای تدارك سپاهی توانا و سازمانیافته باشد و این منابع نیز بیگمان حاصل خراجستانیهای ماد از شهرهای آباد زیر فرمان آن و نیز حاصل داد و ستدهای بازرگانی با آسیای میانه و نظارت آن بر شاهراه تجاری خراسان بزرگ بوده است. اما با این حال سپاه ماد كمتر تواناییهای درخشانی از خود نشان داده است؛ چنان كه دستآوردهای آن از عملیات سرنگونی آشور بسیار كمتر از بابل بود و از سوی دیگر، نبردهای ماد نیز با كادوسیان و پارتها [كتزیاس: پیرنیا، ص214] و لیدیه و پارس، بدون كسب پیروزی بوده است.
همچنین، هردوت در تاریخ خود مدعی است كه مادها از زمان «فرورتیش» توانسته بودند پارسها را فرمانبردار و باجگزار خود نمایند (وحید مازندرانی، ص 80)، کوروش دوم و برادرش آریارمن (؟)، نوادگان دختری فرورتیش [و پسران چیش پیش] به شمار آمده اند (گزنفون، کورشنامه) و نبرد پارس و ماد را نیز حاصل خیزش كورش علیه این سلطهگری توصیف میكند. بر پایهی این روایت و چندین اشارهی دیگر، برخی پژوهشگران سخت بر این گمان افتادهاند كه پارسها دیرزمانی تحت فرمان و سیطرهی دولت ماد بوده و بسیاری از الگوها و روشها و نهادهای فرهنگی و تمدنی و سیاسی و حتا معماری خود را از مادها آموخته و برگرفتهاند. جدای از این كه هیچ سند باستانشناختی مستقلی در دست نیست كه به این نفوذ و سلطهی فرضی مادها بر پارسها تصریح كند، بلكه بر اساس آن چه در بالا گفته شد، دانستههای صریح كنونی، برخلاف تصویرسازی و ادعای مورخان یونانی و لاتینی، نشان میدهد كه دولت ماد در بخش عمدهای از تاریخ خود، دولتی ضعیف و پراكنده و در حد اتحادیهای از قبایل مادی و بومی - و به لحاظ این ویژگی - فاقد نهادهای پایدار و ریشهدار حكومتی و تمدنی بوده است؛ بنابراین نمیتوان تصور نمود دولت پارس – كه به شتاب، ساختارهای حكومتی و تمدنی ایلامیان را فراگرفته و نهادینه ساخته بود، و قلمرو آن نیز نخست در چنبرهی نفوذ و كشاكش ایلام و آشور و بابل قرار داشت - نهادها و سازوكارها و الگوهای حكومتی و تمدنی خود را از مادها برگرفته و میراث بُرده، و یا باجگزار و فرمانبُردار دولت ماد باشد.
«با اصلاحاتی بر گرفته از سایت آذرگشنسب»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
كتابنامه:
ـ بریان، پیر: «تاریخ امپراتوری هخامنشیان»، ترجمهی مهدی سمسار، انتشارات زریاب، 1378
ـ بویس، مری: «تاریخ كیش زرتشت»، جلد سوم، ترجمهی همایون صنعتیزاده، انتشارات توس، 1375
ـ پیرنیا، حسن: «تاریخ ایران باستان»، انتشارات افراسیاب، 1378
ـ زرینكوب، عبدالحسین: «تاریخ مردم ایران»، (ایران قبل از اسلام)، انتشارات امیركبیر، 1373
ـ سرفراز، علیاكبر و فیروزمندی، بهمن: «مجموعۀ دروس باستانشناسی و هنر دوران تاریخی»، تدوین حسین محسنی و محمدجعفر سروقدی، انتشارات مارلیک ـ جهاد دانشگاهی هنر، 1373
ـ كخ، هایدماری: «از زبان داریوش»، ترجمه ی پرویز رجبی، انتشارات كارنگ، 1376
ـ كمرون، جرج: «ایران در سپیدهدم تاریخ»، ترجمه ی حسن انوشه، انتشارات علمی و فرهنگی، 1365
ـ كورت، آملی: «هخامنشیان»، ترجمه ی مرتضی ثاقبفر، انتشارات ققنوس، 1378
ـ گیرشمن، رومن: «تاریخ ایران از آغاز تا اسلام»، ترجمه ی محمود بهفروزی، انتشارات جامی، 1379
ـ وحید مازندرانی، علی (مترجم): «تاریخ هردوت»، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1350
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر