دوشنبه، خرداد ۰۳، ۱۴۰۰

معنی ابیات پهلوی کافی کرجی

ابو الفرج احمد بن محمد ملقب به کافی کرجی مداح مجد الدين علاء الدوله همدانى بود. او آن طوری که حمدالله مستوفی می گوید به زبان کرجی شعر می گفت. منظور از کرج یا کره همان کرج ابودلف است که مابین همدان و بروجرد و گلپایگان قرار داشت و معادل شهر آستانه در حوالی اراک امروزی تخمین زده می شود، اما سوالی که پیش می آید زبان کرجی چگونه زبانی است؟ آیا گویشی
از زبان پهلوی است؟ در زیر چند نمونه از اشعار کرجی به همراه نسخه های متعدد آن آورده می شود که مصحح کتاب تاریخ گزیده مستوفی نسخه های شماره (1) را مورد تایید قرار داده است، آیا می شود معنی این
اشعار را فهمید؟ * کافی کرجی درباره کیخسرو شاه آرمانی هنگامی که وی لهراسب را جانشین خود کرد و دل از دنیا بُرید می گوید:
-
نسخه (1)
غلام كيخسرو هم كه نيكش انديشه بكرد // احين مبان زو بوريت بحرميش كال اودا
-
نسخه (2)
غلام كيخسرو هم كه نيكش انديشه نكرد // اچن ميانه بورت مهر نيش دال و دا -
نسخه (3)
غلام كيخسرو مهم كه نيكش انديشه نكرد // احين ميان بوريت بحر ميس كاله بدا -
نسخه (4)
غلام كيخسرو هم كه نيكش انديشه مكرد // اجين ميانه بودت بهرمش كال ودا
دو بیت شعر پهلوی از کرج ابودلف در کتاب تاریخ گزیدۀ حمدالله مستوفی:
غلام کیخسرو می که نیکش اندیشه بکا (غلام کیخسرو هستم که اندیشۀ نیک بکرد)
ازی میانه بورت سحرمش کاله ورا یا
اجینی میانه بورت بهی تعش کالا رموا (از این میانه بخشید کالای لازم برای معیشت و رامش مردم)
کیهان اره میزره بو بکشت کیحی نرسی (جهان گذراست، میگذرد، هستی کش است، به کسی نرسی)
بپای کیحی دَنَشو کهان اره بوللکا (به پای کسی نشو در جهان که زندگی تند گذر است).
* کافی کرجی در شعری درباره زادگاه خود کرج یا کره می سراید:
-
نسخه (1)
مكرودى كان و دى اجانان همسا // نه ر [?] كشان ماند نه بونه شمكشان ماندنه‌شا
زمانه كوردكا و سك فروشان شيرينى // جز اسك و ودى بد [?] ر درشان لرسا
چه نه كه واحى كه كره هزار دينار سره // چه جان كلاسى كه كوه منى مرى مزنه كوا
بليس ان رو [?] ه بليس كه كلودى مدنى // كرش كرا كرد بليس كردى تنيشا
انون اج هر كده بليس ا [?] رون دره صد // كه هاودندى بسوره بليس وايش لعقا
بليس ماى دل ساكرس مسلم نكردند // ثناش ريش و كلك و بتوته شلويه كلا -
نسخه (2)
مكرودى كانه و دى حلان هما // نه ر [?] كشان ماندونه بوسكلشان
هندو سازمانه كوركامك و رسان سرين // حرامك و مردى بدبرند روزشان برسا
چه نه كه واجى كه كره هزار دينار سره // بدان كلاه كوه سى هرى مرنه كواه
احتمالاً معنی دو بیت مکرودی کان و دی اجانان همسا، نه رکشان ماند، بوته شمکشان ماند، نه شا
زمانه کوردکا و یک فروشان شیرینی، جز اسک و ودی بدر، درخشان لرسا از این قرار است:
کجاست چشمه مکرودی؟ و دیدار یاران هم همینطور.
نه نشان از رکشان؟ ماند نه نشان از بونه شمکشان؟.
زمانه پست است و تن فروشان شیرینی، جز اشک و بدی به درها، درهایی که لرزان هستند.
در ادامه: شیطان از آن جهت شیطان است که کلودی ( خیر و صلاح؟) نداند.‌ کسی را که شخم زد، تنش را شیطانی کرد.
اکنون آشکارا هر جا ابلیس صد دره حکم می راند، ثنایش ریش و کلک و بتوته شلویه کلا (کلاً بد کرداری در هر پاره ای؟).
چگونه است که شهر کره ماهی هزار دینار خالص. چه جان کج بینی که کوه منا را مزنه کوه (کوه بسیار سترگ یا کوه دیوان؟) شمارد.
نظر دوستمان بهدین خسرو:
من از ابتدا شروع می کنم و معنی واژگانی را که می دانم می نویسم . به شوند این که معنی بعضی از واژه ها را نمی دانم پس نمی توانم به صورت یک جمله معنی بکنم. 1- مکرودی کانه و دی حلان هما (همسا) = چشمه مکرودی و دی حلان همسایه (همانند هم).
دی حلان = نام روستایی است که تا جاده همدان به ملایر فاصله چندانی ندارد . نزدیک به گردنه زاغه و رو بروی روستای (منگاوی).
2- نه رکشان ماند و نه بوسکلشان= نه خط و نشانشان ماندنی است و نه شکلشان.
رک = خط = فاصله بین دو نقطه زمانه کوردکا و یک فروشان شیرینی =زمانه فراموشکار و یکدیگر فروشان شیرینی است.
جز اسک و ودی بدر درخشان لرسا = جدای از اشک و بدی خودشان هم لرزان.
3- چه نه که واجی که کره هزار دینار سره = چون که (چرا که) مزد دعای سر سفره مراسم دینی در کرج هزار دینار سره.
واج = مبلغ پولی را که دعا خوان در سر سفره مراسم مذهبی دریافت می کند.
((واج)) گفته می شده است.
چه جان کلاسی که کوه منی مری مزنه کوا = چه آدم خسیسی مثل این است که کوه منا را مزنه می کند.

۱ نظر:

مجید روهنده گفت...

سلام جناب کهلان
آیا از نه رکشان ماند و نه بوسکلشان میشود ریشه واژه شکل را پیدا کرد؟