دوشنبه، اسفند ۱۴، ۱۳۹۱

چگونه از آتش موسی به معبد سرابیط در صحرای سینا رسیدیم

جناب کردوان افتخاری در صفحه فرهنگ و زبانهای باستانی ایران این سؤال را مطرح کردند که منظور از مصرع اول در بیت دوم این شعر حافظ چیست؟:
"بلبل ز شاخ به گلبانگ پهلوی***میخواند دوش درس مقامات معنوی یعنی بیا که آتش موسی نمود گل***تا از درخت نکته ی توحید بشنوی"
Sina Kamal Abadi از چه لحاظ کردوان جان؟
Javad Mofrad گویا در وادی ایمن نور الهی به صورت آتشی بر درختی نشسته بود و خدای یکتا از آنجا با موسی سخن گفت. ظاهراً اشاره به اساطیر خدایان و الهه های مصری است چه الهه هاثور (یعنی منزلگاه هوروس خدای دور دست آسمان) همسر هوروس الهه درخت، خصوصاً درخت چنار به شمار می رفته است.
Sina Kamal Abadi Parsa Daneshmand Javad Mofrad جناب مفرد دقیقا اشاره به درختی است که می‌سوخت و خدا در آن آتش با موسی صحبت کرد. اما من متوجه بخش دوم کامنت شما نشدم، این اسطوره ریشه در اسطوره‌های هاثور دارد یا حضرت حافظ به "هاثور" اشاره کرده است؟
Javad Mofrad جناب سینا. اساطیر مصری به واسطه یهود به اعراب و از آنها به ایرانیان رسیده است. من به منشأ درختی اسطوره ای اشاره کردم که روح خداوندی بر آن نشسته است. مسلماً حافظ و حتی اعراب و یهود قرون وسطی هاثور را نمی شناختند. حال باید بگردم ببینم پیشینیان چه نظری داشته اند. درخت اسطوره ای می سوخته یا آتش خداوندی نور گونه بر آن نشسته بوده است؟ شاید فیلم ده فرمان در این مورد کمک کند.
Javad Mofradلغت نامه دهخدا: "وادی ایمن . [ ی ِ اَ م َ ] (اِخ ) وادی مقدس را گویند و آن بیابانی و صحرایی است که در آنجا ندای حق سبحانه و تعالی به موسی علیه السلام رسید. (برهان ). صحرایی که موسی علیه السلام با زوجه ٔ خود به وقت شب در آن صحرا میرفتند. اتفاقاً به سبب وضع حمل آن عفیفه جست و جوی آتش نمودند. ناگاه از دور روشنی بنظر آمد. چون قریب رفتند بر درختی نور یافتند...."
Javad Mofrad ممنون سینا عزیز و جناب افتخاری. سؤال شما باعث شد رابطه هاثور با وادی ایمن را هم نگاه کنم. ظاهراً با هم مرتبط هستند. وادی ایمن را صحرای سمت راست معنی نموده اند و هاثور الهه سمت غرب است"الهه غرب". اگر برای تعیین چهار جهت روی در جهت جنوب (قبله ایران -صحرای سینا) بیایستیم. دست راست مان به سمت غرب واقع میشود. همچنین صحرای سینا نسبت به اسرائیل و بیت المقدس در جهت غربی (جنوب غربی) است.
Parsa Daneshmand بنده هم همين طور. به خصوص اشاره جناب مفرد به فيلم ده فرمان كه هوس ديدن دوباره آن را زنده كرد. در مورد تاثيرات اسطوره هاي مصر باستان بر مسيحيت هم نظراتي وجود دارد كه بسيار جدي است و مجال بحث درباره آن بسيار.
Javad Mofrad جناب پارسا دانشمند همین الان مطلبی را در باره الهه هاثور و صحرای سینا دیدم که بسیار قابل توجه است:
"Hathor maintained a special presence in Sinai on the high places such as Serabit, where the nomadic mining tribes worshipped her. (Maspero 354, Petrie 85) .خرابه های معبد سرابیطِ هاثور- بعلات با تصویری از این الهه کشف شده است.
جالب است که کاموسه (رهبر قبطی ها در آخرعهد هیکسوسها، موسی تاریخی) در یکی از دو ستل خود می آورد که در بین شهر آواریس (مرکز هیکسوسها در مصر سفلی) و مصر علیا از هرموپلیس تا شهر عمارت هاثور (پی هاثور) در مصر میانی در کنار دو شاخه نیل را از تصرف هیکسوسها (بیگانگان آسیایی) خارج کرده است. بنابراین همین عمارت هاثور مصر میانی بعداً در روایات دینی با معبد معروف هاثور در صحرای سینا یعنی خرابه های معبد سرابیط کنونی در صحرای سینا، سمت تور سینا مشتبه شده است.

۳ نظر:

ناشناس گفت...

با سلام خدمت شما
آقای مفرد کهلان آیا تاکنون درباره این نظریه که اقوام آریایی در دوره ساسانی ایران را ترک کرده اند و به اروپا رفته اند تحقیق کرده اید پیشنهاد می کنم در این باره تحقیق کنید چون طبق این نظریه می توان به ریشه های اساطیر ژرمن پی برد اگر هم خواستید می توانم مطالبی در زمینه برای شما بفرستم

با تشکر

ناشناس گفت...

با درود
تا آنجاییکه من می دانم در دوره ساسانی فقط گروهی از آلانها به اروپا رفته اند. پیشتر گروههای اسکیتی و سئورومتی و سیگینی به سمت اروپا رفته بودند. اینها دارای برخی خدایان مشترک و سنن مشترک با ایرانیها بوده اند. کتابی به سوئدی منتشر ساخته ام و به برخی نکات مشترک اساطیر ایرانی و ژرمنی اشاره کرده ام. نام کتاب رشته سرخ اساطیر ادیان می باشد. به زودی چاپ دوم آن منتشر خواهد شد. ممنون میشوم نوشتارتان را ببینم.j_mofrad@yahoo.com

ناشناس گفت...

درست است یکی از اقوامی که به اروپا مهاجرت کردند آلان ها بودند اما این مهاجرت محدود به آنان نبود .
در زمان حکومت ساسانی از آنجا که دین رسمی زرتشتی(مزدایی) بود کسانی که حاضر به پذیرش این آیین نبودند یا کشته شدند و یا از ایران مهاجرت کردند . اغلب کسانی که از ایران رفتند گوتها و کاسپیین ها بودند آنان در مناطق شمال و شمال غربی فلات ایران ساکن بودند و مهرپرست بودند بعد از اختلاف با حکومت ساسانی در حدود قرن 4 تا 7 میلادی از قلمرو آنان خارج شدند . این مهاجرت در تاریخ به طور رسمی ثبت نشده اما در همین زمان است که اقوام ژرمن در اروپا ظاهر می شوند.آنان پس از مهاجرت به اروپا در سرتاسر آن پراکنده شدند اما بیشترشان به شمال آلمان امروزی و اسکاندیناوی رفتند .آنهایی که در جنوب اروپا بودند به زبان لاتین خو کردند و پس از مدتی به آیین مسیحی کاتولیک گرویدند بقیه آنها در مناطق شمالی اگرچه مسیحی شدند اما آیین قدیمیشان یعنی مهرپرستی را وارد دین مسیحت کردند که منجر به شکل گیری پروتستانیسم شد.امروزه بین اسامی مکان های اقوام ژرمن و اسامی ایران باستان شباهت های زیادی وجود دارد که دلیلی بر این مهاجرت است .برای مثال :
کرمان << جرمان<< Germany وهمچنین کرمانشاه احتمالا به معنای شهر ژرمن ها یا شهر شاه ژرمن
سیستان<< سگستان<< Saxony(محلی در آلمان ) به معنای محل سکاها
ایران<< سرزمین ایر<< Ireland
پارس<< Prussia (شمال آلمان و لهستان کنونی)
در حال حاضر به علت مهاجرت بیشتر آریایی ها از ایران و مهاجرت غیر آریایی ها به ایران اغلب مردم ایران دیگر آریایی محسوب نمی شوند هرچند در بعضی از مناطق گیلان –آذربایجان- کردستان و لرستان در روستاهای دور افتاده می توان مردمانی یافت که شباهت های نژادی و زبانی زیادی به ژرمن ها دارند.