نه در فرهنگ جدید ایران اسلامی دبا و نه در هیچ جای دیگر به اصالت کهن نام بهدینان اهمیت داده نشده و توجه نگردیده است. اگر این نام را مربوط به زرتشتیان نواحی کویری سمت کرمان و یزد بدانیم که در عهد ما قبل ساسانیان همین نام و نشان را داشته اند؛ فرض درستی نموده ایم. چون مسلم به نظر میرسد مطابق گفته کتسیاس، بازوی نظامی سپیتاک (گائوماته بردیه)، دربیکان (دروپیکیان خبر هرودوت، دری ها) بوده اند که ساسانیان دری تبار و مروج آیین زرتشتی رسمی درباری از میان ایشان برخاسته بودند؛ عنوان زرتشت (زرتوشترا= دارنده تن زرین) بدین رهبر سیاسی و دینی کهن خود داده بوده اند. همچنانکه در سمت خود بلخ و هندوستان عنوان معروف وی گوتمه بودا (سرود دینی دان منور به دانش) شده بود. می دانیم که وی به نیابت از برادر خوانده اش وه یزداته بردیه و پدر خوانده اش کورش بر نیمه شرقی فلات ایران و متصرفات کورش در سمت هندوستان حکمرانی داشته است. ولی لقب اصلی و معروف وی در نیمه غربی فلات ایران تحت هیئت اصلی خود یعنی بردیه (بزرگ تن و قامت) حفظ شده بود. در این عنوان وی و پسر کوچک کورش یعنی وه یزداته بردیه یعنی مرد تنومند "پیرو قانون عدل و داد خوب=بهدین" مشترک بوده اند؛ گرچه در باب گائوماته به نشانی بلند قامتی و در مورد وه یزداته به معنی سنگین وزن بودن وی است. از همین سر همین موضوع ثقیل وزن بودن وه یزداته بردیه بوده که برادر خوانده و شوهر خواهر خود گائوماته بردیه (سپیتاک- زرتشت) را به نیابت از جانب خود به اداره امور نیمه شرقی فلات ایران بر گماشته بود. بر این پایه طرفداران اصلاحات و آیین گائوماته بردیه می توانستند بردین یعنی منسوب به بردیه یا با توجه به نام پسر کوچک زرتشت و برادر خوانده گائوماته بردیه، بهدین (معادل و مترادف "منسوب به وه یزداته") خوانده شوند. یعنی درعمل در تاریخ کهن ایران پیش از ساسانیان این دو عنوان در هم آمیخت و آیین مساوات طلبانه با اصلاحات ارضی و آزادی بردگان و تخته کردن در معابد مردم فریبی و بتخانه ها به نام بهدین خوانده شده است. بنابراین بهدینان زرتشتیان ماقبل ساسانی در همان نواحی خشک بین فارس و کرمان و یزد بوده اند و این نام در اساس به همین مردمان اختصاص داشته است. عنوان پارسی زرتشتیان هند نیز می رساند که ایشان از همین حوالی به هندوستان مهاجرت نموده بوده اند. اینکه آیین زرتشتی تنها در بین ایشان سخت جان بوده و ریشه دوانیده است؛ به سبب دیرینه بودن سنت آن بوده است. در سایر نقاط در سه قرن دوره پر تلاطم ساسانی آیین زرتشتی و بهدینی به عمق نرفته بوده است که سریع با اسلام جایگزین شد. گرچه سنت تقدیس آتش در غالب نقاط ایران ریشه دار بوده است و تقدیس کنندگان آتش زرتشت را تحت اسامی و القاب مختلف (از جمله با عناوین زریر و زریادر در ماد؛ بامسی بئیرک در اران) می شناخته اند. ولی سنت اصلی تنها تحت آیین بهدینی در پارس و تحت نام گوتمه بوداگری در بلخ و بامیان ریشه های نیرومند دوانیده بود. نگارنده قبلاً نامهای بهدین را مأخوذ از لفط اوستایی اشون (پاکدین) و لفظ پارسی کهن ارتیان (پیروان عدل و داد؛ یعنی عنوان دینی پارسیان هخامنشی نزد هرودوت) تصور می نمودم ولی حال تصورم براین است که لفظ بهدین در رابطه با همین اسامی خاستگاه مستقل دینی خود را از منشأ نام و نشان برادرخواندگان بردیه به ارث برده است. در واقع در باب موضوع کودتا نیز که بر اثر"شایعات مرگ کمبوجیه در مصر" درفلات ایران پدید آمد. این دو برادر خوانده بر اساس این خبر بعد نشست مشترک در سمت فیروزآباد اقدام به اعلام حکومت رسمی وه یزداته بردیه نمودند که در عمل گائوماته بردیه (نائب السلطنه کمبوجیه در ایران) به نیابت از برادرخوانده اش مستقلاً به اداره و برنامه ریزی و اصلاحات اجتماعی آن پرداخت. در کودتای داریوش و همدستان هر دو پسر کورش و داماد و پسرخوانده وی یعنی گائوماته بردیه به قتل رسیدند. شایعه مرگ کمبوجیه در مصر و اعلام حکومت رسمی برادر خواندگان بردیه ها فرصت طلایی برای داریوش سیاس و جاه طلب و همدستانش به دست داده بود. باوران این دروغ سیاسی مصلحت آمیز و بزرگ ایشان (البته به نفع کودتای خودشان) هنوز هم وجه غالب باورها را در این باب تشکیل میدهد.
در فرهنگ دبا (دایرة المعارف بزرگ اسلامی) چنین معلومات نیمه کاره و ناقصی در باب واژه بهدین داده شده است: "بِهْدینان، گویِش، عنوانی است که بر زبان ویژۀ بهدینان ایرانی، یعنی ایرانیان زردشتی اطلاق میگردد و یکی از گویشهای مرکزی ایران است. زردشتیان ایران اصولاً در قرون اخیر در کرمان و یزد میزیستهاند و زبان خود را دری و گوری و گورونی مینامیدهاند. گور در این گویش به معنای «مرد» و «زردشتی» و صورت فارسی آن «گبر» است که اینک بار معنایی منفی به خود گرفته است.
گویش بهدینان، یا گویش دری زردشتی، به همراه زبان فارسی، یکی از دو زبان مادری زردشتیان ایران است و به موجب تمایز داشتن در سطحهای آواشناختی، واژگانی و نحوی باید آن را گویشی مستقل دانست. این گویش با گویش یهودیان یزد و کرمان شباهت، و نیز با آنها اختلاف دارد.
همچنین نباید پنداشت که ارتباط آن با زبان اوستایی و نیز زبان پهلوی بیش از دیگر گویشهای ایرانی با این دو زبان است (مزداپور، 1/22-23). از این گویش فقط دو سه قطعۀ مکتوب وجود دارد که یکی از آنها ترجمهای از استاد ماستر خدابخش در سال 1247 یزدگردی است (شهمردان، 614). با این همه، واژهها و اصطلاحات دینی زردشتی و دخیل از زبانهای اوستایی و پهلوی در این گویش فراوان است."
۱ نظر:
من بدون اطلاع از نظر کنت که این نام وهیزداته را به معنی پیرو قانون خوب گرفته این نام را به معانی پیرو قانون خوب و مخلوق ستوده به پاکی گرفته ام.
ارسال یک نظر