شنبه، اردیبهشت ۱۸، ۱۴۰۰

داستان تولد کیخسرو (کیاخسار، فرزند فرنگیس) در شاهنامه که با داستان تولد کوروش (فریدون فرزند فرانک) مشتبه شده است

شبی قیرگون ماه پنهان شده
به خواب اندرون مرغ و دام و دده
چنان دید سالار پیران به خواب
که شمعی برافروختی ز آفتاب
سیاوش بر شمع تیغی به دست
به آواز گفتی نباید نشست
که از خواب نوشین، سر آزادکن
ز فرجام گیتی یکی یاد کن
که روز نوآیین و جشنی نو است
شب سور آزاده کیخسرو است یکی از شبها که فرنگیس در کاخ پیران منتظر تولد فرزندش بود ، پیران (سپه سالار توران) در خواب دید:
«سیاوش با شمشیری از راه آمده و فریاد انتقام سر داده است و به پیران می گوید روزگار کیخسرو فرا رسیده، برخیز و جشنی بر پا کن ....»
پیران وحشت زده از خواب بیدار شد و همسر خود گلشهر را بیدار کرد و گفت:
« برخیز و نزد فرنگیس برو که سیاوش به خواب من آمده است.»
گلشهر با شتاب نزد فرنگیس رفت و از دیدن کودکی تازه به دنیا آمده، شگفت زده شد. خندید و برپیشانی فرنگیس بوسه زد. پرستاران کودک را شستند و در پارچه ای پیچیده به گلشهر دادند و او با شتاب به نزد پیران بازگشت و گفت:
کنون پیش آی و شگفتی ببین
بزرگی و ر آی جهان آفرین
تو گفتی نخواهد مگر تاج را
و گر جوشن و ترگ و تاراج را پیران که روی کودک را دید به یاد سیاوش افتاد و گریه کرد، زیرا کودک چنان بود که گویی سیاوش بار دیگر به دنیا آمده است پیران کودک را نزد افراسیاب برد و او را ستایش کرد و سپس خبر تولد فرزند فرنگیس (نوه افراسیاب) را به او داد و گفت:
«این کودک از خوبی به تو مانند است، از پهلوانی به فریدون و زیبایی اش تور (نیاکان افراسیاب) را به یاد می آورد. نظر من این است که گذشته را فراموش کنی و مهر کودک را در دل پرورش دهی. او را به چوپانان بسپری تا دور از دربار و بدون آگاهی از اصل و نژاد خود بزرگ شود.»
افراسیاب با شنیدن این سخن و دیدن کودک، از کشتن سیاوش پشیمان شد و به پیران گفت:
«هر چه خواهی انجام بده و:
مداریدش اندر میان گروه
به نزد شبانان فرستش به کوه
چنان تا نداند که من خود کی ام
به ایشان سپرده ز بهر چی ام
نیاموزد از کس خرد یا نژاد
ز کار گذشته نیایدش یاد پیران از کاخ افراسیاب شادمان بیرون آمد و کودک را کیخسرو نام نهاد،جشنی بر پا کرد و کودک را به همراه پرستار ی نیک اندیش به چوپان سپرد.
جزء اول نام فرانک (نام مادر فریدون و هم چنین نام مادر کی اپیوۀ صاحب فرّ) و فرنگیس (جویای فرّ ایزدی شاهنشهی) بر گرفته از واژۀ فرنه (فرٌ) به نظر می رسند:
गेषते {गेष्} verb geSate {geS} seek
गेषते {गेष्} verb geSate {geS} search

هیچ نظری موجود نیست: