معنی نام فارسی پنج میوه درختی و گیاهی که نامهای مرتبط و مشابه دارند
در لغت نامه های فارسی معانی نارنج و نارنگی و ترنج و اورنج و بادرنگ (خیار) بدون بیان نظری در باب ریشه فارسی آنها ذکر گردیده است. استاد ابراهیم پورداود هم که در کتاب هرمزد نامه خود بیشترین بحث را در باب نام و تاریخچهً میوه ها به عمل آورده است فرصت و امکان این کار را در آن برهه کم امکانات پیدا نکرده است: کلمه رِنج در لغت اوستایی به معنی سریع رشد کننده در مورد بادرنگ (ناسریع به عمل آینده) و حتی نارنج (در مفهوم دیر به عمل آینده) و نارنگی (در مفهوم نارنج کوچک) موافق می افتد. گرچه در اساس نامهای نارنج و نارنجی کلمهً اوستایی و سانسکریتی این میوه ها یعنی نئیروانگهو (نیروی زندگی دهنده) نهفته است. نام عربی آن یعنی ابو صفیر (پدر و صاحب زردی، میوهً زرد رنگ) برداشتی ثانوی از این نام است. خود کلمه خیار را با توجه به کلمات فارسی "خی" (خیک) و "خوید" (محصول سبز) و کلمه اوستای "ار" (رسا، بسیار) به سادگی میتوان به معنی محصول سبز دراز رسا گرفت. در نام ترنج جزء رنج تلخیص رنگ می نماید یعنی تُرنج به معنی میوه دارای توی رنگین را می دهد. ریشه نام بین المللی و هندی نام نارنگی یعنی ماندرین را به لغت سانسکریتی و اوستایی مانتره (پند و اندرز) ربط داده اند که صرفاً بدین بسیار دور از ذهن است. ولی اگر مانتره را به همان معنی اوستایی آن "آشکار کننده روح ایزدی" بگیریم مفهوم والای آن آشکار میگردد. چه نام هندو ایرانی کهن پرتقال یعنی اورنج نیز که در زبانهای اروپایی زنده مانده است. به سادگی میتوان به صورت اوروَنگ در زبانهای اوستایی و سانسکریت به معنی میوه مینوی و بهشتی گرفت. می دانیم که در غرب اورنج (پرتقال) را میوهً چینی نامیده و ریشهً نام آن را سانسکریتی دانسته اند. یونانیان باستان چین را بخشی از هند به شمار می آورده اند .
بررسی اسامی ایرانی مختلف یونجه
اسپست (غذای اسب) که نام ایرانی کهن یونجه است باید از ترکیب اسپ (اسب) و استه (غذا) عاید شده باشد هیئت نیمه ایرانی و نیمه سانسکریتی این نام نشانگر آن است که آن از زبانهای آریائیان نیمه ایرانی و نیمه هندی در اطراف بین النهرین یعنی کاسیان (اسلاف لُران) و میتانیان (اسلاف کُردان علوی) گرفته شده است چه این کلمه از ایشان در بین النهرین باستان نیز رایج شده بوده است (فهرست رستنیهای باغ مردوک بالادین مربوط به سال 721 پیش از میلاد). برای خود کلمه یونجه هم اگر چه می توان به هیئت اولیهً هیون گیه (گیاه مربوط به اسب) ریشه سکایی و ایرانی قائل شد. ولی دلایل به ارتباطی پایه ای آن با کلمه ترکی یونت جه(گیاه منسوب به اسب) یا یونوچکه (علوفه رنده کردنی) است، که می دانیم طبق سنت حتی امروزه نیز آن را با داس و یا وسایل رنده کننده مدرنتری رنده کرده و خصوصاً در زمستان برای تغذیه به دامها می دهند. نامهای یونانی گیاه مادی و مو-سو هم که به ترتیب یونانیان و چینیان بدین سبزی داده اند از کلمه ایرانی و سانسکریتی ماد یعنی نجیب و دانا مأخوذ است که صفات معروف اسب هستند و خود کاربرد این واژه در کلمه ایرانی مادیان (اسب ماده) به خوبی برجای مانده است. بر این اساس نام عربی اسب یعنی فرس از ریشه فراست بوده و نام ترکی یونت برای اسب به معنی شایسته و نجیب و مناسب است. سر انجام وجود کلمهً شب در نام شبدر که نام یک نوع یونجه (اسپست) است؛ نشانگر آن است که مردم منطقه شناخت گیاه شناسانه درستی از این سبزی داشته اند چه گیاه شبدر از رستنیهایی است که در شب به خواب میرود و برگهای آن در شامگاه هیئت دیگری میپذیرد. بنابراین معنی شبدر، "گیاه دارای خواب شبانه" بوده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر