نظر به نام قدیمی دیگر اهر یعنی میمند (یعنی جایگاه تهیه می= شراب ) می توان نام اهر را مرکب او (آب) و هرو (انگور یا انگور خرد و له شده در زبان مادی کُردی) گرفت. دژی هم که به نام "نو دژ" که حمدالله مستوفی در جوار آن، کنار رود اهر نام برده مطابق با روستای شاهوردی (شاه-ورده یعنی دژ شاهی) است. مسلم به نظر میرسد نام سرزمین ارهو کتیبه اوراتویی رازلیق نیز متعلق به همین ناحیه اهر باشد. چه کلمه ارو (هرو) هم اکنون نیز در زبان آذری به معنی آب حاصل از چلاندن محتوی درون پارچه به کار می رود. این کتیبه متعلق به آرگیشتی دوم پادشاه اورارتویی 685-713 قبل از میلاد بوده که مقارن با سالهای تبعید دایائوکو به هامات سوریه توسط سارگون دوم آشوری و آغاز فعالیت سیاسی اوپیته (اپیوه اوستا) پسر دایائوکو (کی قباد کیانی) می باشد. آرگیشتی دوم در مسیر کشورگشایی خود از ارهو به رود مونا (میانه) رسیده و از آنجا راهش را به سوی شهر روتو منی (اردبیل) کج نموده است. حمدالله مستوفی در هنگام صحبت از آب اهر (اهر رود) می گوید این رود بر اهر و قلعهً نودژ میگذرد و از دیه بهلقان (بیگلو حالیه) که دیه صاحب دیوان معروف است، گذشته به آب اندراب (اندرواب=هند-ور-آب؛ یعنی رود پر شاخه، رود کارا سو) جمع شده به آب ارس ریزد.
حال منطقه اهر و کل ارسباران به باغهای انگورش معروف نیست.دگرگونی تدریجی آب و هوای منطقه به سمت خشکی و تهاجمات غارتگرانه و کشتارگرانه عوامل مهمی در این امر نابودی باغها بوده اند. در سمت غرب این نواحی منطقه مرند در عهد باستان سانگی بوتو (محل بوته های انگور) نام داشته است. و در عهد اعراب هم هنوز کل منطقه به باغهای انگورش معروف بوده است چنانکه سیاح غرب به نام ابن حوقل در سال ۳۶۷ هجری از منطقه کلیبر دیدن کرده و می نویسد : سیاه کویه (قره داغ ) کوهی بس بزرگ است و مردم آنجا به سیصد زبان تکلم دارند . در سراسر آن باغ ها و گلها و آبراهه ها و نیز فلاحان دیده می شوند ، سرزمین پر برکت و حاصلخیز است چنانکه میوه های آن هدر رود و خوردن آن رایگان است . در این ناحیه همیشه ابر است و آفتاب کمتر می تابد.
مقدسی سیاح دیگر چنین می نویسد :"چون این سرزمین (منطقه کلیبر) بزرگ و زیبا و پربرکت بود و انگور بود دارای نرخهای ارزان ، درختان در هم کشیده ، نهرهای روان ، کوههای پر عسل ، دشتهای آبادان ، دمن های پر از گوسفند می بود و من برایش نامی نیافته و آنرا رحاب نامیدم اصحاب راس در آنجا بود . اصحاب الرّس که در قرآن کریم از آن ۲ بار نام برده شده است."
لابد ظاهر نام رود ارس (در اصل ا-رخش=نادرخشان، گل آلود) مقدسی را متقاعد به ارتباط اصحاب الرس با این منطقه ارسباران نموده است. اصحاب الرّس یعنی صاحبان درخت ارس یا یا با توجه به معنی ایرانی و عربی آن "ولایت پارت=گذرگاه" یا "صاحبان احشام" نامی بر پارتیان اشکانی بوده است که بر قسمت بزرگی از جاده ابریشم و پارت و کلاً بر امپراطوری ایران پارتی تسلط داشته اند. نگارنده قبلاً اصحاب الرّس را با هپتالان مطابقت داده بود. اینکه در روایات اسلامی ایشان پرستندهً درختان سرو و کاج و اُرس معرفی شده اند؛ صرفاً اشاره به نام ارشک نیای خاندان اشکانی است. چون جالب است که غالب نویسندگان کهن یونانی و رومی نام ارشکانیان یا به تصحیف اشکانیان را "ارزاک-س" یعنی منسوبین به خانواده فردی با نام درخت مخروطی سرو آزاد= ارز یا در اساس دارندهً کلاهخود مخروطی شکل سکایی آورده اند که این خانواده سکایی الاصل ابتدا مورد استفاده قرار میدادند. می دانیم کلمه اوستایی ارزه به معنی جنگی نیز می باشد. می دانیم که در صفحات شمالی خراسان یعنی مرز ترکمنستان کلمه اَرز به صورت ارجه به درختان مخروطی شکل اُرس-سرو اطلاق میگردد. به نظر میرسد. اخبار احادیث مسلمین سرو مخروطی شکل را به سبب مترادف بودنش به جای کلاه مخروطی سکایی بنیانگذاران سلسله اشکانی آورده اند.
در این حوالی نام شهر و شهرکهای مشکین (پیشکین، وَر-اوی، خیاو=خای-آو) و کلیبر (کلنبر) و اشتبین (هشته-ثوین) به ترتیب به معنی "پیش چشمه و آب"؛ "کلان محصول" و "درمیان سه مانع طبیعی قرار گرفته" می باشند چه همانطوریکه گفته میشود این روستای واقع در دامنه و سرازیری کوه، از سه سوی به کوهها مجاور آن محدود است. به عبارت وبلاگ اشتبین: "بافت روستای اشتبین بواسطه احاطه باغات و سایر عوامل کالبدی نظیر ناهمواریها، بستر سنگی، شیب تند اراضی و شرایط اقلیمی خاص، کاملا فشرده و فقط در محدوده شمالی روستا امکان توسعه محدود وجود دارد." بر این اساس دو وجه اشتقاق عامیانه نیمه ترکی و نیمه تاتی برای آن پدید آورده اند که اشتِ (از ریشه هشته= نهاده شده) را با عدد اوچ ترکی معادل گرفته و بقیه را یعنی تی بین (بین کوه) از زبان تاتی فرض نموده اند. معنی درست می نماید، ولی وجه اشتقاق نادرست.
نام قصبه آذغان اهر به معنی محل با طراوت و شادمان و غنی است. نامهای دو روستای بالا و پایین آن یعنی ابریگ و رواسگان به ترتیب به معنی بالایی و واقع در پایین رو (سر پایینی) هستند. در منطقه شمال شرقی شهرستان اهر نام شهرک هوراند (هارو-وند، دارنده حفاظ کوهستانی) و دژ- زندان قدیمی معروف قهقهه آن (در اصل کوهه کوهه، یعنی کنگره دار) جلب توجه می نماید. دژ و حفاظ نزدیکتر هوراند، پشتو (دژ واقع در پشت بام کوه) نام دارد. به واسطه بُعد 12کیلومتری وجه تسمیه هوراند نباید در رابطه با همین جانپناه کوهستانی پشتو پدید آمده باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر