دوشنبه، مرداد ۰۳، ۱۴۰۱

نظری به نام و نشان غدیر خُمّ (تکمیلی)

موضوع غدیر خُمّ (تالاب خُم) می تواند نزد آن گروه از علویون پدید آمده باشد که نظر مثبتی به واژهٔ ایرانی خُمّ (خُم می) و واژهٔ عربی خَم (ثنای نیک و اسرار الهی) داشته اند و اینها را جایگزینموضوع غدیر خُمّ (تالاب خُم) می تواند نزد آن گروه از علویون پدید آمده باشد که در واژهٔ آرامی-آسوری کومو (خُم، جانشین و جایگزین) و واژهٔ عربی خَم (ثنای نیک و اسرار الهی) نظر مطلوب خویش را یافته اند و اینها را جایگزین واژهٔ عربی خُمّ (گندیده و محل پخش فضلهٔ گوسفندان) نموده اند. و الّا غدیر خُمّ با آن آب تالابی ناگوار و نام و نشان ناخوشایند آن جای مناسبی برای انتخاب ولی و جانشین آتی پیامبر نبوده که زمینهٔ آن هم فراهم نگردیده بوده است:
مطابق لغت نامه دهخدا: «خُمّ. [خ ُم م] (ع اِ) گوی (فضله) در زمین که در آن خاکستر گسترده و بچه های گوسپند در آن کنند. ج، خمه. || خم مانندی از بوریا که در آن کاه کنند تا ماکیان در آن بیضه نهند. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب):
مرد خمش استوار بپوشد
تا بچگان از میان خم بنجوشد.
منوچهری.
|| قفص ماکیان. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). || خَرس (خُم می). (منتهی الارب).
به نظر می رسد معانی واژۀ خَم نیز در حدیث غدیر خُمّ دخالت داده شده است: خَم الشئ. || ثنا گفتن کسی را ثنای نیک». خَم: در اصطلاح صوفیان «اسرار الهی».
این دو معنی اخیر مطابق مضمون حدیث غدير شیعیان است که طبق آن محمد بن عبدالله، پیامبر اسلام، در بازگشت از آخرین حج خود همه مسلمانانی را که در حج شرکت داشتند در غدیر خم جمع و خطبه‌ای ایراد کرد که عبارت معروف مَن کُنتُ مَولاهُ فَهذا علیٌ مَولاه (ترجمه: هرکه من مولای اویم پس علی مولای اوست) قسمتی از آن است. واژهٔ خُمّ به صورت کومو در زبان سامی آسوری-اکدی به معنی جانشین و جایگزین است:
kūmu
instead (of), in lieu of, in a person' s stead lest.
«ک» گاه بدل ِ «خ» آید:
نارکوک = نارخوک.
کمان = خمان.
کم = خم.
کرنا = خرنا.
کوسه = خوسه. (در کوسه گلین و رکوب کوسج و خوسه)
شاماکچه = شاماخچه.
«ک» و در تعریف نیزبدل ِ «خ» آید:
کنده = خندق .
کسری = خسرو.
واژه های خُم و غدیر در زبان‌های هندو ایرانی هم می توانستند به معانی تالاب و محل سخنرانی انتخاب مفهوم گردند‌:
कूम n. kUma pond
गदि f. gadi speech
वर m. [v]ara choice
در کتاب فرق و مذاهب کلامی که اخیراً با ویراستاری جدید منتشر شده است، فقط با تکیه بر دو منبع ملل و نحل شهرستانی و تاریخ اندیشه های کلامی در اسلام، ترجمهٔ مذاهب الاسلامیین عبدالرحمن بدوی، مبانی اعتقادی علویان چنین شده است.
در این کتاب در ارتباط با خُم می آمده است که این گروه معتقدند:
۱)علی‌بن ابی‌طالب خداست یا الوهیت در او حلول کرده است؛
۲)سلمان فارسی فرستادهٔ علی (ع) است؛
۳)کلمهٔ سرّ عبارت است از سه حرف ع (علی)، م (محمد) و س (سلمان)؛
۴)ابن ملجم، لاهوت را از بند ناسوت رها کرد و از این رو کسانی که به او لعنت می فرستند، بر خطا هستند؛
۵) شراب از نور است و بر این اساس، درخت مو را بزرگ می دارند و کندن آن را گناه می شمارند.
حدیث غدير از زبان شیعیان (در اساس از غُلات شیعی)
در دهمین سال هجری، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در ۲۴ یا ۲۵ ذى قعده، به قصد حج، از مدینه خارج شدند. در این سفر که حجة الوداع نامیده شد، گروه زیادى از مسلمانان با آن حضرت، همراه شدند. تعداد شرکت‌کننده‌ها را ۱۱۴ تا ۱۲۰ هزار نفر، ثبت کرده‌اند.
بعد از انجام مراسم حج، پیامبر با جمعیت، آهنگ بازگشت به مدینه کردند. هنگامى که در روز پنج‌شنبه، هجده ذى الحجّة به غدیر خم رسیدند؛ جبرئیل امین فرود آمد و از جانب خداى متعال، این آیه را آورد: «یٰا أَیهَا الرَّسُولُ‌ بَلِّغْ‌ مٰا أُنْزِلَ‌ إِلَیک‌ مِنْ‌ رَبِّک‌...»؛ اى رسول ما! آن‌چه از جانب پروردگارت به تو نازل شده به مردم ابلاغ کن.»
آنان‌که در دنبال قافله بودند، رسیدند، و کسانى که از آن مکان عبور کرده بودند، باز گشتند. اذان ظهر گفته شد و پیامبر، نماز ظهر را با همراهان ادا کردند. بعد از پایان نماز، از جهاز شتر، محل مرتفعى ترتیب دادند.
سپس پیامبر سخنان خود را با مردم آغاز فرمودند و در ضمن خطبه ای طولانی که به خطبه غدیر مشهور شد، مطالب بسیار مهمی را با مسلمانان در میان گذاشتند. از جمله اینکه دست حضرت على علیه السّلام را گرفت و او را بلند نمود و فرمود: «اى مردم! کیست که بر اهل ایمان از خود آن‌ها سزاوارتر باشد؟» مردم گفتند: «خداى و رسولش داناترند.» فرمود: «همانا خدا مولاى من است و من مولاى مؤمنین هستم و بر آن‌ها از خودشان اولى و سزاوارترم. پس هرکس که من مولاى اویم، على مولاى او خواهد بود.» و بنا به گفتۀ احمد بن حنبل (پیشواى حنبلى‌ها)، پیامبر این جمله را چهار بار تکرار نمود. سپس دست به دعا گشود و گفت: «بار خدایا! دوست بدار، آن‌که او را دوست دارد و دشمن بدار آن‌که او را دشمن دارد. یارى فرما یاران او را و خوارکنندگان او را خوار گردان. او را معیار، میزان و محور حق و راستى قرار ده». آن‌گاه، پیامبر فرمود: «باید آنان‌که حاضرند، این امر را به غایبان برسانند و ابلاغ کنند.»
قبل از پراکنده شدن جمعیت، امین وحى، این آیه را بر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نازل نمود: «اَلْیوْمَ‌ أَکمَلْتُ‌ لَکمْ‌ دِینَکمْ‌ وَ أَتْمَمْتُ‌ عَلَیکمْ‌ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ‌ لَکمُ‌ الْإِسْلاٰمَ‌ دِیناً»؛ «امروز دین شما را کامل نمودم و نعمت را بر شما تمام کردم و دین اسلام را براى شما پسندیدم.» در این موقع پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: «اللّه اکبر، بر اکمال دین و اتمام اتمام نعمت و خشنودى خدا به رسالت من و ولایت على علیه السّلام بعد از من.»
جمعیت حاضر، از جمله شیخین (ابوبکر و عمر) به امیرالمؤمنین، این‌گونه تهنیت گفتند: «مبارک باد! مبارک باد! بر تو اى پسر ابو طالب که مولاى من و مولاى هر مرد و زن مؤمن گشتى». ابن عباس گفت: «به خدا سوگند، ولایت على علیه السّلام بر همه واجب گشت».

هیچ نظری موجود نیست: