یکشنبه، مرداد ۳۱، ۱۳۸۹
ریشه نامهای زال زر اساطیر ایرانی و تور و اودن اسکاندیناوی در رابطه با خدا- رهبران قبیله ای گِتها
مطابق منابع تاریخی و اساطیری نام اصلی سردار نجات بخش ایرانیان مادی در زیر حصار شهر آمل آترادات و آذر برزین مهر بوده است. نام آترادات به معنی مخلوق آتش یا فرزند آتش است. نام آذربرزین مهر کتاب آذربرزین مهر نامه اشاره اساطیری به همین نام است. در خبر کتسیاس، کورش سوم فرزند همین آترادات پیشوای آماردان یا آگرادات (مخلوق آتش) به شمار رفته است. این معنی از آنجا عاید شده است که عنوان مادی و اوستایی کمبوجیه دوم پدر کورش، آثویه (آسیب دیده) بوده است. به سبب اینکه وی در جریان قیام کورش علیه آستیاگ پادشاه ماد به قتل رسید. اما این کلمه می توانست همچنین از ریشه آث-ر (آسی بلوچی) یعنی آتش گرفته شود. این فقره باعث انتساب نادرست مقام فرزندی کورش نسبت به آترادات پیشوای آماردان (رستم هفتخوان مازندران) شده است. اما نامهای پدر آترادات یعنی ثریته و زال از کجا عاید شده اند؟ در پاسخ می توان ثریته را تصحیف آثریته (آتشین) و زال (علی القاعده همان زر) را به معنی زرین (رنگ آتش یعنی همان آتشین) گرفت. جالب است در زبان لیتوانی خدایی به نام ژالتیس در اساس به معنی زرین خدای آتش و اجاق خانوادگی است که به روح ایزد خورشید موصوف است. ظاهر نام ژالتیس به عنوان نگهبان خانه (ایزد آتش خانوادگی) در زبان لیتوانی به معنی مار چمنزار معنی میدهد که خود یادآور پیدایی آتش و جشن سده توسط هوشنگ است که سنگی را بر ماری پرت میکند و چمنهای خشک آنجا آتش میگیرند. گرچه در اساس این نام شکل کهن کلمهً گلتو- ناس (از ریشه زرد-) به معنی رنگ زرد نهفته است. ایرانیان باستان مطابق اوستا و کتب پهلوی و شاهنامه خویشتن را برادران سلم و تور (سکاها-سرمتها و گِتها) به شمار می آوردند.زبان لیتوانی خویشاوندی بارزی با زبانهای هندوایرانی دارد. اسلاف اینان باید از نواحی واقع در سمت شمال تراکیه بدان سوی رفته باشند. احتمالاً همان گِتهای سمت شمال تراکیه (شرق بالکان در کنار قسمت سفلای رود دانوب) که در حدود اوایل قدرت گیری یونانیان از آن ناحیه ناپدید شده اند. نام گِتها در اساطیر اسلامی در شمار اقوام معدوم جتیس (بز کوهی) قید شده است. در زبان لیتوانیایی جئوتیس به معنی گاو (به لغت عام اوستایی به معنی ستور) می باشد. ریشه نام لیتوانی در زبان خودشان از ریشه لیِت (به معنی باران) است لذا اینان پرستنده ایزدی به نام ثور (تور) در مقام ایزد رعد و برق و دامها بوده اند که در زبانها تراکیایی و آسیای صغیری به معنی گاونر (سمبل نیرومندی) و نیرومند بوده است. نام این خدا به هیئت تور به اسکاندیناوی رسیده است؛ با دو بز کوهی اش و کلاهخود دارای شاخ گاو وی. نامهای خدا -رهبر اساطیری گِتها که هرودوت بیان کرده در ریشه لیتوانیایی آنها سالموکسیس (چرم شاه = پادشاه سرزمین چرم یعنی تراکیه) و گبلِ ایزیس (خدای حامی دامها) است که در رابطه با همان خدای ثور (تور) هستند. این همان خدای ایشان است که هرودوت میگوید وقتی ایشان در حین رعد و برق به طرف آسمان به سوی وی تیر شلیک میکنند و به جز این خدا، خدای دیگری نمی پرستند. این مردم خود را غیر فانی می پنداشتند. اینان برای فرستادن سفیری به نمایندگی به پیش سالموکسیس، با پرتاب کردن او بر روی نیزه ها وی را به پیش این خدایشان می فرستادند. حتی ظاهر نام اودن (ووتان آلمانها) بر گرفته از نام همان خدای دانای گِتها سالموکسیس است؛ چه کلمه اودن در زبان لیتوانی به معنی چرم (=تراکیه، سالمو) است و اساطیر اسکاندیناوی از آمدن آسه ها از سمت آسیا و تراکیه و حتی تروا و همچنین وجود نام گِتها در اسکاندیناوی سخن میرانند و ولی ایشان را غالباً با گوتها معادل میگیرند. در اسطوره گفیون (جیوون-اس= ثور؛ خداوند گاوان و بزان کوهی، گبل ایزیس) و شاه گیفله (پادشاه بخشنده) ملکه گفیون زمینی را به محوطه حصاری با به محدودهً نوار چرم حیوانی به صورت نوار بسیار باریک بریده شده در سمت دانمارک و جزیره شلند از این پادشاه اساطیری سوئد دریافت میدارد. این اشاره به نام گوته بورگ است. اگر اشاره به نام گِتهای بیگانه نمی بود لزومی به این نامگذاری نمی شد. سالموکسیس به قول هرودوت مدتها با پنهان از چشم برای خلسه و کسب نیروی خرد به زیر زمینی به خلوت میرود و بعد از کسب نیروی خارق العاده دانایی برای رهبری و ارشاد گتها و دیگر مردمان تراکیه به میان مردمان خود باز میگردد . این موضوع را به نحوی دیگر در باب اودن شاهد هستیم که آن نیرو خرد را در چشمه میمر (محل کسب دانایی با زمزمه در حالت خلسه) کسب می نماید. جالب است که اساطیر اسکاندیناوی سرزمین اصلی تور را همان تراکیه (شرق بالکان) قید نموده اند. نام ژرمنی بومی تور (ایزد رعد و برق و از نظر لغوی یعنی ایزد نیرومند حامی بزان کوهی؛ بدین معنی آن در قفقاز و تراکیه کهن)، ثونور (ایزد رعد و برق) بوده است.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر