جمعه، مهر ۱۹، ۱۳۹۲
ریشۀ ایرانی واژۀ معّرب رقص
نتایجی را که از اطلاعات جمعی دوستان در گروه "زبانهای ایرانی نو" در باره ریشه ایرانی کلمه معّرب رقص و معادلهای ایرانی کهن دیگر آن رسیدم، چنین است:
١- وَشت: از ریشه وَه- ایشتَ اوستایی یعنی حرکت خوب.
٢- هَرایه (هَلایه): از ریشه اوستایی هئو رَیه یعنی حرکت سبکبال خوب.
٣- رَخس (و معربش رقص): از ریشه اوستایی و پهلوی رَیه- خوَش (ریه خَش) یعنی حرکت سبکبال خوش و زیبا. در لهجه مازندرانی هم واژۀ خوش به صورت خَش بیان می گردد. کلمه رقص در قاموس قرآن نیامده است.
اگر رقص را ترکیبی از رئو اوستایی به معنی با شکوه و کَس اوستایی (درخشیدن، دیدن، تماشا کردن، نگریستن) یا همان کاشَ سانسکریت (نمود، هیکل، حضور، زیبنده) بگیریم معنی آن میشود "حضور و نمود با شکوه و زیبنده"
.ولی رقود عبری به معنی رقص ریشه این کلمه را به سوی زبانهای سامی می برد.
۴- چم از ریشۀ چمیدن یعنی خرامیدن و راه رفتن به ناز، شاید واژۀ چوپی (نام نوعی رقص کُردی- آذری) از این ریشه بوده باشد.دنیدن
٥- دن از ریشه دنیدن:خرامیدن؛ با نشاط و شادمانی راه رفتن؛ با شوروشعف حرکت کردن: ♦ همهساله به دلبر دل همیده / همهماهه به گرد دن همی«دن» (منوچهری: ۸۸). فرهنگ لغت عمید (به یادآوری دوستمان بیژن شاهمرادی).
ریشهٔ ایرانی واژهٔ رقص
واژهٔ رقص می تواند از زبانهای ایرانی وارد سریانی و عربی شده باشد. چون ترکیب اوستایی رَئوکَئیثَ (کَئیتیه) در فرهنگ واژه های اوستای احسان بهرامی به معنی حرکت سبک و هماهنگ شایای همدلی و شادمانی آمده است: رَئو (سبک، آسان رانده شده). کَئیتیه (شایستگی، هم آهنگی، شایای همدلی و شادمانی)
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱ نظر:
این مطالب نتیجه کار جمعی در گروه زبان و گویشهای ایرانی بود. شاید نتایج آن تازگی داشته باشد و کسی دیگری بدین نتایج نرسیده باشد.
ارسال یک نظر