نام روذاور یا روداور که برای تویسرکان کهن ذکر گردیده است به لغت اوستایی به صورت رَوذ- رائو- وَر به معنی دژ با شکوه دارای مزارع سر سبز و آبیاری شده با آب نهر و رود است. در کتیبه های آشوری تیگلات پیلسر سوم که به حدود سال 737پیش از میلاد ضمن بر شمردن فتوحات و نواحی غارت کرده اش در نواحی ماد مرکزی در این ناحیه در کنار بیت کاپسی (وفس) از شهری به نام تادی روتا (دارای نهر نیرومند) نام برده شده است که به وضوح مطابق همان رودراور (تویسرکان) است. در توصیفات جغرافی نویسان کهن نیز صریحاً بدین صفات و ویژگیهای آن اشاره شده است. خود نام تویسرکان را هم در این رابطه می توان از نام پهلوی "توی-سار(زار)-کان" یعنی "محل دارای نهر نیرومند" مأخوذ دانست که لابد در رابطه با این نامگذاری و در مقابله با نام آن نام شهرک همسایهً آن یعنی سرکان (زارخان؛ یعنی محل دارای نهر و جویبار) پدید آمده است. نگارنده قبلاً بعد از تردید ها چون از معنی درست نامهای تویسرکان اطلاع درستی نداشتم به خطا تادی روتا (دارای نهر نیرومند) را با تفرش (دارای چشمه آبگرم) و برعکس بیت تازاکی (بیت تفس کایه= دارای چشمه آبگرم/تفرش) را با تویسرکان (محل دارای نهر نیرومند) مطابق گرفته بودم.
اما در مورد مقبره حبقوق نبی تویسرکان گفتنی است که آنجا در اصل یک چارتاقی مهم عیلامی بوده است: چون در مقالهً "زیگورات چیست و چغازنبیل (ازمرتضی یزدان پناه) گفته شده است:"معنای دو واژه مهــم و کلیدی «سیـان کوک» siyan kuk و «شونشو ایرپی» shunshu irpi [قربانگاه؟] مشخص نشده است. م. ج. استٍو از سیانکوک به معنای احتمالی «دیدگاه، چشمانداز، دیدارگاه» نام میبرد (م. ج. استو، چغازنبیل- دور اونتاش، جلد سوم، متون ایلامی و اکدی، ترجمه اصغر کریمی، ۱۳۷۵) و به گمان ما تا حد زیادی به معنای حقیقی آن که مفهوم «رصدگاه» و «رصدخانه» را میرساند، نزدیک شده است. کاربرد این بنا صحت این نامگذاری را تأیید میکند.".
مطلب فوق این را می رساند که سیانکوک نه به معابد خدای ماه، نان خونته (آنکه دارای روشنایی همانند روشنایی روز است) بلکه در اصل به معابد هومبان (خدای آسمان روشن و خورشید و سر سبزی) اطلاق میشده است که این مفاهیم همچنین از ویژگیهای خدای ایرانی مهر (میثره) است. چون در بین النهرین نان خونته را خدای ماه می دانسته اند. نام حبقوق به عنوان نبی توراتی به معنی در آغوش گیرنده ربطی بدین مناطق و فرهنگ آن ندارد. در نزد ایرانیان خومبان یا همان هومبان نیز به معنی دارنده درخشندگی و روشنایی و فرمانده آسمان بوده است لذا به نظر میرسد نان خونته عیلامی و خومبان عیلامی در نواحی شمالی تر از عیلام به واسطه اشتراک در جزء خونته (روشنایی بخش) در معبد خورشیدی واحدی (چارتاقی) به عنوان خدای روشنایی و خورشید هم میرسیده اند. بر این اساس می توان گفت مقبره حبقوق نبی تویسرکان در اساس یک سیانکوک عیلامی و چارتاقی مهری بعدی بوده است. جزء عیلامی قوق (کوک=محافظت، به فارسی محل و معبد) در نام حبقوق به وضوح دیده میشود. جزء اول را می توان مأخوذ هَپ اوستایی یعنی "پائیدن [حرکت خورشید]" گرفت که در ترجمه وتفسیر به جای خونبی (یعنی روز) و یا هومبان (خونبان، خدای آسمان و نور و خورشید) قرار گرفته است. در کتیبه عیلامی موسوم به پیمان 2280 آمده است که "یک فرمانروا و خدمت گزار صدیق ناهونته است تا وقتی افراد حتی شاهان در دور زمین (روز ) در حرکتند وفاداری ایشان متوجه خدای خورشید است اما وقتی به قلمرو سایه ها می رسند رعاياي اینشوشیناک قاضی مردگان می شوند. این نشانگر اهمیت والای این دو خدای عیلامی است." مانیستیسو شاه اکد در کتیبه ای میگوید: " من شاه انشان و شری هوم را با تحفه و هدایا به پیش خدایم شمش خدای خورشید فرستادم." یعنی خدای خورشید خدای بزرگ آسمان مردم انشان (عیلام) بوده است و این امر نشانگراینهمانی خدای خورشید با هومبان است. لابد هر سه نام کهن بابل عیلام (به اکدی سرزمین خدا)، هل تمپت (به عیلامی به معنی سرزمین خدای فرمانروا) و خوذای (به فارسی یعنی سرزمین خدا) اشاره به نام خود هومبان هستند. کاهنان عادی مارپرست عیلام عنوان شاتن را داشته اند که مسلم به نظر میرسد ریشه اصلی نام شیطان باشد. اینان به همراه کاهنان بابلی دو کانون پخش و اشاعه هنر خرافه های دینی در جهان قدیم خصوصاً در خاورمیانه بوده اند که به شکل نمونه کاملاً منجمدش به ما به ارث رسیده است. می دانیم اژدهای موش هوشو (مار سمی) سمبل ایزد خورشید و جنگ بابلی یعنی مردوک (اژی دهاک=ماروش) هم بوده است. از آنجاییکه مردم بین النهرین غالباً به حالت خصومت با عیلامی ها به سر می بردند، از این رو سمبل اژدهای خدای بزرگ عیلام را سمبل خصومت با انسان و رهبر نیروهای شرور میشمردند که این باور از ایشان به مغان زرتشتی به ارث رسیده بود. اینکه مجسمه ای از خدای هومبان به شکل انسانی دیده نمیشود دلیل آن باید این باشد که وی همان اژدهای احاطه گر صحن های مقدس از جمله در استل معروف به استل مار است. به نظر میرسد که این همان ایزدی باشد که ایرانیان کاسی (اسلاف لران) و آریائیان هندو وی را ماروتاش (مارتن درخشان) و سومریان نین گیرسو (ایزد ماروش جایگاه گنبدی شکل) می نامیدند و معبد ماربین وی در اصفهان خوب بر جای مانده است. مسلم به نظر میرسد از گرانمایه مرداس (ماردیس=ماروش) در شاهنامه به عنوان پدر خیّر و نکوکار ضحاک (=آشّور) یا همان اژی دهاک (مردوک) و همچنین فرتاخشت خومبیگان جاودانی اوستا (خومبان جاودانی افزایندهً نعمات) در کنار رود کاریزها (کارون) همین خدای بزرگ عیلامی منظور می باشند. لابد نام هومبان (خومبان) در زبانهای ایرانی به معنی محافظ و نگهبان خوب منش گرفته میشده است.
تویْسِرْکان، شهرستان و شهری به همین نام در استان همدان (فرهنگ دبا، تویسرکان جلد: 16، شماره مقاله: 6202):
شهرستان تویسرکان: این شهرستان با مساحتی حدود 048،1 کمـ 2 در مرکز استان همدان واقع، و از شمال به شهرستانهای همدان، بهار و اسدآباد، از شرق به شهرستان ملایر، از غرب به شهرستان صحنه در استان کرمانشاه و از جنوب به شهرستان نهاوند محدود است (مقدم، 1/22؛ اطلس...، 190). بنابر قانون تقسیمات کشوری در 1384ش، شهرستان تویسرکان از دو بخش مرکزی و قلقل رود، 7 دهستان و 3 شهر به نامهای تویسرکان، سرکان و فرسفج تشکیل شده است (نشریه...، 59).
شهرستان تویسرکان در منطقۀ کوهستانی و در دامنههای غربی و کوهستانی الوند، از بلندترین رشتهکوههای زاگرس، واقع شده است (جعفری، 316؛ فرهنگ جغرافیایی کوهها...، 1/499). کوه آلوسان (910،2 متر)، بای کمر (616،2 متر)، تخت رضا (573،2 متر) و خان گرمز (610،2 متر) از بلندترین کوههای این شهرستان است (همان، 1/504، 507، 509، 513). رودخانۀ گاماسیاب، شاخابۀ اصلی و عمدۀ رودخانۀ سیمره، رود مهم شهرستان تویسرکان است که از کوههای الوند سرچشمه میگیرد. این رودخانه و برخی از شاخابههای آن، اراضی شهرستان تویسرکان را آبیاری میکند (افشین، 1/382).
آب و هوای این شهرستان معتدل مایل به سرد تا سرد است و از نظر بارش جزو نواحی نیمه خشک به شمار میآید (جعفری، همانجا).
اساس اقتصاد شهرستان تویسرکان برپایۀ کشاورزی، دامداری، صنایع دستی و تولیدات صنعتی استوار است. با توجه به شرایط طبیعی (کوهستانی بودن و کمبود آب)، کشاورزی در این شهرستان رشد قابل توجهی نداشته است. گندم، جو، بنشن و میوه از مهمترین محصولات این شهرستان است. دامداری نیز در این شهرستان به روش سنتی و صنعتی صورت میگیرد. صنایع دستی آن شامل قالیبافی، جاجیم، گلیم، نمدمالی و سفالگری است و از رونق خاصی برخوردار است. کارخانهها و یا کارگاههای تولیدی مهم صنعتی در این منطقه رشد چندانی نداشته است و صنایع آن محدود به شماری کارخانه و کارگاه کوچک است. استخراج معادن نیز از دیگر فعالیتهای اقتصادی شهرستان تویسرکان است. سنگ گرانیت سیاه و خاکستری، سیلیس، سنگچینی، سنگگچ، سنگ آهک و مرمر از کانیهای این شهرستان است (فرهنگ جغرافیایی آبادیها...، 47/105؛ مقدم، 1/349، 352، 367- 368).
جمعیت شهرستان تویسرکان در سرشماری 1385ش، 262،109 تن بوده است («درگاه»...، بش ). زبان مردم این شهرستان در شهرها، بخشها و بیشتر روستاها، فارسی با لهجۀ لری است، اما شماری از ساکنان برخی
از روستاهای این شهرستان به زبانهای ترکی و کردی سخن میگویند (مقدم، 1/256).
شهر تویسرکان: این شهر که مرکز شهرستان تویسرکان است، در °34 و ´33 عرض شمالی و °48 و ´27 طول شرقی در 850،1 متـری از سطح دریا واقع شده (پاپلی، 154)، و جمعیت آن در سرشماری 1385ش، 520،42 تن بوده است («درگاه»، بش ).
نام تویسرکان از ترکیب دو نام «توی» و «سرکان» که درگذشته نام دو قریه بوده، تشکیل شده است. توی امروزه همان تویسرکان کنونی است، اما نام سرکان همچنان بر شهری در 7 کیلومتری تویسرکان اطلاق میشود (نک : اعتماد السلطنه، 1/817 ؛ فرهنگ جغرافیایی آبادیها، 47/233).
پیشینۀ تاریخی: براساس کاوشهای باستانشناسی صورت گرفته در تپۀ باستانی بابا کمال و آثار و اشیاء به دست آمده از آن، دیرینگی این منطقه به حدود 4 هزار سال قم میرسد. همچنین آثار و بقایای کهن بیانگر آن است که در محل کنونی تویسرکان شهر بزرگی با قدمت 3 هزار سال و نیز شهرها و قصبات آباد دیگری در نقاط دیگر این شهرستان وجود داشته است. آرامگاه حبقّوق (حیقوق) نبی از انبیای بنی اسرائیل در جنوب غربی تویسرکان که دیرینگی آن به حدود 600،2 سال پیش میرسد، از جمله آثار تاریخی آنجا ست (مقدم، 1/67). هرچند که نام تویسرکان در منابع تاریخی و جغرافیایی سدههای نخستین قمری تا حدود سدههای 6 و 7ق به چشم نمیخورد، اما در این دسته از منابع به ناحیه و شهری به نام «رود راور» و یا «روذ راور» اشاره شده که در محل و یا مجاور تویسرکان امروزی واقع بوده است (نک : ابن فقیه، 417؛ اصطخری، 197؛ ابن حوقل، 2/361؛ مقدسی، 386). ابن فقیه در سدۀ 3ق رود راور از توابع نهاوند را یکی از نواحی آباد و پرنعمت برشمرده که طول آن 3 فرسنگ بوده، و 93 دهکدۀ پیوسته در آن جای داشته است و همچنین نهرهای آب در آن جریان، و نیز باغهای میوۀ فراوان داشته است. بنا به گزارش او در بررسیهای صورت گرفته به روزگار قباد ساسانی (سل 488-496 و 499-531م) رودراور در کنار 12 ناحیۀ دیگر، در قلمرو ساسانیان به عنوان پر نعمتترین نواحی آن پادشاهی شناخته شد (همانجا). در سدۀ 4ق رود راور یکی از شهرهای مشهور با بناهایی از گل بوده است. رودراور در آن روزگار مرکزیت داشته، و از شهرهای دارای منبر به شمار میرفته است (حدودالعالم، 141؛ اصطخری، 199).
به نظر میرسد شهر رودراور نیز به همراه دیگر نقاط همدان در سدۀ 7ق در جریان یورش مغولان ویران شده، و به جای آن دو قصبۀ «توی» و «سرکان» به تدریج اهمیت یافته باشد (مقدم، 1/94). ظاهراً نخستینبار سمعانی در سدۀ 6 ق بدون آنکه از سرکان نامی برده باشد، از توی به عنوان یکی از روستاهای همدان یاد کرده است (1/495). یاقوت نیز در سدۀ 7ق به نام توی اشاره کرده، و سرکان را یکی از قرای همدان معرفی نموده است (1/901، 3/82). حمدالله مستوفی در سدۀ 8 ق توی و سرکان را به همراه مشکان از توابع رودراور دانسته است (ص 73). از وضعیت «توی» و «سرکان» پس از حملۀ مغول تا سدۀ 10ق اطلاع روشنی در دست نیست. در 996ق/1588م طایفۀ تکلو به همراه جمعی از دیگر ترکمانان به توی و سرکان و برخی دیگر از بلوکات همدان حمله کرده، دست به نهب و غارت زدند و گروه بسیاری را به قتل رساندند (قاضی احمد، 2/884).
همزمان با ظهور سلسلۀ صفویه اقدامات مهم و قابل توجهی برای آبادی و توسعۀ این منطقه صورت گرفت و تقریباً از این دوره به بعد نام تویسرکان در منابع تاریخی به چشم میخورد (نک : اسکندربیک، 2/848). آثار و بناهایی که در دورۀ صفویه ساخته شده، بیانگر آبادانی و پیشرفت این منطقه در آن روزگار است (نک : مقدم، 1/233-251). در اواخر دورۀ صفویه عثمانیان به نواحی غربی ایران از جمله همدان، نهاوند و تویسرکان حمله کردند و آن نواحی را به تصرف درآوردند. در 1142ق/1729م نادرشاه افشار پس از تجهیز سپاه خود، از ناحیۀ ملایر و تویسرکان به سپاه عثمانی حمله کرد و آنان را در ناحیۀ تویسرکان شکست سختی داد (استرابادی، 118- 121).
پس از قتل نادرشاه در 1160ق/1747م نوادۀ او شاهرخ، مهرعلـیخان تکلو ــ از سـران ایل تکلـو ــ را به سمت والی همدان و بلوکات آن از جمله تویسرکان منصوب داشت (مقدم، 1/105، 111). قبیلۀ زند نیز که در آن دوران در ناحیۀ کمازان در تبعید به سر میبردند، به زادگاه خود بازگشتند. آنها هنگام بازگشت، تویسرکان و ناحیههای پیرامون آن را تصرف کردند (ابوالحسن گلستانه، 147).
زینالعابدین شیروانی از مؤلفان اوایل دورۀ قاجار، تویسرکان را قصبهای آباد، با 100 پاره دیه که اهالی آنجا همه شیعه بودهاند، معرفی کرده (ص 222- 223)، اما اعتمادالسلطنه مؤلف اواسط دورۀ قاجاریه، به حدود 30 خانوار یهودی که در قریۀ سرکان اقامت داشتند، اشاره نموده است (1/819). در آن دوران ادارۀ تویسرکان به دست شاهزادگان قاجار بود و آنان حاکمیت این منطقه را داشتند (نک : سپهر، 1/183، 3/1222، 1257). از جملۀ این شاهزادگان، شیخعلی میرزا پسر فتحعلیشاه بود که در آغاز حاکم ملایر بود، سپس تویسرکان نیز ضمیمۀ قلمرو او شد (شیرازی، 2/983؛ سپهر، 1/183). این وضع همچنان ادامه داشت و یک فرد به عنوان حاکم ملایر و تویسرکان منصوب میشد تا اینکه نهاوند نیز به حوزۀ تویسرکان و ملایر پیوست و این 3شهر از نظر تقسیمات کشوری به عنوان یک واحد حکومتی به «ولایات ثلاث» مشهور شدند و از اواسط دوران قاجاریه، فردی به عنوان حاکم «ولایات ثلاث» برای این 3 شهر منصوب میشد (نک : اعتضادالسلطنه، 504؛ شیبانی، 258، 263، 268؛ مقدم، 1/187).
در قانون تشکیل ایالات و ولایات مصوب 1285ق/1868م، ایران به 4 ایالت و 12 ولایت تقسیم شد. یکی از این ولایات «ولایات ثلاث» بود که ملایر، تویسرکان و نهاوند را شامل میشد (مقدم، 1/188). در 1316ش براساس قانون جدید تقسیمات کشوری، شهرستان ملایر در استان پنجم قرار گرفت که تویسرکان نیز بخشی از آن شهرستان به شمار میرفت (مجموعه…، 86- 87). در 1328ش، بخش تویسرکان از شهرستان ملایر جدا شد و به مرکزیت شهر تویسرکان به شهرستان ارتقا یافت (مقدم، 1/191). آرامگاه حبقوق نبی، مقبرۀ ابومحجن ثقفی در محل پیر کمر بسته، آرامگاه میررضی آرتیمانی، مدرسۀ شیخعلیخان، کاروانسرای شاه عباسی، پل قدیم فرسفج و بازار سرپوشیدۀ تویسرکان از جمله آثار تاریخی این شهرستان است (مقدم، 1/194 بب ).
مآخذ: ابن حوقل، محمد، صورة الارض، به کوشش کرامرس، لیدن، 1928م؛ ابنفقیه، احمد، البلدان، به کوشش یوسف هادی، بیروت، 1416ق/1996م؛ ابوالحسن گلستانه، مجمل التواریخ، به کوشش مدرس رضوی، تهران، 1356ش؛ استرابادی، محمدمهدی، جهانگشای نادری، به کوشش عبدالله انوار، تهران، 1341ش؛ اسکندربیک منشی، عالم آرای عباسی، تهران، 1350ش؛ اصطخری، ابراهیم، مسالک الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، 1870م؛ اطلس گیتاشناسی استانهای ایران، به کوشش سعید بختیاری، تهران، 1383ش؛ اعتضادالسلطنه، علیقلی، اکسیر التواریخ، به کوشش جمشید کیانفر، تهران، 1370ش؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، مرآة البلدان، به کوشش عبدالحسین نوایی و هاشم محدث، تهران، 1367ش؛ افشین، یدالله، رودخانههای ایران، تهران، 1373ش؛ پاپلییزدی، محمدحسین، فرهنگ آبادیها و مکانهای مذهبی کشور، مشهد، 1367ش؛ جعفری، عباس، دایرة المعارف جغرافیایی ایران، تهران، 1379ش؛ حدودالعالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1340ش؛ حمدالله مستوفی، نزهة القلوب، به کوشش لسترنج، لیدن، 1331ق/1913م؛ «درگاه ملی آمار1» (نک : مل )؛ زینالعابدین شیروانی، بستان السیاحه، تهران، 1315ق؛ سپهر، محمدتقی، ناسخ التواریخ ( تاریخ قاجاریه)، به کوشش جمشید کیانفر، تهران، 1377ش؛ سمعانی، عبدالکریم، الانساب، به کوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، 1408ق/1988م؛ شیبانی، ابراهیم، منتخب التواریخ، تهران، 1366ش؛ شیرازی، فضلالله، تاریخ ذوالقرنین، به کوشش ناصر افشارفر، تهران، 1380ش؛ فرهنگ جغرافیایی آبادیهای کشور، سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، تهران، 1376ش؛ فرهنگ جغرافیایی کوههای کشور، سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، تهران، 1379ش؛ قاضی احمد قمی، خلاصة التواریخ، به کوشش احسان اشراقی، تهران، 1363ش؛ مجموعۀ قوانین سال 1316ش؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، به کوشش دخویه، لیدن، 1906م؛ مقدم «گلمحمدی»، محمد، تویسرکان، تهران، 1378ش؛ نشریۀ عناصر و واحدهای تقسیمات کشوری، وزارت کشور، تهران، 1384ش؛ یاقوت، بلدان؛ نیز
www.sci.org.ir/content/userfiles/_census85/census85/nataye: «Dargāh-e Mellī-ye Āmār», j/abadifil/13.xls. محمد مروار
مهدی جوزی در مقاله خود در باب تویسرکان به مطالب مهم دیگری در باب این شهر پرداخته است که به نوبه خود مکمل مطالب فوق بوده و قابل توجه و بررسی هستند: "مهمترین آثار قدیمی شهر عبارت اند از: آرامگاه حَبَقوقِ نبی علیه السلام ، از انبیای بنی اسرائیل ، که حدود 2600 سال قدمت دارد؛ آرامگاه میررضی الدین آرتیمانی (متوفی 1005)، از عرفا و شعرای دوره صفوی ، واقع در شمال شرقی شهر (مقدم گل محمدی ، ج 1، ص 195، 222، 226)؛ مدرسه شیخعلی خان زنگنه (متوفی 1101؛ وزیر شاه سلیمان صفوی ) که در حدود 1090 به دستور وی ساخته شد (همان ، ج 1، ص 233)؛ بازار سرپوشیده یا راسته بازار، از بناهای دوره صفوی ، که بیش از 350 سال قدمت دارد (همان ، ج 1، ص 247)، ظاهراً در دوره قاجار قسمت اعظم این بازار رو به ویرانی نهاده بود، ولی به همت میرزا رضا قلی خان کلانتر و میرزا ابدال خان ، دوباره مرمت شد (همانجا؛ اعتمادالسلطنه ، ج 1، ص 819)؛ چند مسجد قدیمی مانند مسجد جولاستان / جولستان در پایین محله ، مسجد باغوار، مسجد زرهان و مسجدجامع که هریک در حدود دویست سال قدمت دارند؛ امامزاده زیدبن علی (شاه زید) و زیارتگاه امامزاده ناصر معروف به شاهزاده ناصر (شهادت 250)، در چهار کیلومتری مغرب تویسرکان (مقدم گل محمدی ، ج 1، ص 273، 278ـ289).
پیشینه . در باره نام و گذشته تویسرکان تا قبل از قرن هفتم اطلاعی در دست نیست . در قرن هفتم ، یاقوت حموی (ج 1، ص 901) در ذکر محلی به نام تُویْ (تُوَیّ)، به ابوعبداللّه حسین بن احمدبن جعفر تُوَیّی همدانی ، اشاره کرده (همان ، ج 3، ص 82) و سرکان را از قرای همدان ذکر نموده است . حمداللّه مستوفی (ص 73) نیز در قرن هشتم اشاره ای کوتاه به توی و دیه سرکان دارد. از این دوره تا زمان صفویه ، راجع به حوادث یا رویدادهای تاریخی تویسرکان اطلاعات مهمی در دست نیست . گفته می شود که در اوایل دوره شاه عباس اول (996ـ 1038) قسمتی از عراق عجم ، از جمله نواحی توی و سرکان ، تحت حاکمیت امامقلی خان ، فرزند اللّه وردی خان ، قرار داشت (حقیقت ، ج 4، بخش 2، ص 669). در 996، ایلات تکلّو و ترکمانان ، تویسرکان را غارت و در آنجا قتل عام کردند (منشی قمی ، ج 2، ص 884). تویسرکان در دوره شاه صفی (1038ـ 1052) از شهرهای عمده عراق عجم محسوب می شد (تاورنیه ، ج 2، ص 87). در 1142، تویسرکان مدتی مقرّ سپاهیان نادرشاه بود (استرآبادی ، ص 119ـ120). در دوره فتحعلی شاه (1212ـ 1250)، شیخعلی میرزا از فتحعلی شاه تقاضا کرد که قسمتی از نواحی اطراف تویسرکان را در محدوده حکومتی وی قرار دهد و فتحعلی شاه دستور داد که تویسرکان را به دولت آباد (ملایر امروزی ) ضمیمه کنند و شیخعلی میرزا حاکم ملایر و تویسرکان شد (مقدم گل محمدی ، ج 1، ص 187). در دوره محمدشاه قاجار (1250ـ1264) و به دستور وی ، جهانگیر میرزا و خسرو میرزا، فرزندان عباس میرزا، را ــ که اسماعیل خان فراش باشی کور کرده بود ــ به قلعه ای در تویسرکان فرستادند (احمدمیرزا قاجار، ص 313ـ314). در 1289، سیف اللّه میرزا به آزار مردم تویسرکان پرداخت ؛ به دستور او بعضی از سادات را در میدان شهر می بستند و با چوب می زدند (باستانی پاریزی ، ص 468). شیروانی (متوفی 1253) در بستان السیاحه ، تویسرکان را قصبه ای نیک با آب و هوایی سرد دانسته و مردم آن را تاجیک ، و روذراور/ روداور را دارالاماره آن ذکر کرده است (ص 192، 299). در دوره ناصرالدین شاه (1264ـ1313)، اعتمادالسلطنه (ج 1، ص 817) تویسرکان را شامل قصبه معتبری به نام توی و قریه بزرگ سرکان ضبط کرده است . در زمان وی ، این قصبه را به تنهایی تویسرکان هم می نامیدند، اما قریه همان سرکان خوانده می شد."
آرامگاه حبقوق نبی در تویسرکان گرچه طی قرون متمادی چندین بار بازساری شده است،
ولی هنوز ویژگیهای شکل و جایگاه چندطاقی –چارتاقی سیانکوک وی پیداست.
۱ نظر:
با درود فراوان
در سر زمین توسرکان تا پیش از حمله ی مغول دو شهر بزگ وجود داشته است به نامهای 1- رود آور 2- مشکان درکنار رود آور فعلی تپه ی تاریخی رود آور وجود داشته است که از زمانی که انسان غار نشین بوده اند مر دمانی در این تپه و تپه ی دیگری در همان نزدیکی به نام تپه ی کولی با کندن غار در این دو تپه زندگی می کرده اند . بار ها به وسیله ی حفاران غیر مجاز آثار این دو تپه به تاراج رفته است .در حمله ی هلاکو خان مغول رود آور و مشکان مدتها با سپاه مغول جنگیدند و در پایان محاصره شدند . پساز شکست در برابر مغول خان مغول فرمان به ویران کردن این دو شهرداد .یکی از وزرای سلطان محمد خوارزمشاه به نام خواجه فضل الله مشکانی از مردم همین مشکان بوده است .روستای قلعه آقا بیک که به تازگی این روستا را عین آباد نامیده اند درست بر روی ویرانه های همان مشکان است .
با آزاد شدن یهودیان توسط کوروش بزرگ همراه با کوروش عده ای از یهودیان در شهر توی ساکن شدند .تا پیش از انقلاب اسلامی در این شهر باز هم زندگی می کردند .بعد از انقلاب اسلامی همگی کوچ کردند و رفتند . البته خانواده های زیادی از همان یهودیان که مسلمان شده اند هنوز در اینجا زندگی می کنند .
و اما شهر سرکان که در اصل سر کوه است نه سرکان که با لهجه ی محلی که هنوز هم با همان لهجه ی محلی مرد م از آن یاد می کنند .که به اختصار می شود سرکهیعنی سر کوه یعنی شهری که سر کوه ساخته شده است .من که نسل اندر نسل در این منطقه زندگی کرده ایم هنوز می گوییم سر که .سفر نامه نویسان به علت اینکه خودشان در آن زمان اهل این منطقه نبوده اند بنا به رای و عقیده ی خودشان و برداشت خودشان و عدم آشنایی با زبان و لهجه ی این مردم نام این شهر بسیار باستانی را سر کان ثبت کرده ان . در صورتی که هنوز ما فرزندان این سرزمین این شهر را سرکه یعنی سرکوه می نامیم زیرا این شهر درست سر کوه ساخته شده است که در نزدیکی این شهر شهر دیگری به نام آریکان وجود داشته است که در کتب تاریخی زیادی از آرذیکان نام برده شده است جنگهای زیادی در زمان بابک در این شهر بین مردم به طرفداری بابک با سپاهیان متجاوز عرب رخ داده است .ویرانه ی قلعه های زیادی هنوز بین باغات مصفای سرکان وجود دارد مانند بیور قلعه که منسوب به ضحاک است و قلعه ی بادلان و .....
شهر سرکان پیش از تشکیل و ساخت هگمتانه مرکز سران ماد بوده است هنوز هم نسل به نسل از پدر به فرزند رسیده است که سرکان شاه نشین بوده است .این منطقه معرف به مادسبزان بوده است .
در کشور ما دو شهر به نام توی بوده و هنوز هم هست یکی توی که نزدیک سرکان است که این توی منتسب به سرکان و شده است توی سرکان که روی هم رفته شده است تویسرکان .
و اما توی دیگر شهری است نزدیکی طبس .برای اینکه این دو شهر همنام برای خوانندکان مشخص شود شهر توی که نزدیک طبس است را توی طبس و این دیگری را که شرح آن داده شد را تویسرکان نامیده اند .این جانب از اهالی تویسرکان هستم .مرا ببخشید زیرا به علت ناتوانی و بی حوصلگی قادر به نوشتن نیستم وگر نه مطالب بسیاری در باره ی این سرزمین و وقایعی که در اینجا رخ داده است می توان نوشت که برای خواستاران می اندیشم جلب است و تازگی دارد .زبان بومی این مردم پهلوی قدیم است که با لری و کردی و انکی ترکی آمیخته است زیرا زبان و لهجه های مختلف مردم همسایه شهر تویسرکان از یک طرف کردی و از طرف دیگر لری و از طرف دیگر ترکی است که آمیخته شده است با زبان پهلوی قدیم خودشان .شور بختانه اینک نسل جوان همگی گویا بچه ی ناف تهران هستند و دیگر زبان و لهجه ی خودشان را از یاد برده اند .
با سپاس برای شکیبایی شما خواننده ی فرزانه
بهدین
ارسال یک نظر