در مقاله تاریخ و ریشه خانواده سلطنتی خزیمه در ایران که نگاهی نقادانه به مقاله دکتر پیروز مجتهد زاده "امیر حسین خان خزیمه علم" از سوی حسن بایگان است راجع به بت هُبل و قبیله عرب منسوب به وی یعنی خزیمه مطالبی از تاریخ کامل و ابن اثیر تاریخ طبری نقل شده است که می تواند ما را در شناسایی اصل این بت مرموز یاری رساند. درتاریخ کامل ابن اثیر برگردان دکتر محمد حسین روحانی انتشارات اساطیرجلد دوم ص 836 از خزیمه بعنوان جد پانزدهم محمد پیامبر مسلمانان نام برده او را چنین معرفی میکند:
"خزیمه: کنیه او ابو اسد و مادرش سلمی (سلما) دختر اسلم بن حاف بن قضاعه بود و برادر مادری اش تغلب بن حلوان بن عمران بن حاف. برادر پدر و مادری اش هذیل بود. برخی گویند: مادرش سلمی دختر اسد بن ربیعه بود.همین خزیمه بود که بت بزرگ به نام هبل را در کعبه برنشاند و از این رو آن را هبل خزیمه خواندند."
در همین کتاب صص 808 در بیان داستان عبدالمطلب که نذر کرده بود اگر ده فرزند سالم برایش باقی بماند یکی را قربانی کند مینویسد:
"... آنگاه به نزد بتی به نام ((هبل)) که در درون کعبه بود، آمدند تا چاره کار خود را از او بخواهند. او بزرگ ترین بت بود. هبل بر سر گودالی بود که آنچه به سان ارمغان به کعبه پیش کش میشد، بدان گودال میسپردند....
این قسمت که از آن برداشتهای زیادی از جمله قربانی انسان در زمان جد محمد میشود؛ اشاره به بت اهدائی خزیمه و وجود نام و کلمه خزیمه دارد. در ضمن ارزش والای این بت در میان سایرین و جامعه عرب آن زمان را نشان میدهد که در واقع بواسطه قدرت و نفوذ خزیمه در آن منطقه بوده است.
این موضوع نکته دیگری را هم روشن میکند که هر خانواده ای قربانیانش و یا بزرگترین هدیه اش را به پای بت خودشان اهدا میکردند و بت هبل خزیمه بزرگترین بت اجداد محمد بوده است.
در کتاب سیرت رسول الله نوشته محمد بن اسحاق در اوایل قرن دوم هجری که بعدا به سیره ابن هشام معروف شد. ترجمه وانشای رفیع الدین اسحق بن محمد همدانی (قاضی ابرقو) با تصحیحات دکتر اصغر مهدوی انتشارات خوارزمی چاپ اول 1360 صص 18، در باب نسب پیمبراسلام آمده: " محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم ... بن خزیمه... بن اسماعیل بن ابراهیم... بن سام بن نوح ... بن آدم".
در اینجا خزیمه جد پانزدهم محمد است. این نسب نامه مشخص میکند که نام خزیمه از چندین قرن پیش از محمد وجود داشته است. از طرفی نسب خزیمه تا مرحله نوح واز اینطریق به آدم میرسید. در واقع محمد از طریق خزیمه نسب اش به ابراهیم، سام، نوح و آدم میرسد.
البته اینکه تا چه حد این نسب نامه صحت داشته باشد جای سؤال باز است. اما با توجه باینکه عربها نام خود را از پدر گرفته و حفظ میکردند و ازدواج ها نیز در زمان نوجوانی صورت میگرفته؛ احتمال اینکه افراد موفق بدیدار پدر و جد و حتی جد اندر جد خود میشدند و بدین ترتیب تا چندین نسل پیشین خود را میشناختند محتمل بوده است. لیکن میتوان تصور کرد که وقتی شمارش اجداد از یک تعداد معینی فرا تر میرفته با افسانه پیوند میخورده و ترجیح میدادند تا خود را به افراد اسطوره ای پیوند بزنند. اما ظاهرا کلیه مورخان قدیم تا مرحله خزیمه جد پانزدهم محمد بن عبدالله را تأیید میکنند؛ این امر و باقی ماندن نام خزیمه نشانگر مقام و اهمیت او در تاریخ عرب و منطقه میباشد.
با نگاهی به تاریخ ارائه شده از جانب یهودیان و کتاب یوسفیوس فلاویوس که تاریخ بشر از زمان آدم ابوالبشر تا امسال (2003 میلادی برابر 1382 شمسی) را تنها 6177 سال (تقویم یهودیان امسال را 5763) میدانند؛ میتوان به صحت نسب نامه از چند نسل بالا تر از محمد شک کرد.
اما آنچه که مسلم است؛ خزیمه خانواده ای واقعی است که چندین نسل پیش از محمد در آن منطقه ساکن بوده اند. بعنوان یکی از بزرگان، بت هبل را اهدا کرده و بهمین دلیل (موقعیت خانوادگی) مورد پذیرش برای جای دادن در برترین بتخانه (کعبه) قرار گرفته است.
در فصل ششم صص 108 همین کتاب نسب نامه کامل خزیمه جد 15 محمد آمده در اینجا نام پدر، برادر، چهار پسرش و نوه هایش و... آمده است.
درکتاب تاریخ طبری ترجمه ابوالقاسم پاینده جلد سوم به ذکر نسب نامه محمد بن عبدالله پرداخته در صفحات 817 و 818 نسب خزیمه را در آن مشخص مینماید. که با نوشته سیرت رسول الله تفاوت اساسی ندارد."
گفتار فوق خصوصاً معنی لفظی نام خزیمه را در رابطه با بت هُبل قابل توجه میسازد که ما در اینجا به معانی و ریشه های این هر دو نام می پردازیم: کلمه عربی تخازم (به جنگ و نبرد در آمدن و منظم کردن) ریشه و معنی این نام را به ایزد جنگ و حکمت معروف بابلی یعنی نینورتا (سرور جنگ الههً مادر) می رساند که هفتخوان جنگی دیرین و اولیه به وی منسوب است. وی در سوی یونان تحت نام هراکلس (جنگجوی قهرمان معروف الهه بزرگ) معروف شده است و در ایران هم اسطوره وی با قهرمانی آترادات پیشوای آماردان (رستم؛ گرشاسپ) سردار خشتریتی (کیکاوس) در نبرد پای حصار شهر آمل مازندران با آشوریان مهاجم در آمیخته است. می دانیم نینورتا یا نبو (نامیده و اعلام کرده و خوانده شده) همان اسماعیل (نامیده شدهً و شنیده شدهً منسوب به خدا/الهه) در تورات و قرآن است. پس معلوم میشود هُبل/نبو/خزیمه/اسماعیل به عنوان بانی خانه کعبه به شمار میرفته و قدیمی تر از نام قبیلهً عرب بنی خزیمه است. امّا خود نام هبل می توان از ریشه هبال (درنده و نام درختی که از آن چوب تیر سازند)، هَبّل (کاسبی) و یا ترکیب از هب (بخشش) و اِل (خدا) شمرد یعنی خدای دریافت کننده انذار و هدایا؛ و این هر سه معنی از نام هُبل که در پیش وی با تیرها تفأل گشته و به عنوان خدای قبیله ای قریش (به معنی قبیله کسبه و تّجار) برایش هدایا در گودال پیش رویش می ریخته اند، مستفاد میشده است؛ که از این میان اصالت با مفهومی تیرهای جنگی وی است؛ چه می دانیم که در اساطیر بابلی تیر و کمان سلاح اصلی نینورتا بوده و با راهنمایی انکی/ائا خدای خرد زمین (ابراهیم خدا) با همین سلاح شهپرهای آنزو (سیمرغ دورپرواز آسمانی) را آسیب زده و وی را به قتل رسانده است. می دانیم نام نینورتا را به معنی ایزد بنیادها و کامل و سالم گرفته و با اوراش خدای دیرین گیاهی مربوط دانسته اند چه او را کشاورز انلیل می نامیده اند و با چاههای آب مربوط می دانستند. در اساس موضوع مراسم پرتاب سنگ به شیطان نیز که در مراسم مکه به اسماعیل اختصاص یافته منسوب به نبرد نینورتا (اسماعیل) فرزند نین الهه نین خورساگ (حجر، هاجر) همسر خدای خدای خرد و زمین ائا/انکی (ابراهیم خدا) با آساگ (دیو به بازو زننده) است. در مقام مقایسه نام زال پرورده سیمرغ با ائا/انکی (خدا دانای خالق انسانها) به ریشه سومری نام زال (زا-اِل یا زو-اِل) به معنی دانای خدایگانی راه می بریم که نظر به عنوان زر (پیر زرین) وی ربطی با نام زروان سیمرغ پیکر پیدا میکند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر