نگارنده به تبع از دیگران نام دیلم را در اساس نه نام شهر و قصبۀ خاصی بلکه صرفاً نام کل منطقۀ گیلان در نظر گرفته و آن را با نامهای کهن گیلان سنجیده و به معنی محل درختان و یا محل عقابان (دالمن ها) گرفته ام که در اینجا این نقیصه حل میشود و نام دیلم را در مقام نام قصبۀ دیلمان به معنی محل دارندگان نیزه و زوبین و اهرم (دیلم) معنی می نمایم که علی القاعده ارتباطی با کلمه اوستایی دائوروَ (درخت، چوب) دارد؛ چه حروف "ر" و "و" علی الاصول در زبان پهلوی به ترتیب به "ل" و "م" تبدیل میشوند. نظر به عنوان اوستایی درونت (در اصل یعنی جنگلی) ولایت ورنه (گیلان) می توان تصور نمود که هیئت پهلوی ملخص آن به صورت دلَوَن بعداً با واژه های دیلم و دیلمنستان جایگزین گردیده است:
دیلم. [دِ ل َ] (اِخ) دیلمان. نام شهری است از گیلان و موی مردم آنجا پیچیده و مجعد می باشد و بیشتر حربهٔ ایشان تبر هیزم شکنی و زوبین است که نیزهٔ کوچک باشد. (برهان). به معنی دیلمان. (جهانگیری). شهری است از ولایت گیلان که موی مردم آنجا اغلب مجعد است و بیشتر حربه ٔ آنها تیر و زوبین است. (آنندراج ). نام ملکی است که موی مردم آنجا مجعد باشد. (غیاث اللغات). دیلم یا دیلمان، نامی که اصلاً به قسمت کوهستانی ولایت گیلان بین قسمت ساحل بحر خزر و قزوین اطلاق می شده است ولی با فتوحات دیلمیان بعضی از نواحی مجاور را نیز در برگرفته است، چنانکه در دورهٔ اقتدار آل بویه در قرن چهارم هجری ولایت دیلم همه ٔ گیلان ونیز طبرستان و جرجان و قومس را شامل میشده است. از شهرهای عمدهٔ دیلم، رودبار و بروان را نام برده اند که محل هیچیک معلوم نیست. (از دائرة المعارف فارسی). اینکه لغت نامۀ دهخدا محل شهرهای دیلم و رودبار و بروان نام معلوم می داند مربوط به عهد مرحوم دهخدا اکنون می توان این سه شهر را با شهرکهای دیلمان، رودبار و بره سر (بره سار) حالیه مطابقت داد. دهخدا توضیحی هم در باب کلمۀ فارسی دیلم (اهرم) میدهد ولی به ریشۀ آن اشاره نمی کند:
دیلم. [دَ ل َ] (اِ)آهنی به قطر معلوم و درازی حدود یک گز یا کمی بیشتر که بدان دیوار و زمین و کوه سوراخ کنند و سنگ سُنبند. (یادداشت دهخدا). میتین. طیل. اهرم. پشنگ. بارخیز.
دیلمان. [دَ ل َ](اِخ) (از: دیلم + ان ، پسوند مکان). مکان دیلمها سراسر گیلان را در قدیم دیلمان و دیلمستان نامیده اند.
دیلمان. [دَ ل َ] (اِخ ) حدود العالم چنین نویسد: ناحیتی بسیار است . با زبانها و صورتهای مختلف که بناحیت دیالم باز [خوانند] مشرق این ناحیت خراسان است و جنوبش شهرهای جبال است و مغربش حدود آذربایجان است و شمالش دریای خزران است. (حدود العالم). به معنی دیلم است که شهر باشد از گیلان. (برهان). نام شهری است از گیلان که موی مردم آنجا مجعد باشد و اکثر و اغلب حربه ٔ ایشان زوبین بود. (فرهنگ جهانگیری) :
سپاهی بیامد ز هر کشوری
ز گیلان واز دیلمان لشکری . فردوسی
لغت نامهٔ دهخدا توضیح لازم و کافی را در مورد قصبهٔ دیلمان سیاه کل لاهیجان در گیلان داده است ولی متوجه این همانی این قصبه با شهر دیلمان باستانی نگردیده است:
دیلمان. [دَ ل َ] (اِخ) قصبهٔ مرکز دهستان دیلمان بخش سیاه کل دیلمان شهرستان لاهیجان در 48 هزارگزی جنوب سیاهکل 18 هزارگزی باختر امام و 17 فرسخی شمال باختر قزوین در ارتفاع 1500گزی واقع است با هوای سردسیر و سالم و آب قصبه از دو چشمه و رودخانهٔ پاشوران است و سکنهٔ دائمی آن زمستان در حدود پنجاه خانوارو تابستان به دو هزار نفر میرسد زبان ساکنین محلی گیلکی و فارسی است شغل عمدۀ سکنه زراعت، کسب و گله داری است. زمستان اکثر سکنه به سیاهکل و نقاط دیگر گیلان میروند. بقایای ابنیهٔ قدیمی در اطراف قصبه از قبیل آجر و سوفال و مجاری تحت الارضی و غیره ثابت مینماید که در زمانهای قدیم آباد و پر جمعیت بوده است. مراتع و چمن زارهای اطراف دیلمان قابل اهمیت است. راه آن بهر طرف مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
اما نام بندر دیلم در جنوب، در کنار خلیج فارس با توجه به صنعت لنج سازی آن باید در اصل دیه بلم بوده باشد که علی الاقاعده تلخیص یافته و تبدیل دیهلم و دیلم شده است. یعنی این نام بندر جنوبی بر خلاف تصور برخی ها ربطی با نامهای دیلمنستان شمالی و دیلمون باستانی (بحرین) ندارد و نظیر نامهای لُری دهکرد و دهلران علی القاعده از سنت نامگذاری لران ساکن این بندر، از تلخیص دیه بلم یعنی ده قایق سازی عاید گردیده است که صنعت قایق سازی کهن این شهر ضامن درستی این نظر می باشد. چه در وبلاگ ایرانگردی- گردشگری بدون اطلاع از وجه اشتقاق درست نام بندر دیلم در باب حرفه سنتی مردم آن گفته شده است:
"ازآن جايی که شهرستان ديلم بندری است در کنار آب های خليج فارس بيش ترين صنايع دستی اين منطقه، صنايع دستی ساحلی است که مهم ترين آن لنج سازی و قايق سازی است. لنج سازی و قايق سازی از قديمی ترين و مهم ترين صنايع دستی اين شهرستان بندری است و که از قدمت زيادی برخوردار است. اين صنعت در سال های اخير به واسطه افزايش مبادلات دريايی و صيد ماهی از رونق زيادی برخوردار شده است نيروی شاغل اين صنعت منحصر به همان گلافان(سازندگان لنج و قايق) قديمی است. مصالح اوليه مورد نياز، چوب های جنگلی مقاوم در مقابل رطوبت برای اسكلت و تختههای مرغوب هندی به نام سای برای بدنه است. بقيه مصالح مورد نياز از محل تهيه می شود. هنوز وسيله كار گلافان بسيار ابتدايی است كه سبب كندی كار و كمی توليد ساليانه می شود."
از آنجاییکه معلوم میشود دیلمون باستانی مطابق کهگیلویه در سمت شمال این بندر است، لذا احتمال ارتباط نام دیلم با دیلمون وجود دارد.
۲ نظر:
با درود در استان بوشهر هم نام یکی از شهرها (دیلم) است. بندر دیلم
dehgani.persianblog.ir
من علاقه ویژه ای به فرهنگ و تاریخ دیلم دارم. از دیدن مطالب بیشتر در مورد آنها سپاسگزار خواهم شد.
ارسال یک نظر