گرچه برای بررسی دقیق این اسامی اطلاع کافی از موقعیت جغرافیایی و شرایط آب هوایی و اقلیمی این روستاها و دیدار نزدیک از آنها لازم می آید و چون این امکان وجود ندارد؛ صرفاً به بررسی این اسامی از روی ظواهر و معنی منطقی محمتل آنها از روی زبانهای ترکی و کُردی و فارسی و اوستایی می پردازیم و این درستی همه این وجه اشتقاقها و معانی مربوطه را کامل ضمانت نمی کند ولی مطمئناً قدم و یاری بزرگی برای رسیدن به اصل معانی آنها خواهد بود:
اِشان: به لغت اوستایی و پهلوی به صورت "اش-شان" به معنی جایگاه فراوانی و فراخ است و در هیئت "ائو-شان" به معنی جایگاه نیکو و زیبا. بهنه: "منطقه پناهگاهی خوب ". اسپانجیق: "محل اسبان". قرطاول: به ترکی به معنی دارنده خانه های سفت و سنگی یا به معنی دارنده عقاب و کرکس. پهراوا: به اوستایی یعنی "جایگاه مقدم بر آب نهر" یا "پر از بهره و آب". زنق: "محل تراوش آب". چاوان: "جایگاه دارای چاه". آغاجری: به ترکی یعنی "سروران نظامی" از قبایل ترک خزرها (هونها) بوده اند. هریس: "فراخ چشمه". جیران: "واقع در دامنه" یا "جایگاه پر علف" بعید است به معنی ترکی آن آهو باشد چه نام دو روستای مجاور هم است. چلان: "جایگاه چراگاهی" یا به زبان کُردی یعنی "جایگاه باتلاقی". موردی: "ده مردابی". خراجو (خَرَجی) "جایگاه بزرگ". شُلّه وند: "جای تراوش آب". سرگیزه: "سر راه گذرگاهی تنگ یا سر پیچ رودخانه". کشایش: "واقع در گشودگی و شکاف دره". بیلگاوا: به هیئت "بَیلیگ اوبا" به معنی " اردو و روستای خان" به پهلوی به معنی "پرگاو". ینگجه: به ترکی یعنی "محل واقع در شراشیبی" به پهلوی یعنی "محل یونجه زار". وروی یا ورجوی به معنی "محل بر آب" است. شیخ جان به معنی محل منسوب به چشمه یا محل منسوب به شیخ است. دوه بوینی: به اوستایی به معنی "ده دو قسمتی" است و به ترکی معنی "گردن یا گردنه شتر" را میدهد. دَوَزیم: به لغت اوستایی یعنی "جایگاه کناری". یای شهری: "ده سنگ کنان شهری". کرده ده: "ده چوپانان". نُوا: "ده پای آب". کرمی جوان (با ریشه کُردی کی- میژوان): "دارای چشمه شایسته". کهق: "روستای کوچک" یا "دارای گودال یا چاه". موالی: "پر مسکن" و یا "پر میوه". قرجه قیه: به ترکی یعنی "روستای دارای صخره سیاه". چبنلو: "دارای چمن". نَرآوا: "دارای رودخانه عمیق". داش آتان (صورتی از داشتیانی اوستا): به معنی "دارندگان ثروت" (معنی ترکی آن یعنی سنگ انداز توضیح و توجیه درستی ندارد). کیم نوا: به لغت اوستایی به هیئت کمن آو به معنی دارای آب اندک است (چشمه کوچکی در این روستا است که آبش به حوضی جمع میشود و برای سیراب احشام به کار میرود یا میرفت). کرج آوا: این نام را می توان به معنی دارای آب کاریز گرفت. در آنجا آب کاریز برای زراعت استفاده میشود. مغانجیق به معنی جایگاه مغان است. کتب پهلوی آن را تحت نام دارجه زبره (روستای واقع در پیچ رود دارجه) زادگاه زرتشت معرفی می نمایند. کره جیق: در لغت اوستایی و پهلوی به معنی جایگاه کشاورزان و دروگران است. کُهلان: لانه کوهی. قره خطب: صورت پهلوی "خارا کت آب" آن به معنی "محل چشمه و آب بزرگ" است. این نام به ترکی معنی عامیانه خطاب سیاه را می دهد که قابل توجه نیست. صوما: سومه به لغت اوستایی منسوب به سود و یا شراب خود معنی میدهد. بعید است صومعه ای در این نواحی بوده باشد که این نام از آن برگرفته شده باشد. قاطرگتورن: به لغت پهلوی به معنی دارای خانه های سفت و سنگی یا اصطبل قاطران است و به لغت ترکی معنی عامیانه از جا بر کننده قاطر را میدهد. چای باغی: جایگاه باغ خنک و شایسته. النجق: جایگاه سیلابی و یا واقع در کنج. تجرق: به کردی محل دارای چپر و حصار. رازیان: محل درختان رز (تاک). صور: شوره زاری، معبر، حصار، خرمن، سراشیبی. بوکت: روستای ثروتمند. حوری: زمین نرم یا کوه بلند. زوارا: روستای حاشیه ای و ساحلی. نیربین: دارای دیدبانی. پسیان: منطقه پشتی. خانیان: مربوط به خان یا چشمه. شیراز: محل انگور خیز. نانیسا: جایگاه بی کاروانسرا یا کاروانسرای نو. گوروان: محل آتش یا گورستان. ولنجق: محل پناهگاهی و یا غبارآلود. هروان: مکان بلند نگهبانی. قره زکی: دارای "آب سیاه و باتلاقی". شیشوان: محل تراوش آب. اسفستانج: محل پرورش "یونجه (اسپست)". آرقون: مربوط به ارگ یا آتش. قطان: جایگاه پر غله. اوز بک: به ترکی سرسخت یا به معنی کم باغ. هیپیک بلاغی: چشمه پاک و خوب. میمونق: جایگاه میانی یا دارای میهمانخانه یا جایگاه تهیه شراب. اِکیس: آبخیز یا به ترکی یعنی محل زوج. باروق: محل باروی بلند. آروق: به کُردی جایگاه کشت خیار، به ترکی جای تنک و باریک. ایدیشه: جایگاه جزیره ای. بایقوت: به کُردی یعنی جایگاه کوچک. ساینجق: به کُردی یعنی جایگاه شکارچی یا واقع در سایه کوه. شرازول: پر شوره. بنایم: به کُردی یعنی منطقه ییلاقی. شرانلو: جایگاه شوره زاری. لیلی داغی: کوه مرکب از سنگ و صخره سیاه. لیلان: جایگاه پر از گل و لای رودخانه ای. یولقونلو: به ترکی یعنی جایگاه چیننده یا درو کننده محصولات و غلات. روشت: جایگاه با شکوه. زاوشت: جایگاه ساحلی. آلقو: جایگاه سرخ رنگ یا جای عقاب. چالقایی: محل چاه و فرو رفتگی. سرج: واقع در سمت بالا. قره ناز: نیزار انبوه. آهق: جایگاه سُرخورده. خرمازد (خی میزد): دارای شیر و شراب و میوه آیینی زرتشتی. قیماس خان: کم چشمه. قره چپق (خوره- جاپا-گ): جایگاه باتلاقی. زوارق: جایگاه حاشیه ای و ساحلی. کوته مهر: سگپرست. خله وند (خلیلوند): محل بافتن خلی (قالی). خانابره: محل نگهداری دامها. بارازو: محل گراز. بولالو: پر آلو.
۲ نظر:
سلام خدمت عزیزم آقای جواد مفرد
دوست عزیز از این همه زحمتی که کشیده بودید در رابطه با روستاها ی مراغه و........ کمال تشکر را دارم در ثانی بنده که به روستای چکان مراجه نمودم جهت اطاعت امر متاسفانه کفتند که آقای تراب فردوسی پارسال همین موقع ها در گذشته است اگر باز فرمایشی برای ورثه های آن مرحوم داشتی من با کمال افتخار در خدمتم
اردتمند ایوب فارابی
سلام: دوست عزیز از زحمتی که در باره روستاهای مراغه کشیده بودی کمال تشکر را دارم ولی امروزه مراغه یه مقدار کوچک شده وروستاهائی که نام میبرم مال مراغه میباشد اگر خواستی تحقیقی انجام بدی روی این روستاها انجام بده.
در ضمن اگر محبت کنی اطلاعاتی در رابطه با امام زاده های مراغه
واینجا هر امری داشتی در خدمتیم
واز بابت خبر بدی هم که بهت دادم متاسفم رسم روزگار این بوده که هست
آشان. آغاجری . آغبلاغ سفلی.آغبلاغ علمدار. آغبلاغ علیا آغبلاغ فتوحی. آغجه دیزج.آغجه کهل. آغکند ثمرق.آلما چوان. آلمالو.آهق .احمدآباد. اسفستانج. اصفهانجیق.اکیس اكبر آباد.اللو.امیر. اوخچی .اورتاقشلاق سفلی.اورتاقشلاق علیا.اوزبك .اوزن اوبه .ایستگاه خواجه نصیر.ایستگاه خراجو .ایستگاه كشاورزی .ایستگاه گل تپه باباقاضی .باباكلك .باداملو.باغ پری.بالی قیه.بلبل.بلوك آباد.بهنق.بیانلوجه .پالچیقلو .تازه کند چلا ن .تازه کند سفلی.تازه کند علی آباد .تازه کند علیا .تازه کند قره ناز.تازه کند گل چوان.تازه كند عیدلو.تازه كند نصیرپور.تازه کند قشلاق.جمال آباد..جوكی تیمور.جوكی سفلی .جوكی محمد..رضا..جهانگیر.جیران سفلی.جیران علیا.چاللوبادیانلو.چاللوچلیبالو.چایباغی.چبنلو.چكان.چلان سفلی.چلان علیا.چناغبلاغ سفلی.چناغبلاغ علیا.چوان سفلی .چوان علیا.چوانباغ.چهار طاق.حاجی باقر كندی.حاجی كندی.حاجی کرد.حمزه آباد.خانقاه.خانقاه.خرمازرد.خطب.خطب سفلی.خطب علیا.خلیفه کندی.داش آتان.داش بلاغ بازار.دراج سفلی.دراج علیا.دوه بوینی.دیورزم .زنق.ساروجه.ساری قشلاق سفلی.ساری قشلاق علیا.ساری قیه.سرج.سركار آباد.سرگزه .سعیدآباد .سنوکش.سید كندی.شاهوردی كندی.شخته لو.شلیلوند.شیخ لر سفلی.شیخ لرعلیا.شیخجان.شیرین كندی.صومعه.صومعه سفلی.صومعه علیا.طالبخان .عشرت آباد..علمدار.علوکندی..علویان. علی آباد.عیدلو.فتح اله بلاغی.قراتلو.قراجه قیه.قرطاولقره برقع.قره كندخطب.قره ناز سفلی.قره ناز علیا.قره کند موسوی..گویجه قلعه علیا.قشلاق.قشلاق امیر.قطان.قلعه خالصه.قم تپه.قواقلو.قوزلوجه.قوش قیه سی.قویون قشلاق.قوم شه بلاغ . قیزچه.قیه بلاغی.کامل آباد.کرج آباد.کرده ده.کهجوق.کهلان.کهق.كار خانه آجرپزی.كرمجوان.كوسه صفر.گرگرتان.گشایش.گل.گل چوان.گل كند.گل لر.گل تپه.گلستان سفلی.گلستان علیا.گنجی.گونه باخان.گویجه قشلاق.گویجه قلعه سفلی.گویدرق سفلی.گویدرق علیا.لاله زار.محسن آباد.مردوق.مرغداری حسینی.مرغداری مالكی.مغانجیق.ملاقاسم.ممشیر.موالوی سفلی.موالوی علیا.موسی درق.مولو.میمونق.مین باش حصارلو.نرج آباد.نصیرکندی.نوا.ورجوی .هرق.هریس.هیپیك بلاغی.یله قارشو علیا. یله قارشوسفلی.یای شهری.ینگجه.
ارسال یک نظر