به نظر میرسد شهری در شمال خراسان که اشکانیان از آن برخاسته اند، یعنی آستاونه همان آشخانه باشد. چون یونانیان "ش" را "س" تلفظ مینموده اند. و اگر "ت" در مابعد حرف "س" مبدل به هم به شمار بیاوریم و در نظر بگیریم وانه همان خانه است؛ به یکی بودن آشخانه با شهر کهن آستاوانه میرسیم. به نظر میرسد شهر هشت محله داشته است و از این رو "اشت- وانه" (آستاوانه) نامیده شده بوده است. در این منطقه نامهای شهر قاضی و کشانک را می توان از ریشه کاس (کاش، انگور و آب انگور) و نام منطقه آنجا یعنی سملقان را از ریشه کُردی به معنی علفزار گرفت. نام روستای عشق آباد این منطقه را نظر به نام عشق آباد (چال طرخان) در سمت ری و وجود قناتهای(کهریزکهای) این مناطق ، به معنی محل قنات و سفره آبی گرفت (از ریشه آو-شی-اک).در سمت آشخانه، روستا و ساختمانی باستانی -که آتشکده پنداشته شده است- به نام اسپاخو (از ریشه سپا-کو، به معنی محل سپاهیان) وجود دارد که تاریخ آن را به دوره اشکانی یا ساسانی می رسانند. انتساب تاریخ بنا به دوره ساسانی درست تر به نظر میرسد. در این صورت برای حفظ مرزهای شمالی خراسان در مقابل صحرانشینان بنا شده بوده است. دژ اصلی این نواحی خود شهر بجنورد (بیج- ین- ورت= حصار گرداگرد اصلی) بوده است.
نام و نشان تاریخی شهر اسفراین
در خراسان شمالی نام مرموز شهر کهن اسفراین نیز جای بررسی دارد. به نظر نگارنده نامهای کهن این شهر یعنی اسفراین (در هیئت سپَ- رَیین= شکست دهنده ذلت و خواری) و مهرگان (محل مهر و شادی) در کنار هم مفهومی از شادابی و نشاط در این منطقه نسبتاً سر سبز خراسان ارائه می نمایند. مهرگان (شهر نشاط و مهر) همچنین نامی بر شهرکی بوده که به فاصله دو روز راه از اسفراین قرار داشته است و این مطابق قصبهً انوشیروان (روان جاویدان) در سمت شمال شرقی آن است. نامهای ویرانه شهر بلقیس (بِل-خوئیش) و فقت دژ (پا-گات- دژ) را در حوالی اسفراین و روستای نوشیروان به ترتیب می توان به معانی شهر خوشی (= اسفراین) و دژ محل پاسداری گرفت. در دایرة المعارف بزرگ اسلامی دبا در باره تاریخچه و نام و نشان این شهر و شهرکی در جوار آن چنین اطلاعاتی به دست داده شده است: "نام این شهر به صورتهای سبراین حدود العالم، 0، 9، سفراین تاریخ سیستان، 51، اسپراین بیهقى، 14، اسپرایین برهان قاطع، 18 و اسفرائین ثعالبى، یتیمه...، 37؛ یاقوت، 46؛ قزوینى، 95 نیز آمده است.
از گذشته دیرینه این شهر آگاهیهای روشنى در دست نیست و معلوم نیست كه پیش از دوران ساسانى نیز آباد بوده است یا نه؟ همین قدر مىتوان گفت كه به هنگام ورود مسلمانان به خراسان، شهری قدیم بوده است. اسفراین در 0 یا 1ق به دست عبدالله بن عامر گشوده شد و كهنترین سند پس از اسلام كه از اسفراین یاد كرده، كتاب فتوح البلدان است بلاذری، 03-04، نیز نك: قدامه، 01؛ ابن اثیر، /24- 25، ولى از تخریب اسفراین به هنگام فتح آن گزارشى در مآخذ و منابع اسلامى دیده نشده است.
جغرافى نگاران و مورخان دوره اسلامى اسفراین را سرحد میان نیشابور و گرگان دانسته، و آن را از بلاد نیشابور نوشتهاند. راه سراسری نیشابور به گرگان از دشتى مىگذشت كه اسفراین در وسط آن بود اصطخری، 17؛ ابن رسته، 71؛ مقدسى، 18؛ ابن حوقل، 28، 53، 56؛ ادریسى، 90.
جغرافیا نگاران قدیمى از جایى به نام مهرجان نام بردهاند، اما برخى از آنان اسفراین و مهرجان را یك محل، و مهرجان را لقب اسفراین دانسته بیرونى، 70، و نوشتهاند كه قباد ساسانى اسفراین را به سبب آب و هوای خوش آن مهرجان- مهرگان نامید، سمعانى 14؛ ابوالفدا، 49 و برخى دیگر به خصوص جغرافیانویسانى همچون اصطخری ص 84، ابن حوقل 56، مقدسى ص 52 كه از فواصل شهرهای خراسان یاد كردهاند، اسفراین و مهرجان را دو محل جدا از هم دانسته، و فاصله آن دو را دو روز راه نوشتهاند. ادریسى علاوه بر آنكه اسفراین را به وفور نعمت و مردمش را به نیكى ستوده، مهرجان را جداگانه وصف كرده است كه شهری آباد، دارای میدانها و بازارها بوده است ص 90، 92، ولى یاقوت حموی مهرجان را نام قدیم اسفراین دانسته كه بعدها این نام به دهكدهای در كنار شهر اسفراین داده شده است. به گفته وی ناحیه اسفراین 51 قریه را شامل مىشده است 46-47، 98 - 99.
به نوشته مؤلف ناشناخته حدود العالم، اسفراین «شهری آبادان و با نعمت» بوده است ص 9. یكى از علویان زیدی طبرستان به نام حسن ابن حمزه كه شاعری توانا بود، در سده ق در سفری به قصد آستان بوسى امام هشتم از منازل میان راه از جمله اسفراین در قصیدهای عربى یاد كرده است ابن اسفندیار، 02- 05.
زكریای قزوینى مردم اسفراین را اهل خیر و صلاح دانسته است ص 95. حمدالله مستوفى اسفراین را شهری متوسط دانسته، و از كاسه بزرگى با محیطى برابر 2 «گز خیاطى» كه از روی ساخته شده، و در مسجد شهر قرار داشته، سخن گفته است. به نوشته وی در شمال اسفراین قلعه محكمى بوده كه آن را «دز صعلوك» مىخواندند. هوای اسفراین معتدل و آب آن از رودخانه است، اما توابعش دارای قنوات بودهاندص49. زینالعابدینشیروانىاسفراین را قصبهای دلنشین، با آبى «معتدل» و هوایى «بهجت قرین» دانسته كه «میوه سردسیرش ممتاز و گردكانش بامتیاز» بوده است ص 47." (قدرتالله روشنىزعفرانلو).
در خراسان شمالی نامهای دیگری است که تعیین معنی شکل ظاهر آنها مشکل می نماید. معانی محمتل آنها از این قرار است: فاروج (واقع در بالای اوج و بلندی؛ لابد محلات موجی تپه و تپه کل آن)، سنخواست (بنشن خوست= محل حبوبات از نوع بنشن)، لوجلی (لوچلی= به ترکی محل خاک رس کشاورزی) و سرانجام شوقان که مسلم به نظر میرسد به معنی محل منسوب به شکاف[=شغ، علی القاعده صورتی از همان شو] کوه باشد چه در باب آن معصومه بادنج می آورد: "ظاهراً نخستین بار نام شوقان در 658 ، در تاریخ جهانگشای جوینی (ج3، ص262)، آمده است. علامه قزوینی، مصحح كتاب، ضبط یاد شده و صورتهای دیگر آن، مانند بنفاق، بیلقان، شعبان، و باسقاق، را همان شوقان دانسته است (همان، ج3، حواشی، ص427). در نزهةالقلوب (ص150، پانویس3) این نام به صورتهای شقان و شعان و سفان و شتان، ضبط شده است. در قرن هشتم، حمداللّه مستوفی آن را شهری متوسط از اقلیم چهارم، دارای بیست دیه و هر نوع محصول دانسته (ص150)، همچنین از كوهی به نام شقان، با شكافی كه از آن به میزان دو آسیابگردان آب خارج میشده، یاد كرده است (همان، ص197). در جریان قیام سربداران (737ـ788)، قلعه شقان در 766 به دست پهلوان حسن دامغانی (حك: 762ـ766)، از امرای سربداری، تصرف شد (دولتشاه سمرقندی، ص286). در قرن نهم، شقان قصبه ولایت شقان و جوربد محسوب میشد (حافظ ابرو، ج2، ص83) و درویشانی مانند شیخ سعدالدین شقانی رواسی و برادر وی، شیخ جمالالدین یوسف شقانی رواسی، در آنجا حضور داشتند (رجوع کنید به ابن كربلائی، ج2، ص241)."
۲ نظر:
با سلام
بقاياي آتشكده اي با نام اسپاخو هم هنوز در اين منطقه قابل مشاهده است كه گفته مي شود از دوران ساسانيان باقي مانده است
در سمت آشخانه، آن روستا و ساختمانی باستانی -که آتشکده پنداشته شده است- به نام اسپاخو (از ریشه سپا-کو، به معنی محل سپاهیان) باید تأسیساتی نظامی برای حفظ مرزهای شمالی خراسان در عهد ساسانی بوده باشد.
ارسال یک نظر