پنجشنبه، آبان ۰۱، ۱۳۹۳
معنی محتمل نام ایل قشقایی
نام ارمنی قوم ارانی تساودیاتسی را که موسی خورنی مورخ و جغرافی نویس عهد ساسانی یاد کرده است می توان به معنی خداوندان اسب یا اسب سروران گرفت. این معنی به وضوح یادآور قبیله ترک ارانی بیات (اسب سروران) می باشد که از راه قفقاز به داخل فلات ایران مهاجرت کرده اند.
نام ایل قشقایی را هم که در تاریخ و ترکیب در رابطه با ایل بیات (اسب سرور) یا همان ایل قفقازی سابیر (سوار) است در زبان ترکی می توان به معنی "تقدیس کننده اسب (دام) پیشانی سفید" گرفت. در فرهنگ کهن مردم روسیه اسبان پیشانی سفید به عنوان دارنده سمبل خورشید محترم و قابل توجه بوده اند. در نقش قالی و گلیم های قشقایی سمبل صلیب شکسته خورشیدی و ستاره هشت پر خورشیدی و شیر (سمبل خورشید) و اسب به یادگار مانده است. به نظر میرسد نام عشیره بزرگ کشکولی از تلخیص قشقایی ایلی (ایل قشقایی، ایل اسب/دام پیشانی سفید) عاید شده است. گفته میشود اسبها در نزد عشایر قشقایی دارای اهمیت زیاد و نشانه صلح و دوستی و متانت هستند. بارتلد هم می گوید که "نام قشقایی از کلمه ی قشقا که به معنی اسب پیشانی سفید است، می آید. جای دیگر الاستخری نقل می کند که قشقایی ها از خُلج ها (از گروه هپتالان، هونهای سفید) هستند". نام قبیله خُلج/خولج سمت افغانستان را به صورت کولاچ در سانسکریت و پهلوی می توان به معنی ایل کوچک گرفت و مراد از آن را یوئه چی های کوچک یا کوشانی های خُرد دانست. نام غلزایی های افغانستان را با خلج مربوط می دانند.
در نقش سواران کوشانی فیلسوار در نبرد شاپور اول با رومیان ایشان کلاه قشقایی بر سر دارند و ما در گفتارهای پیشین بدین نتیجه رسیده بودیم که سابیرها (سوارها) اعقاب یوئه چی های کوچک (شاخه ای از یوئه چی های بزرگ، کوشانیان) بوده اند. احتمال این هم زیاد هست که نام قشقایی اشاره به کلاههای کنکره ای و قاچ قاچ ایشان نیز باشد.
در باورهای کوشانی ایزد سالم نگهدارنده چارپایان یعنی لرواسپ (درواسپ اوستایی) اسبی را به ایزد خورشید هدیه می دهد و خواجه رشیدالدین فضل الله در جامع التواریخ قایی (قاش-قایی) و بیات را کنار هم فرزندان گون خان (خداوند خورشید) ذکر کرده است.
منابع چینی در ترکیب قبایل تورکیوتهای غربی (ترکان غربی) از قبیله "کوش-کیو" نام می برند که از لحاظ ظاهر به وضوح یادآور نام قوم قشقایی است و از لحاظ معنی یادآور قوم قرقیز (قومی قرقی ها، اعقاب هونها) است. جزء اول این نام یعنی کوش (قوش) یعنی سنقر (باز) است. جزء دوم آن را نیز می توان با قایی (نیرومند) یا قوی/گور (نهاد و قبیله) سنجید یعنی نام این قبیله ترک در واقع به معنی قبیله دارنده توتم باز/عقاب/شاهین بوده است. از سوی دیگر ما قبلاَ بدین نتیجه رسیده بودیم که توتم هونها (هیونها، قرقیزها) قوش (سیَنَ) است. پس قشقایی (قاش-قایی) آن گروه از هونها- یوئه چی های کوچک بوده اند که در ترکیب سابیرها (یوئه چی های کوچک، بیاتها) از شمال خزر به فارس رسیده اند. خواجه رشیدالدین فضل الله نیز در جامع الاتواریخ، اونقون یعنی حیوان توتمی مقدسِ قایی ها و بیاتها را شاهین در کنار دیگر توتمهای قبایل اوغوز نظیر سنقر و عقاب آورده است. راجع به اصطلاح اونقون (اونقو) گفتنی است در آذربایجان پرستو را قرانقو (پرنده سیاه توتمی) میگویند.
اگر نام هیون را به معنی سانسکریتی آن به معنی سوار و اسب پرور بگیریم، در این صورت سابیرها (سوارها، بیاتها) اعقاب هونها و قشقایی ها اعقاب یوئه چی های بزرگ سمت افغانستان یا یوئه چی های کوچک خواهند بود که در معیت هونها بوده اند و در سرزمین یوئه چی های کوچک از چینیان شکست یافته و به سوی شمال دریای مازندران رانده شدند. اگر تصور کنیم نام یوئه چی از یوغ/یوج به معنی بستن (به ارابه بستن اسب) گرفته شده است، در این صورت باید نام کوشان را نیز در این رابطه بررسی نمود: کلمات سانسکریتی kusha و kasha وkosha به ترتیب به معنی افسار اسب و دهنه اسب و اتاق گاری نشان میدهد که نامهای کوشان و یوئه چی به معنی مردمی بوده اند که گاری به ارابه می بندند. از اینجا می توان چنین نتیجه گرفت که نامهای قشقایی و کوش کیو در رابطه با نام کوشان به معنی مردم دارنده اتاق گاری نیرومند بوده اند. بر این پایه نام غرچه و غلزایی می توان به معنی مردم گاری ران گرفت. نام آذری کولیها یعنی قره چی را هم می توان به معنی گاری ران گرفت که این نام شباهتی به نام قشقائیان قراچه ای دارد.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱ نظر:
آزمایش میکنم
ارسال یک نظر