مناسبترین معانی و ریشه ها برای نام مُلا را در کلمه سومری مولا (از ریشه "مول"= ستاره، "آ" = اشتغال داشتن) یعنی منجم و در کلمات عربی مَل (هیزم گذار آتش) و ملأ (انجمنی) می یابیم. دو معنی اخیر فرهنگ عربی به وضوح اشاره به نام و نشان مغان (=مردم انجمنی) نگهبان آتشهای مقدس دارد. لذا اگر هم در پیدایی این نام معنی سومری آن در دور دستها دخیل بوده باشد؛ اساس کنونی این نام به همین کلمات مَل و ملأ در فرهنگ زبان عرب بر میگردد. از سوی دیگر چون در زبانهای سامی دیگر بدین لغات و ریشه مشابه آنها بر نمی خوریم لذا می توان برای این کلمات با توجه به قاعده تبدیل "ر" به "ل" ریشه ایرانی و سانسکریتی مَر یا مُر (احاطه کننده، مجتمع، انجمنی) قائل شد. لابد نامهای مور و مورچه (موجود انجمنی ریز) و موریانه (مور-وایو-نه= مور هوایی) هم از همین ریشه هستند. در این باب همچنین بسیار جالب است که در می یابیم خود کلمه مولا در زبان سانسکریت به معنی ریشه و اصل و مرجع است.
اما چنانکه عادل اشکبوس اشاره کرده: "واژه ی « مُــلّـا » شاید از خانواده ( م ل أ ) باشد و با مملو و املاء هم خانواده باشد. در این صورت «مُلا» یعنی آدم پر از معلومات. ریشه ی این واژه هرچند به ظاهر عربی است اما عرب آن را به کار نمی برد .پس جای شگفتی است که عربی باشد و در عربی کاربرد نداشته باشد. عربها به آخوند معمولاً با واژگانی مانند الشیخ، رَجُلُ الدین، عالِمُ الدّین یاد می کنند".
لذا احتمال دارد کلمۀ عبری مالوم (روحانی) به معنی شخص دارای علم و با معلومات بوده و با کلمه مُلا مربوط بوده باشد.
تعیین ریشه و خاستگاه نام آخوند ساده تر است چون در زبانهای ایرانی ختنی و سغدی "آئو" به معنی سخن و گفتار و "خوند" (هوند) به معنی مرد حکیم است (ریشه این کلمات در کتاب "در آمدی بر زبان ختنی، از دکتر مهشید میر فخرایی" موجود است)؛ لذا نام آخوند در مجموع به معنی مرد حکیم سخنور است. نام گائوماته (دانای سرودهای دینی) یعنی عنوان سپیتاک زرتشت و لقب پدر او گودرز کشوادگان (شیواسخن دارای گفتار نغز) هم با این معنی مرتبط بوده اند. حتی برای خود نام مغ (ماگو) می توان ریشه ای اوستایی از ما (دانستن و سنجیدن) و گائو (سرود دینی) قائل شد.
توضیحات دایرة المعارف بزرگ اسلامی در باب نام آخوند (جلد: 1، شماره مقاله: 108، از محمدعلی مولوی) از این قرار است: آخوند: واژهای فارسی به معنی دانشمند، پیشوای دینی و معلم. درباره اشتقاق این كلمه آراء مختلف آوردهاند: پاوْل هُرن در «اساس اشتقاق فارسی » آن را از پیشوند «آ» + «خواند» (از فعل خواندن) مركب دانسته (ص 3)؛ رَدْلُف «خوند» را در این كلمه، مخفف «خداوند» دانسته، مانند «خاوند» و جزء «خوند» در اسامی میرخوند و خوندمیر (نك : ایرانیكا)؛ محمد قزوینی جزء اول كلمه را مخفف «آقا» گفته (یادداشتها، 1/1) و دهخدا نیز آن را مخفف «آغا»، و «خوند» را مخفف «خداوندگار» دانسته است (لغتنامه). زكی ولیدی طوغان، محقق ترك در مقالهای كه در اسلام آنسیكلوپدیسی نوشته است این كلمه را تلفظ و تحریفی از آرْخون یا آرگون یونانی، كه عنوان روحانیون مسیحی و رؤسای كلیسای نسطوری بوده و در سرزمینهای آسیایی رواج داشته، دانسته است. هیچیك از این اشتقاقات خالی از اشكالات تاریخی و زبانشناسی نیست و هنوز توافق كلی بر سر اصل و ریشه این كلمه حاصل نشده است. این كلمه به معنی دانشمند و پیشوای دینی و معلم، در اغلب لهجههای تركی وارد شده (افندی، 6؛ ردهاوس، 47) و در اویغوری جدید به صورت «آخنیم» عنوانی است كه در خطاب مؤدبانه به اشخاص داده میشود (اسلام آنسیكلوپدیسی). در میان مسلمانان چین نیز به صورت آهونگ به معنی «امام مسجد» به كار میرود (دولون، 439).
نخستین مورد كاربرد واژه آخوند در ایران، به مثابه عنوانی احترامآمیز برای روحانیون دانشمند، به دوره تیموریان مربوط میشود، چنانكه امیر علیشیر نوایی استاد خود مولانا فصیحالدین نظامی (د 919ق/1513م) را به سبب دانش گستردهاش در علوم معقول و منقول و ریاضیات، آخوند خطاب میكرده است (خواندمیر، 4/352، 353). چنین مینماید كه در سراسر دوران صفویه حرمت این كلمه حفظ شده و جز بر مردمان بسیار دانشمند اطلاق نگردیده است. در این دوره تنی چند از بزرگان فلسفه، از جمله ملاصدرا (د 1050ق/1640م) و ملانصرالله همدانی (د 1042ق/1632م)، آخوند نامیده شدهاند. در عصر قاجار كاربرد این كلمه گسترش بیشتری یافت و شامل مدرسان مكتبخانهها نیز گردید. با اینهمه این كلمه در میان دانشمندان آن روزگار هنوز جایگاهی والا داشت و مثلاً كاظم خراسانی (د 1329ق/1911م)، مشهورترین فقیه و مدرس پایان دوره قاجار، آخوند نامیده میشد، اما ظاهراً در این دورانها عنوان آخوند برای ساداتِ علما به كار نمیرفته است. در دوران حكومت پهلوی كاربرد این واژه بسیار گستردهتر شد و سیاست دستگاه حاكم نیز بر آن بود كه از حرمت آن كاسته شود و حتی مورد استعمال استهزاءآمیز پیدا كند. اكنون این كلمه به گونه عام به معنای پیشوای دینی به كار میرود.
مآخذ: اسلام آنسیكلوپدیسی؛ افندی، سلیمان، لغت جغتای و تركی عثمانی، استانبول، 1298ق؛ خواندمیر، غیاثالدین، حبیب السیر، به كوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، خیام، 1362ش؛ لغتنامه دهخدا؛ قزوینی، محمد، یادداشتها، به كوشش ایرج افشار، دانشگاه تهران، 1337ش؛ نیز:
d’Ollone, Recherches sur les musulmans chinois, Paris, 1911; Horn, Paul, Grundriss der Neupersischen Etymologie, Straesburg, 1893; Radloff, W., Versuch eines Wörterbuches der Türkdialecte, st. peersburg, 1889; Redhouse, Turkish and English Lexicon, Constantipole, 189.
در مجموع به طور مجمل:
معنی ایرانی مُلا و آخوند
کلمۀ سنسکریتی موله به معنی مأخذ و مرجع هم از نظر شکل و هم از نظر معنی، مفهوم منطقی تری را از مَولای عربی به معنی مخدوم در باب لغت مُلا (که در زبان عرب مصطلح نیست) عرضه می کند. این لغت سنسکریتی یاد آور مفهوم اوپَستا (اوپستاک) در متون پهلوی به معنی اساس و بنیان و متن اصلی است که برخی ایرانشناسان غربی نام اوِستا (اشعار شگفت انگیز ستایش) را به حدس با همین کلمه آن سنجیده اند.
मूल n. mUla basis
تعیین ریشه و خاستگاه نام آخوند ساده تر است چون در زبانهای ایرانی ختنی و سغدی "آئو" به معنی سخن و گفتار و "خوند" (هوند) به معنی مرد حکیم است (ریشه این کلمات در کتاب "در آمدی بر زبان ختنی، از دکتر مهشید میر فخرایی" موجود است)؛ لذا نام آخوند در مجموع به معنی مرد حکیم سخنور است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر