روایات مربوط به بنای اولیه مقبره بدان صورت که مطرح میشود اصیل نمی نماید آنجایی که بنای اولیه مقبره را به محمد بن زید داعی علوی میرسانند، چه نزد خاندان علوی نیز مانند سایر اعراب زمان خویش در فرهنگشان سنت ارج گذاری به قبر و ایجاد تأسیسات برای آن نبوده است. اینجا و همچنین مقبره معروف مجاور آن موسوم حمزه بن موسی باید متعلق به اکابر و اولیاء زیر باشد که حمدالله مستوفی در شهبر ری بر می شمرد: "ابراهیم خواص" (مدفنش را برج طغرل میدانند)، "کسائی سابع قراء السبعه" (با معادل گرفتن سبع در معنی درنده با شیر همان حمزة بن موسی)، "محمد بن حسن فقیه" (به احتمال زیاد امامزاده ابوالحسن ری) ، "هشام" (به احتمال زیاد همان هشام بن عبیدالله رازی که گورستان خانوادگیش در روستای ارنبویهً ری است)، "شیخ جمال الدین ابوالفتوح" و "جوانمرد قصاب" (بقعه ای در شهر ری به نامش موجود است). لذا برای پیدایی عبدالعظیم عالم تاریخی شهر ری باید به بررسی نام و نشانهای فوق حمدالله مستوفی پرداخته شود که از میان به خود شیخ جمال الدین ابوالفتوح میرسیم که تنها ویژگیهای همین عالم مفسر دینی شیخ جمال الدین ابوالفتوح حسین بن علی صاحب کتاب و تفسیر است که با شاه عبدالعظیم حسنی علوی کاملاً همخوانی کامل دارد. شیخ با شاه، ابوالفتوح با عبدالعظیم و جمال الدین حسین با حسن و علی با علوی جایگزین شده است. باغ سیب احادیث منسوب به عبدالعظیم هم از نام کتاب روضة الجنان (باغ بهشتی) معروف شیخ جمالدین پدید آمده است. در مقاله ای از سازمان دارالقرآن الکريم "شیخ جمال الدین ابوالفتوح حسین بن علی رازی" چنین معرفی شده است:
"نام ابوالفتوح رازی (جمال الدین ابوالفتوح حسین بن علی بن محمد بن احمد خزاعی رازی ) صاحب تفسیر محل تولد رى تاریخ تولد سال تولد ایشان مشخص نیست. تاریخ وفات552 ق. استادان مفید ثانی فرزند شیخ الطایفه و عبدالرحمان و ابوالوفای رازی. شاگردان منتجب الدین رازی و ابن شهر آشوب، ابن حمزه طوسی. معرفي تفسير :تفسیر ابوالفتوح رازی ، کهنترین و مشروحترین تفسیر شیعی ، به فارسی . او این تفسیر را در سالهای 510 تا 533 یا اندکی پس از آن نوشته که چون سال وفاتش ، بنا بر تحقیقِ مصححان چاپ اخیر کتاب ، 552 بوده نگارش این اثر در میانسالی او بوده است (ابوالفتوح رازی ، ج 1، مقدمة یاحقی و ناصح ، ص پنجاه و نه ، شصت و دو). در متن کتاب به نام تفسیر اشاره ای نشده است ، اما بنا بر اجماع دست نویسها و منابع هم روزگار مؤلف ، از جمله فهرست منتجب الدین رازی (ص 45) که شاگرد شیخ بوده ، همه جا نام کتاب رَوْض الجِنان و رَوْح الجَنان آمده است . تنها در معالم العلما ی ابن شهرآشوب «رَوْح الجنان و رَوْض الجنان » ثبت شده که قطعاًکلمة «روح » در آغاز آن محرّف «روض » است ، چرا که خود ابن شهرآشوب در کتاب دیگرش ، مناقب ، گفته است : «ابوالفتوح روایت روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن را به من اجازه داده است ». نام محرّف «روح الجنان و روض الجنان » به یکی از چاپهای کتاب یعنی طبع میرزا ابوالحسن شعرانی نیز راه یافته است . در ایران و بویژه در زبان و قلم عموم این کتاب به نام کلی آن ، تفسیر ابوالفتوح رازی ، شهرت یافته است . روش تفسیر : شیوة تنظیم تفسیر ابوالفتوح رازی اصولاً کلامی ـ روایی است ، اما از آنجا که بر جنبه های ادبی واژه های قرآنی مانند مباحث لغوی و زبانی و استشهاد به اشعار عربی برای روشن شدن معانی کلمات و جنبه های صرف و نحوی نیز تأکید دارد، خصوصیت ادبی را هم می توان بر آن افزود. روش کار مؤلف ، پس از ذکر مقدمه ای کوتاه در معانی و اقسام قرآن و بحثی در معنای تفسیر و تأویل و استعاذه ، این است که آیه یا آیاتی از هر سوره را بترتیب ، از فاتحه تا ناس ، آورده و به صورت زیرنویس و لفظ به لفظ به فارسی استوار و پاکیزه ای ترجمه کرده است ، آنگاه از ابتدا، پس از ذکر بخشهای کوتاهی از آیات ، به تفسیر و شرح لغوی و صرفی و نحوی و فقهی و کلامی آن پرداخته و در هر مورد، اقوال و آرای مفسران و نحویان و لغویان و فقها و متکلمان را با استفاده از منابع متقدم ذکر کرده است . اشاره های تاریخی و قصص و حکایات و تمثیلات و مباحث فقهی نیز در کتاب آمده است . مباحث تکراری در آیات به موارد قبلی ارجاع شده است و خود مؤلف نیز به این نکته اشاره دارد .مباحث ذوقی و ادبی و عرفانی هم بیش و کم در خلال بخشهای تفسیری مطرح شده است . زبان تفسیر، چه در بخشهای ترجمه و چه در بخشهای تفسیری ، استوار و ادبی و در عین حال ساده است و جز در بخشهای اندکی از مقدمه و پاره ای مباحث ذوقی و عرفانی از شیوة نثر مرسل پیروی می کند. ترجمة آیات در نسخه های کهن یا نزدیک به زمان مؤلف ، اصیل و حاوی مفردات و تعبیرات کهن و لهجه ای است و از جهات متعدد زبانی با زیرنویس آیات در ترجمة تفسیر طبری قابل مقایسه است .اما این ترجمه ها در نسخه های متأخر، بویژه از سده های نهم و دهم به بعد، دستخوش تغییر و تحریف شده و به نثر و زبان روزگار کاتبان نزدیک گردیده است . جنبه های ادبی و زبانی تفسیر ابوالفتوح از جهات متعدد سزاوار توجه است. برخی مختصات زبانی و گویشی کم نظیر و مشخص که احتمالاً متعلق به گویش قدیم ری باشد، در کتاب دیده می شود که از نظر زبان شناسی اهمیت دارد تفسیر روض الجنان نزدیک به دویست سال تفسیرنویسی فارسی و نزدیک به پانصد سال تفسیرنویسی عربی را پشت سر دارد، بنابراین طبیعی است که از منابع تفسیر پیش از خود سود برده باشد؛ با این حال ، کوچکترین نشانه ای حاکی از استفادة او از تفاسیر فارسی پیش از خود از قبیل ترجمة تفسیر طبری ، تاج التراجم ، سورآبادی ، قرآن پاک ، تفسیر قرآن مجید معروف به تفسیر کیمبریج ، در دست نیست . شاید او با وجود میراث تفاسیر عربی خود را از رجوع به تفسیرهای فارسی بی نیاز می دیده است . ابوالفتوح رازی از تفاسیر فارسی و عربی زمان خود نامی نبرده است ؛ فقط چندین بار از زمخشری مؤلف الکشاف عن حقایق التنزیل با احترام یاد کرده و اشعاری از او نقل کرده اما از کشاف نامی نبرده است . نشانه هایی چون تصریح به نام و نقل آشکار مطالب ، استفاده ابوالفتوح رازی از اهمّ تفسیرهای عربی پیشین اعم از شیعه و سنّی را اثبات می کند. او در تفسیر خود از بسیاری مفسران پیشین ، از قبیل امام حسن عسکری علیه السلام ، ابوالقاسم کعبی ، ابومسلم محمدبن بحراصفهانی ، ابوعلی جبایی و پسرش ابوهاشم جبایی ، ابوبکر اصمّ، ابوالحسن رُمّانی ، زجّاج ، حسین بن فضل بجلی ، ابواسحاق ثعلبی ، فتّال نیشابوری و بویژه محمدبن جریر طبری ، نام برده و از تفسیرهای آنان و به طور خاص از تفسیر طبری استفاده کرده است . ابوالفتوح هنگام بحث فقهی و کلامی در آیات ، اقوال مفسران اهل سنّت را تقریباً با بی طرفی کامل ذکر کرده و نظر خود را بر مبنای فقه و کلام شیعه ، تحت عنوان «مذهب ما»، بیان داشته است. تفسیر ابوالفتوح در میان امّهات تفاسیر شیعی پیشین ، حتی در مباحث لغوی و معانی واژه های قرآنی و استشهاد به اشعار عربی ، با التبیان فی تفسیر القرآن شیخ طوسی و مجمع البیان فی تفسیر القرآن طبرسی قابل مقایسه است و از این نظر ظاهراً بر دو تفسیر دیگر رجحان دارد . ابوالفتوح ظاهراً از التبیان به طور مستقیم استفاده کرده اما به سبب قرب زمانِ تألیف از وجود مجمع البیان بی خبر بوده است و مشابهت این دو می تواند از اشتراک منابع و نزدیکی مشرب فقهی و کلامی دو مؤلف ناشی شده باشد. استفادة وسیع ابوالفتوح از منابع فقهی و کلامی فرق مختلف و مباحث تاریخی و قصص و حتی اسرائیلیات ، اهمیت آن را از این جهات نیز در میان آثار همگن سزاوار تحقیق کرده است . تفسیر ابوالفتوح رازی بر تفسیرهای عربی و فارسی بعد از خود اثر نهاده است . قاضی نوراللّه شوشتری ضمن ستایش از این تفسیر، اظهارنظر کرده که فخرالدین رازی اساس تفسیر کبیر خود را از این کتاب گرفته و برای دفع انتحال ، بعضی از تشکیکات خود را بر آن افزوده است . از میان تفسیرهای فارسی که از ابوالفتوح متأثر بوده و بوضوح و گاه به عین عبارت از آن نقل قول کرده اند، می توان به دو تفسیر پر آوازة شیعه ، جلاء الاذهان و جلاء الاحزان معروف به تفسیرِ گازر تألیف ابوالمحاسن حسین بن حسن جرجانی و منهج الصادقین ملافتح اللّه کاشانی اشاره کرد. متن این دو کتاب ، بویژه تفسیر گازر ، با روض الجنان اغلب یکسان و سزاوار سنجشهای دقیق است .تفسیر ابوالفتوح تقریباً از زمان حیات مؤلف مورد توجه بوده و مرتب استنساخ و رونویسی شده است . تاکنون 53 نسخة ناقص و کامل از این تفسیر در کتابخانه های ایران و دیگر کشورها شناسایی شده است . تفسیر ابوالفتوح را نخستین بار تنی چند از فضلا، از جمله ملک الشعرا صبوری ، در 1307 و 1309 در پنج مجلد آمادة چاپ کردند که دو مجلد آن در 1323 به فرمان مظفرالدین شاه و سه جلد باقی مانده در 1313ـ 1315 ش به دستور علی اصغر حکمت ، وزیر معارف وقت ، به چاپ رسید (همین چاپ ، که در پایان مجلد پنجم حاوی مؤخره ای به قلم محمد قزوینی در بارة مؤلف و تفسیر اوست ، در 1404 در قم به صورت افست منتشر شده است). چاپ دیگری از این کتاب در ده جلد در 1320 ش با تصحیح و حواشی مهدی الهی قمشه ای منتشر شد. چاپ سوم این کتاب در 1382 با تصحیح و حواشی میرزا ابوالحسن شعرانی در سیزده مجلد با نام روح الجنان و روح الجنان سامان یافت که بارها به طریق افست تجدید طبع شده است . آخرین چاپ آن در بیست جلد با تصحیح و مقابله با 38 نسخه کهن و ذکر نسخه بدلها و با مقدمه ای مبسوط به کوشش و تصحیح محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح در سالهای 1365 تا 1376ش ، از سوی بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی منتشر شده است . آثار مفسر ابو الفتوح غیر از مجلّدات روض الجنان، روح الالباب، تبصره، العوام، رسائلی چند نیز به رشته تحریر برد."
در دانشنامه شیعی رُشد بدون توجه به اینکه متولیان بقعه کهن شیخ ابوالفتوح برای کسب در آمد از اسلام شیعی شکل گرفته و رسمیت یافته وی را به عبدالعظیم موسوم ساخته اند، هیئت احادیثی شیخ ابوالفتوح رازی در کسوت شیعی وی تحت نام عبدالعظیم حسنی از خاندان علوی فردی تاریخی مستقلی معرفی نموده اند. متولیان قدیم آن برای خالی نبودن عریضه و ایز گم کردن عمدی یا غیر عمدی شیخ ابوالفتوح مقبره ای را هم در جوار مقبره معروف و اصلی وی به نام خود شیخ ابوالفتوح رازی خوانده اند:
عبدالعظیم حسنی (از دانشنامه رشد)
حضرت عبدالعظیم فرزند عبدالله بن علی بن الحسن بن زید بن حسن بن علی بن ابیطالب علیهم السلام است که نسب او با 4 واسطه به امام مجتبی علیه السلام می رسد. او از بزرگان علماء و زاهدین و عابدین است، او مردی بزرگوار و متقی و از اصحاب امام رضا و امام جواد و امام هادی علیه السلام است. و نهایت توسل و توجه را به خدمت ایشان داشته و احادیث بسیار از ایشان روایت می کند.
حضرت عبدالعظیم روایت می کند که به حضور امام هادی علیه السلام رسیدم چون آن حضرت مرا دید فرمود ای ابوالقاسم مرحبا و آفرین بر تو، تو حقاً ولی ما هستی! عرض کردم: ای فرزند رسول خدا می خواهم دین و اعتقادات خود را بر شما عرضه کنم که اگر مورد رضایت و تأیید شماست بر آن باقی باشم تا خدا را ملاقات کنم حضرت فرمود: عرضه کن دین خود را؛ من نیز شهادت بر توحید و یگانگی خداوند و رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه واله و سلم و اینکه او بنده و رسول خدا و خاتم پیامبران است و پس از او پیغمبری نخواهد بود و دین او آخرین ادیان است و پس از او امام و خلیفه امیر المومنین علی علیه السلام و سپس حسن و بعد از آن حسین و بعد علی بن الحسین و بعد محمد بن علی و بعد جعفر بن محمد و بعد موسی بن جعفر و بعد علی بن موسی و بعد محمد بن علی علیه السلام و بعد از این بزرگواران توئی امام من ای مولای من!
امام هادی علیه السلام فرمود: بعد از من حسن است و بعد از او خلف جانشین او که غائب خواهد بود تا زمان خروج او برسد.
حضرت عبدالعظیم می گوید، سپس من ادامه دادم . گفتم: من معتقدم دوست این بزرگواران دوست خدا و دشمن ایشان دشمن خداست و اطاعت ایشان اطاعت خدا و معصیت ایشان معصیت خداست... سپس امام هادی علیه السلام فرمود:
ای ابوالقاسم به خدا سوگند دینی که خداوند برای بندگانش پسندیده همین دین است! بر همین اعتقاد ثابت بمان، خداوند تو را به قول ثابت در زندگی دنیا و در آخرت ثابت بدارد.
حضرت عبدالعظیم در اثر ستم حاکم زمان از شهری به شهر دیگر عزیمت نموده تا در ری در محله ای به نام ساربانان به طور ناشناس اقامت گزید و روزها در سردابی به عبادت و روزه مشغول و شبها خارج شده به زیارت قبری که هم اکنون در مقابل قبر خود اوست و متعلق به حمزه فرزند موسی بن جعفر علیه السلام است، می رفت.
در این مدت بسیاری از شیعیان او را می دیدند تا اینکه مردی از اهالی ری در خواب رسول خدا را دید که حضرت فرمود مردی از فرزندان فردا در این محل از دنیا خواهد رفت و در کنار درخت سیب در پای عبدالجباری و عبدالوهاب مدفون خواهد شد.
آن مرد برای خرید آن درخت به صاحب باغ مراجعه کرد لیکن صاحب باغ نیز شب گذشته همان خواب را دیده بود و محل آن درخت و تمامی باغ را وقف شیعیان نمود تا در آنجا مدفون شوند.
پس از مدتی حضرت عبدالعظیم مریض شد و به همان مرض از دنیا رفت و هنگامی که او را برای غسل آماده می کردند. در جیب لباسش نوشته ای دیدند که درآن نوشته بود:
من ابوالقاسم عبدالعظیم فرزند عبدالله فرزند علی فرزند حسن فرزند حسن بن علی بن ابیطالب علیه السلام هستم.
امام هادی علیه السلام به شخصی از اهالی ری که به خدمت ایشان رسیده بود فرمود: از کجا می آئی؟ گفت از زیارت امام حسین علیه السلام .
حضرت فرمود: بدان اگر قبر عبدالعظیم را (که نزد شماست) زیارت می کردی مانند کسی بودی که حسین علیه السلام را زیارت کرده است. "
منابع: منتهی الامال، ج 2، ص 391. و سفینه البحار، ج 6، ص 30.
مفصلترین توضیحات را در باب تاریخچه اسلامی بنای این زیارتگاه و بقعه آن را در دایرة المعارف بزرگ اسلام می توان پیدا نمود.
"آستانه حضرت عبدالعظيم (جلد: 1شماره مقاله:202)
آسْتانه حَضْرَتِ عَبْدُالْعَظیم، عنوانی که بر مرقد حضرت عبدالعظیمبن عبداله از نوادگان امام حسنمجتبی(ع) و بناهای وابسته و پیوسته به آن در شهر ری اطلاق میشود.
زمینه تاریخی: ابوالقاسم عبدالعظیم بن عبدالله بن علیبن حسنبن زیدبن حسنبن علیبن ابیطالب(ع) در روزگار امامهادی(ع) به قصد زیارت مرقد امامرضا(ع)، و به قولی به دستور امام هادی، خانواده خود را در مدینه گذارد (هدایتی، 17) و از سامرا وارد ری شد (بهبهانی، 196) و در محله ساریانان و کوی موالی، محل برخورد سه محله ویژه حنفیان و شافعیان و شیعیان (کریمان، 1/229)، در خانه یکی از شیعیان جای گرفت (نوری، 3/614). عبدالعظیم در همان شهر بیمار شد و چندی بعد درگذشت. تاریخ دقیق درگذشت او دانسته نیست. اما چون امامهادی میان سالهای 250-254ق/864-768م در سامرا بود و از همانجا عبدالعظیم را به ری فرستاد، نیز چون عبدالعظیم پس از امامهادی درگذشت، تاریخ فوت او میبایست پس از 254ق/868م باشد. چندی پیش از مرگ عبدالعظیم، مردی به نام عبدالجباربن عبدالوهاب رازی، که از گفته قزوینی رازی (ص 577) میتوان دریافت که مذهب تسنن داشته است (کریمان، 1/388)، در پی خوابی که دیده بود باغ خود را برای دفن عبدالعظیم و شیعیان دیگر وقف کرد. پس از درگذشت عبدالعظیم جنازه او را در آن باغ نزدیک درخت سیبی به خاک سپردند (بهبهانی، 196). به همین سبب آرامگاه عبدالعظیم به مشهدالشجره معروف گشت (مرعشی، 50). حضرت عبدالعظیم مردی به پرهیزکار و دانشمند و از جمله محدثانِ «مرضی» بود (نوری، 3/614). او روایاتی از امامن معاصر خود بیواسطه نقل کرده است. نیز محدثان بزرگی چون احمدبن ابیعبدالله برقی و ابوتراب رویانی از او سماع حدیث کردهاند. کتابهایی همچون خُطَب امیرالمؤمنین (حلی، 64؛ نجاشی، 173) و یوم و لیله (نوری، 3/614) به او نسبت داده شده است.
بخش یکم ـ ساختمانها
باغی که پیکر حضرت عبدالعظیم را در آن به خاک سپردند، در دروازه باطان یا باب طاق (اصطخری، 170) یا ماطاق، بیرون از باروی ری عهد اسلامی واقع بود و این وضع تا حدود یک سده پیش دوام داشت، چنانکه ملاحسین کاشفی (د 906ق/1500م) به این معنی تصریح کرده است (ص 401). نیز نقشهای که کرپورتر جهانگرد انگلیسی در روزگار فتحعلیشاه از ری کشیده، مرقد عبدالعظیم را در بیرون شهر نشان داده است (کریمان، 1/394). اما شگفت است که بیشتر منابع جغرافیای کهنتر به این مرقد اشارهای نکردهاند. حتی مستوفی با آنکه از مقبره امامزاده حسن و ابراهیم خواص و یکی از نوادگان امامموسی که ظاهراً همان حضرت حمزه است، [در در ناحیهً غار ری] یاد کرده (ص 54)، نامی از عبدالعظیم نبرده است. (اصلاحیه:امامزاده حسن بن الحسن معروف به جیان که حمدالله مستوفی به همراه تهران در ناحیه غار نام می برد، در خود ناحیه جی تهران است. امامزاده ای که در ری نامی مشابه دارد، امامزاده ابوالحسن است نه امامزاده حسن، مقبره منسوب به حمزهً هم در ری است نه در نه غاریا خوار تهران).
مرقد حضرت عبدالعظیم همانند دیگر زیارتگاههای بزرگ در آغاز شامل بنای حرم یعنی هسته مرکزی و اصلی آستانه بود که به تدریج بناهای دیگری پیرامون آن احداث شد و به شکل مجموعهای شامل ایوانها و صحنها و رواقها درآمد. بقعه امامزاده حمزه و امامزاده طاهر در جنب حرم عبدالعظیم نیز جزو بناهای آستانه به شمار میرود.
از نخستین بنای بقعه آگاهی دقیقی در دست نیست. کهنترین مأخذ مستندی که در باب بنای حرم تاکنون دیده شده است، سر در آجری درگاه اصلی حرم است که در آن به بانی سر در مذکور یعنی مجدالملک قمی بر اوستانی وزیر برکیارق سلجوقی (اواخر سده 5ق/11م) اشاره شده است. اما در کتیبهای که در سالهای اخیر در دیوار سمت چپ همان درگاه تعبیه کردهاند، یادآور شدهاند که در نیمه دوم قرن سوم هجری بنای بقعه توسط محمدبن زید داعی علوی (د 287ق/900م) تعمیر اساسی شده است. اگر این مطلب درست باشد، باید گفت که داعی زیدی اندکی پس از درگذشت عبدالعظیم، بقعه وی را که قبلاً بنا شده بود، تعمیر کرد و شاید هم بنای اصلی آن را ساخت.
گذشته از این، متخصصان پس از پژوهش در اطراف دیوار آجری درگاه اصلی حرم که دارای کتیبه سابق الذکر روزگار سلجوقی است، یادآور شدهاند که پارههایی از زیر و کنار دیوارهای آن کتیبه در اطراف درگاه وردی، از آثار روزگار آلبویه است (کریمان، 2/419، حاشیه). از اینرو میتوان گمان کرد که دست کم همه این بخش از حرم ساخته آلبویه بوده و سپس در روزگار سلجوقیان به دست مجدالملک قمی نوسازی شده است. با این همه، برخی گفتهاند که همه این سردر از آثار مجدالملک قمی و متعلّق به 495-498ق است (مصطفوی، 1/146) که این تاریخ نادرست به نظر میآید.
از روزگار سلجوقیان تا صفویان آگاهی درست و چندانی در باب تعمیر یا توسعه و احداث بناهای تازه در آستانه در دست نیست، ولی آشکار است که این بقعه در طی روزگار مورد توجه امیران و سلاطین ایران، خاصه حاکمان شیعی مذهب بوده است، چنان که حسامالدوله اردشیر، امیر آل باوند در طبرستان سالانه 200 دینار به آن بقعه اختصاص داده بود (ابناسفندیار، 120). این بقعه در روزگار تیموریان نیز مورد توجه بوده و آثاری از آن دوره برجای است. شاهرخ تیموری خود به زیارت آنجا رفته است (عبدالرزاق سمرقندی، 2/321).
آستانه حضرت عبدالعظیم در روزگار صفویان که نسب خویش را به امامزاده حمزه فرزند امامموسی کاظم میرساندند، بسیار مورد توجه واقع شد و آثار و ابنیهای در اطراف حرم بنیاد گردید، و اهمیت این بقعه همواره فزونی یافت تا در روزگار قاجار که به سبب نزدیکی شهر ری به پایتخت، سخت مورد توجه واقع شد و بیشتر بناهای وابسته به حرم عبدالعظیم و امامزاده حمزه در همین روزگار ساخته یا تکمیل و تزیین گشت. در نیم سده اخیر نیز آستانه حضرت عبدالعظیم، مانند دیگر بقاع متبرکه و معروف ایران، رو به توسعه نهاد و با کشف آثار کهن و بسیار گرانبهایی از روزگار بویهیان به این سوی، بر اهمیت تاریخی آن بسی افزوده گشت و متولیان وقت به توسعه و تکمیل و تزیین هرچه بیشتر آستانه و تعمیرات بنیادی بخشهای کهن و پرارزش آن چون ضریح و صندوق همت گماشتند. ابنیه آستانه حضرت عبدالعظیم به شرح زیر است:
. 1حرم: همانطور که اشاره شد حرم هسته مرکزی و اصلی آستانه است و کهنترین آثار تاریخی آستانه در همین بخش مشاهده میشود. حرم متشکل از چند بخش است:
ساختمان اصلی حرم: در باب ساختمان حرم، پیش از روزگار سلجوقیان، آگاهی مستندی در دست نیست. براساس کهنترین مأخذی که به نظر رسید، مجدالملک ابوالفضل اسعدبن محمد بر اوستانی (مقـ 492ق/1099م) وزیر شیعی مذهب برکیارق سلجوقی، «مشهد سیدعبدالعظیم حسنی به شهر ری و و بسی از مَشاهدسادات علوی و اشراف فاطمی(ع) فرموده یا آلت و عدّت و شمع و اوقاف» (قزوینی رازی، 220). در 1347ش که تغییراتی در مجموعه آستانه پدید آمد مطلب فوق به اثبات رسید، بدینگونه که در تعمیر مسجد بالاسر که در سمت غربی حرم واقع است، پس از برداشتن بخشی از اندودِ دیوار، رگ چین آجریِ آراستهای هویدا شد. کارشناسان با آشکار شدن این دیوار برای دستیابی به مدارک قطعی در باب تاریخ ساختمان حرم، در پیرامون درگاه اصلی حرم نیز به کاوش پرداختند. پس از برداشتن اندود آن قسمت نیز، خشتهای پخته زیبا و سفالهای عالی با نقشهای دلپذیر و ستونها کوچکی روی دیوار، با حاشیهای در پیرامون درگاه حاوی کتیبهای زیبا نمایان شد که نام مجدالملک براوستانی را آشکارا به عنوانی بانی حرم یاد کرده بود (پیرنیا، 5؛ مشاهدات نگارنده، زمستان 1365ش). از سوی دیگر بر رویِ درِ آهنیِ کهنِ حرم، تاریخ 945ق/1538م یعنی روزگار شاهطهماسب اول نقش شده است، ولی به نظر کارشناسان، این در و کتیبههای کوفی آن باید مربوط به روزگار سلجوقیان باشد که سپس در روزگار صفویان بازسازی شده است (هدایتی، 24). بنای کنونی حرم، غیر از بخشهای کهنتری که به آن اشاره شد، بیشتر از آثار روزگار صفویان است.
حرم، بنایی 4 ضلعی است و مانند بیشتر بناهای روزگار سلجوقیان بر فراز 4 گوشه آن، 4 فیلگوش پدید آوردهاند که در بالا شکل 8 ضلعی به خود میگیرد. بالاتر از آن نیز به سبب طاقبندیهای کوچک، 16 ضلعی به نظر میرسد (مصطفوی، 1/291). حرم در هر ضلع به وسیله دری به رواقهای مجاور گشوده میشود. درگاه اصلی حرم در شمال آن و رو به سوی ایوان بزرگ و ایوان شمالی، مدخل اصلی حرم در سوی مشرق بوده است (هدایتی، 27). دو مصراع (لنگه) در اصلی حرم زرّین است و احادیثی از پیامبر(ص) و امامرضا(ع) و امامهادی(ع) بر آن نقش شده است. سطح دولنگه در را برای محافظت خطوط و نقش و نگارهای آن و نیز دیوار آجری کهن کنار درگاه را از زمین به ارتفاع 2 متر با حفاظتی از شیشه پوشانیدهاند.
درِ جنوبی حرم که از چوب است و بسیار زیبا منبتکاری شده و اشعاری بر ان حک گشته، به راهروِ جنوبی حرم در شرق امامزاده حمزه گشوده میشود. درب شرقی نیز به راهروِ شرقی حرم، و درِ غربی به مسجد بالاسر راه مییابد.
گرداگرد دیوارهای درون حرم، از پایین یا ازارهای از سنگ مرمر سیاه و سفید به ارتفاع 65/1 متر پوشیده شده است. از بالای ازاره تا سقف و خود سقف به گونه زیبایی آینهکاری شده است. این آینهکاری در 1273ق/1857م به به فرمان ناصرالدینشاه انجام یافته است (مصطفوی، 1/161). زیر سقف، فیلگوشها زیبایی پوشیده از آینه دیده میشود. بر فراز این طاقها و گرداگرد حرم، بر کتیبهای احادیثی نقش شده است.
ظاهراً دو بقعه امامزاده، حمزه و حضرت عبدالعظیم در قدیم از یکدیگر جدا بوده است. در سده 9ق/15م همراه با ساختمانهای اطراف، این دو بقعه به صورت یک مجموعه درآمده است. این معنی از 2 کتیبه چوبی مورخ 848ق/1444م بر روی درِ منبتکاری کهنی که پیشتر میان مسجد بالاسر و مقبره ناصرالدینشاه بوده و سپس آن را در دهانه راهروی که به شمال ایوان امامزاده حمزه منتهی میگردد کار گذاردند، هویداست(مصطفوی، 1/373، 374). در دیوار جنوبی حرم به سمت غرب، به احتمال ثوی محرابی بوده که مبدل به دالانی شده که اکنون به ایوان بقعه امامزاده حمزه مربوط شده است (پیرنیا، 6).
ضریح: کهنترین مأخذ در باب ضریح مرقد حضرت عبدالعظیم، فرمان مورخ 950ق/1543م شاهطهماسب صفوی درباره متولی و موقوفات آستانه است. از فرمان یاد شده برمیآید که تا آن زمان بر گرد مزار، ضریحی نبوده است. طهماسب صفوی در این فرمان، برای جلوگیری از دست رساندن زایران به صندوق مزار، دستور داد که ضریحی چوبی بر گرد مزار نصب شود (هدایتی، 79). چنین مینماید که این ضریح تا روزگار فتحعلیشاه بر جای بوده است زیرا هیچ اطلاعی در باب مرمت یا تغییر ضریح طهماسبی تا روزگار قاجار، به دست نیامده است. فتحعلیشاه قاجار آن ضریح را با ضریحی از نقره تعویض کرده است (میرخواند، 10/106). این ضریح در روزگار ناصرالدینشاه تعمیر شد (ایرانشهر، 2/1332؛ مصطفوی، 1/151). با اینهمه در 1328ش به سبب لرزش سخت و سستیِ بنِ آن، پارهای از بخشهای ضریح را تعویض کردند (همو، 1/150، 151) و آن را بر پایهای از سنگ مرمر به ارتفاع 35 سانتیمتر بر پای داشتند: اما بخش بالای ضریح شامل کتیبهها و اشعار بر جای ماند. درازای ضریح 87/3 و پهنای آن 95/2 و ارتفاعش 40/2 متر است. در گرداگرد ضریح جمعاً 14 دهانه مشبک دیده میشود. در پشت این دهانهها به استثنای دهانه میانی جبهه شرقی ضریح که درب ورودی آن به شمار میرود، صفحات شیشهای بزرگی برای جلوگیری از دست رساندن زایران به صندوق تعبیه کردهاند. بر حاشیه بالای ضریح و گرداگرد آن کتیبهای است که سوره الرحمن به خط ثلث بر آن نقش شده و در زیر، بر کتیبه دیگری اشعاری به فارسی رقم خورده است. در این اشعار، نام فتحعلیشاه، بانی ضریح نقره و امینالسلطان، مجری تعمیر آن در روزگار ناصرالدینشاه خوانده میشود. بر فراز و گرداگرد ضریح، جمعاً 64 گلدان زرین زیبا ـ در هر طول 20 عدد و در هر عرض 12 عدد ـ و افزون بر این، در 4 گوشه ضریح، 4 گلدان زرین بزرگتر نصب شده است.
صندوق مزار: یکی از نفیسترین آثار تاریخی آستانه عبدالعظیم، صندوق چوبی روی مزار است که در 4 سوی آن، زیارتنامه و آیات قرآنی به خط نسخ و ثلث برجسته، توسط یحییبن محمد اصفهانی (مصطفوی، 1/149) حکاکی شده است و تاریخ 725ق/1325م بر روی آن قابل خواندن است. این صندوق به تصریح کتیبه روی آن، به دستور خواجه نجمالدین محمد، مقارن روزگار ابوسعید ایلخانِ مغول ساخته شده است. به تصریح کتیبه مذکور، بنای مرقد نیز از هموست (هدایتی، 23). اما خواجهنجمالدین میبایست مرقد را تعمیر کرده باشد، زیرا چنان که اشاره شد، تجدید بنای اصلی حرم در روزگار سلجوقیان و به فرمان مجدالملک انجام یافت. صندوق یاد شده که در اثر مرور زمان فرسوده شده بود، در 1329ش توسط حاجمحمد صنیع خاتم، هنرمند مشهور عصر، به گونه زیبایی مرمت شد (مصطفوی، 1/150؛ هدایتی، 24) و اکنون به درازای 58/2 و پهنای یک و ارتفاع 20/1 متر بر جای است.
. 2گنبد و گلدستهها: گنبد زراندود حضرت عبدالعظیم، خود از جمله آثار کهن آستانه است. این گنبد نیز نخستینبار توسط مجدالملک براوستانی، آنگاه که بقعه را تجدید بنا میکرد، ساخته شد، گنبد مانند دیگر گنبدهای بقاع متبرکه درجه اول دارای 2 جدار است. پوشش درونی، شامل طاق ضربی مدور و پوشش بیرونی مخروطی شکل بود که در روزگار شاهطهماسب تغییر شکل یافت ٠مصطفوی، 1/291) و در 1270ق/1854م به فرمان ناصرالدینشاه طلاکاری شد (کریمان، 1/391). ارتفاع گنبد از رأس تا سطح بام به صورت عمودی حدود 12 متر و به صورت محدب حدود 18 متر است. بر گرداگرد گنبد، 2 ردیف کتیبه نصب شده است. بر کتیبههای بالایی، اشعاری با خطوط زرین بر متن لاجوردی رنگ حاکی از طلاکاری گنبد به فرمان ناصرالدینشاه است. بر کتیبه زیرین که عریضتر از کتیبه بالای است، آیه «انا فَتَحْنالَکَ فَتْحاً مُبیناً» نقش بسته است. پوشش درونی گنبد، همراه با دیوارهای حرم آینهکاری شده است. گلدستههای حرم برخلاف گنبد، از آثار نیمه دوم سده 13ق/19م است و به فرمان ناصرالدینشاه، همراه با طلاکاری گنبد، بنا گشت (مصطفوی، 1/161). ارتفاع منارهها از رأس تا سطح بام حدود 24 متر و قطر میله گلدستهها یا بخش استوانهای آن 2 متر است. از هر مناره به وسیله 2 پلکان داخلی به بالای آن میتوان رفت. این منارهها بر پایههای مربعشکل آجری به درازای هر ضلع 20/4 متر استوار شده است.
. 3صحنها و ایوانها: در اطراف حرم، صحنها و ایوانهایی است که بیشتر در روزگار صفویان و قاجاریان ساخته یا تعمیر و تزیین شده است. مهمترین صحن و ایوان فعلی، صحن و ایوان بزرگ آستانه در شمال حرم است. این بنا در روزگار ناصرالدینشاه ساخته شد. ساختمان ایوان بزرگ آینه در این صحن که اکنون در دو سوی آن کفشکنها واقع است، به دستور میرزاابراهیمخان امینالسلطان آغاز شد و در زمان فرزندش میرزاعلیاصغرخان در1309ق/1891م م به پایان رسید (مصطفوی، 1/151). این دیوان دارای 10 ستون سنگی بلند و بسیار زیباست. ازاره ایوان از سنگ مرمر سیاه و سفید است. در بالای مدخل ایوان به سوی حرم، کتیبهای بر کاشی نقش گشته که از نام بانی آن حکایت دارد. برخی حدس زدهاند که سابقاً به جای رواق و ایوان شمالی، مسجدی بوده که بخش آستانه محسوب میشده است. کتیبههای 2 جفت درِ منبتکاری که در خزانه است، نام جنتسرا را اد میکند و این احتمال هست که مسجدی در بخش شمالی حرم به نام جنتسرا وجود داشته است (همو، 1/157). در سالهای اخیر این صحن سنگفرش شد و آینهکاری ایوان آن تجدید گشت. در شرق صحن بزرگ، بنای امامزادهطاهر جای دارد. ایوان جنوبی حرم در 944ق/1537م به فرمان شاهطهماسب اول ساخته شد (ایرانشهر، 2/1331؛ هدایتی، 26) و در 1270ق/1854م به فرمان ناصرالدینشاه توسط میرزاآقاخان نوری آینهکاری و تزیین شد (کریمان، 1/391). صحنهای دیگر آستانه در گرداگرد حرم عبارتند از: 1. صحن باغ طوطی یا مدرسه امینالسلطان در شمال غربی حرم؛ 2. صحن ناصرالدینشاه، یا صحن ولیعهدی که اکنون به صحن کاشانی معروف است، در غرب حرم؛ 3. صحن باغ علیجان در شرق حرم؛ 4. صحن جنوبی که به صحن امامزاده حمزه معروف است.
. 4رواقها و مسجدها: مسجد و رواق بالاسر، در غرب حرم، از ساختههای روزگار صفویان، محوطهای بزرگ است که به وسیله راهرو و پنجرههایی در غرب آن به صحن ناصرالدینشاه مربوط میشود. ازاره این مسجد از سنگ مرمر سیاه و سفید است. از بالای ازاره تا سقف و خود سقف آینهکاری است. این رواق دارای محرابی بسیار زیبا از کاشیهای معرق رنگارنگ است که بر روی آنها و گرداگرد محراب آیات قرآنی نقش شده است.
میان مسجد بالاسر و حرم عبدالعظیم از سوی شرق، دری زیبا و منبتکاری است که به شهادت کتیبه روی آن، در 1271ق/1855م به دستور اعتمادالدوله و توسط میرزامحمدحسین شیرازی ساخته شده است. بر بالای این در، پنجرههای مشبک واقع است که گرداگرد آن مانند سایر بخشهای دیوار رواق آینهکاری است.
در جنوب مسجد بالاسر رواق دیگری است که از جنوب به حرم امامزاده حمزه و از شرق به حرم عبدالعظیم میپیوندد. این رواق نیز دارای ازارهای از سنگ مرمر سیاه و سفید و از بالای آن تا سقف و خود سقف آینهکاری است (مشاهدات نگارنده).
در شرق حرم عبدالعظیم، مسجد زنانه یا پایین پا، از ساختههای روزگار صفویان (مصطفوی، 1/293)، واقع است که پیش از احداث صحن و ایوان شمالی، مدخل اصلی حرم بود. ولی سپس آن مدخل را مسدود و دهلیز آن را به مسجد زنانه تبدیل کردند (هدایتی، 272). همان سان که اشاره شد، از کتیبههای درهای منبتکاری که اکنون ر خزانه آستانه است، میتواند حدس زد که مسجدی به نام مسجد جنتسرا در بخش شمالی حرم بوده است (مصطفوی، 1/157؛ هدایتی، 27). دور نیست که آن مسجد، همان رواق کوچکی باشد که اکنون میان ایوان بزرگ شمالی و حرم عبدالعظیم واقع است. این رواق از سوی جنوب به وسیله 2 در زرین بزرگ به حرم میپیوندد. ازاره رواق از کاشی معرق و رنگارنگ است و از بالای آن تا سقف و همه سقف آینهکاری است. میان این رواق و مسجد زنانه یا مسجد پایین پا در شرق حرم، درِ بزرگ چوبی زیبایی جای دارد که کتیبهای حاوی آیات قرآن مجید بر حاشیه آن حکاکی شده و بر بالای آن تاریخ 904ق/1499م ـ روزگار تیموریان ـ قابل مشاهده است.
. 5امامزاده: الف ـ بقعه امامزاده حمزه (هـ م)، فرزند امام موسیکاظم(ع) از بقاع متبرکه معروف و در طرف جنوب غربی حرم عبدالعظیم واقع است. امامزاده حمه از 4 سوی به بیونات اطراف میپیوندد. درِ شمالی به رواق میان مسجد بالاسر و حرم امامزاده حمزه، درِ جنوبی به مسجد زنانه و درِ شرقی به راهروِ جنوبی حرم عبدالعظیم متصل است. درِ غربی را اکنون با دیوار مسدود ساختهاند؛ ب ـ بقعه امامزاده طاهر (هـ م) از فرزندان امام زینالعابدین(ع)، نیز از بقاع متبرکه جنب آستانه عبدالعظیم و در سوی شرقی صحن بزرگ، میان این صحن و باغ علیجان واقع است.
. 6موزه و خزانه: چنان که اشاره شد، حرم حضرت عبدالعظیم از دیرباز مورد توجه بوده است و از همان روزگاری که نخستین بنای بقعه پی افکنده شد، به تدریج آثاری در اطراف حرم پدید آمده و اشیایی از سوی امیران و وزیران و مردم به حرم اهدا شده که هریک نسبت به قدمت و نفاست خود از جمله ارزشمندترین آثار هنری اسلامی به شمار میروند. پارهای از این آثار برای جلوگیری از فرسودگی و ویرانی، در تعمیرات متعدد آستانه، به خزانه منتقل گشته، و برخی هم مانند کاشیها و رگچینهای آجری اطراف حرم، در جای خو با پوششهای شیشهای محافظت شدهاند. کهنترین خبر مستند در باب خزانه آستانه عبدالعظیم را در فرمان مورخ 950ق/1543م شاهطهماسب صفوی میتوان یافت که وی طی آن دستور داده در میان منازل اطراف آستانه، محلی مناسب برای خزانه جدید بیابند (هدایتی، 79). از این فرمان آشکارا برمیآید که پیش از آن هم در آستانه عبدالعظیم محلی برای خزانه بوده که لابد اشیای نفیس و هدایای زایران و احیاناً نقدینهها را در آنجا نگه میداشتهاند. در سالهای اخیر نیز تعدادی از آثار نفیس آستانه را به خزانه منتقل ساختهاند که از آن میان میتوان به اشیاء زیر اشاره کرد:
الف ـ دو در آهنی با کتیبههایی به خط کوفی به ابعاد 70 و 120 سانتیمتر که به نظر میرسد ازجمله کهنترین آثار این بنا و متعلق به روزگار سلجوقیان باشد. با آنکه بر روی کتیبهها تاریخ 945ق/1538م دوره سلطنت شاهطهماسب اول صفوی دیده میشود، به عقیده کارشناسان این خط کوفی مربوط به خطوط دوره سلاجقه (سده 5 و 6ق/11 و 12م) است و حتی نمیتواند مربوط به سده 7ق/13م باشد چه رسد به سدههای 9 و 10ق/15 و 16م (مصطفوی، 1/154، 155). اگر قدمت این کتیبهها به ثبوت رسد، میتوان حدس زد که این 2 کتیبه بر درهایی مربوط به روزگار سلاجقه نصب بوده و در روزگار صفویه آن درها را به سبب فرسودگی تعویض یا مرمت و همان کتیبههای قدیم را با تغییراتی بر درهای جدید نصب کردهاند. این 2 در بعدها در انتهای معبر جنوب غربی امامزاده حمزه نصب شده است (همانجا) و سپس به سبب نفاست، آنها را به خزانه منتقل ساختهاند.
ب ـ دو درِ منبتکاری بسیار کهن و زیبا به ابعاد 77/1 و 94/0 متر مربوط به روزگار شاهاسماعیل اول صفوی که اشعاری به خط ثلث برجسته بر آن نقش بسته است (هدایتی، 26، 27). از این اشعار تاریخ 918ق/1512م به دست میآید که مربوط به روزگار حکومت شاهاسماعیل اول صفوی است. حدس زدهاند که این درها پیش از احداث صحن بزرگ و ایوان شمالی، مدخل اصلی حرم از سوی مشرق، یعنی مسجد زنانه فعلی بوده است (مصطفوی، 1/156، 157).
ج ـ یک در منبتکاری نفیس که مدتها پیش از آن را از گوشه جنوب شرقی مسجد بالاسر حرم برداشتند و در شمال ایوان امامزاده حمزه نصب کردند و سپس به خزانه آستانه منتقل ساختند.
گفتهاند که این در قبلاً در مسجد هولاکو که بعداً به آرامگاه ناصرالدینشاه تبدیل شد جای داشته است. بر روی این در 2 کتیبه به خط ثلث برجسته هست که میگویند. بر روی دری کهنتر بوده و پس از تعویض آن، کتیبههای مذکور را بر روی در جدید نصب کردهاند. بر این کتیبهها تاریخ 848ق/1444م دیده میشود. از اینرو این کتیبهها و احتمالاً درِ اصلی، از ساختههای روزگار شاهرخ تیموری است (مصطفوی، 1/156).
د ـ یک پنجره از کاشی مشبک بسیار نفیس به ابعاد 58/1 و 56/1 متر، مرکب از 12 خشت کاشی. این پنجره بر فراز در میانی ایوان بزرگ شمالی نصب بوده و به استناد کتیبهای که مربوط به آخرین آینهکاری عصر قاجار در ایوان مذکور است، در عهد ناصرالدینشاه به دستور امینالسلطان در 1309ق/1891م ساخته شده است (همو، 1/160).
هـ ـ چیزهایی از قبیل پردههای بسیار نفیس، قرآنهای خطی، فرشهای متعدد، شمعدانهای قدیمی و پرارزش و تابلوهای نقاشی و روپوش زری و کهن صندوق مزار مربوط به روزگار صفویه.
هماکنون برای گردآوری و طبقهظبندی این اشیاءِ نفیس به گونهای که در معرض بازدید علاقهمندان قرار گیرد، ساختمانی ویژه موزه آستانه در غرب صحن ناصرالدینشاه در دست ساختمان است. درِ غربی این موزه متشکل از سر در کاشی بسیار کهن و زیبای حرم است که قبلاً برای جلوگیری از فرسودگی و انهدام به خزانه منتقل گشته بود. با آغاز بنای موزه، این سردر و کتیبههای بسیار کهن و زیبای آن توسط استادان فن، در غرب موزه نصب شده است.
. 7کتابخانه: همراه با اشیای گرانبهایی که در طی روزگار به آستانه حضرت عبدالعظیم اهدا یا وقف شده، کتابها و قرآنهای خطی نفیسی هم بوده است، چنانکه شاهعباس صفوی در 1037ق/1627م تعداد 119 جلد کتاب وقف آستانه کرده که 3 جلد از آنها هنوز باقی است (کتابخانه مرکزی، 3/64).
لابد کتابخانهای در آستانه بوده است که میرزامحمدتقی نوری در حدود 1230ق/1814م از آن استفاده کرده است. اما از محل و چگونگی در محل فعلی کفشکن ایوان بزرگ بوده (مصطفوی، 1/158)، ظاهراً میبایست مربوط به روزگار قاجار باشد که طی آن ابنیه و بیوتات آستانه توسعه یافته است. در 1324ش دایر بوده است. در اردیبهشت آن سال در جنوب امامزاده حمزه، کتابخانهای در 2 طبقه ساخته شده که تاکنون نیز برجای است. کهنترین قرآن خطی آستانه که در فهرست راهنمای گنجینه قرآن موزه ایران باستان ثبت شده، قرآنی است بسیار نفیس به خط نسخ و ثلث که در 940ق/1533م به روزگار شاهطهماسب اول نگاشته شده است (هدایتی، 28؛ مصطفوی، 1/159). نیز مجموعه اسناد و فرامین و وقفنامههای آستانه که به همت احمد هدایتی گردآوری شده، در کتابخانه نگاهداری میشود. کهنترین سند رسمی، فرمان شاهطهماسب درباره اوقاف و تولیت آستانه عبدالعظیم است. کتابخانه آستانه هماکنون نزدیک به 000‘6 جلد کتاب چاپی و خطی دارد.
بخش دوم ـ تولیت
تولیت بقاع متبرکه و املاک و رقبات وابسته به آنها، اساساً بر طبق شرع، وابسته به نظر واقف است و از همین روی متولیان مختلف از سوی واقفان املاک و رقبات عهدهدار اداره امور مربوط به تولیت خود بودهاند. ولی برای جلوگیری از تصرفات نامشروع و هماهنگ کردن امور مربوط به موقوفات، از روزگاران گذشته چنین مرسوم شده که تولیت واحدی با تأیید سلطان وقت تعیین گردد که کارگزاران دولت نیز در امور مربوط به آن از دستورهای او پیروی کنند.
درباره متولیان آستانه عبدالعظیم پیش از روزگار صفویه، سندی مکتوب دیده نشده است. کهنترین اثری که در این باب به دست آمده، فرمان شاهطهماسب صفوی است که طی آن تولیت مزرعهای به نام مبارکآباد درخوارری را که طغرل سلجوقی وقف آستانه کرده بود، به سیدشرفالدین واگذاشته است (هدایتی، 909). از روی فرمانهای دولتی که از عهد صفویّه تا کنون به جای مانده است میتوان سلسله متولیان آستانه را که نوادگان آنها تا چند سال پیش عهدهدار تولیت این آستانه بودند، شناخت. در روزگار شاهطهماسب، میرزاحبیبالله، فرزند بزرگ میرسیدحسین خاتمالمجتهدین و نواده دختری محقق ثانی، به تولیت آستانه گمارده شد. سپس جای او را میرزاابراهیم شیخالاسلام نواده خاتمالمجتهدین گرفت و تولیت آستانه در خانواده او ادامه یافت (ایرانشهر، 2/1337). در 1330ق/1912م چندی پس از تشکیل وزارت معارف و اوقاف، تولیتمیرزا هدایتالله از همان سلسله، از سوی کسانی که مأمور نظارت و رسیدگی به موقوفات آستانه شده بودند، تأیید شد (همانجا) و فرزندان او نیز تا چند سال پیش اداره آستانه را به عهده داشتند. نام این متولیان در فرامین شاهان صفوی و کتاب تحفه سامی اثر ساممیرزا فرزند شاهاسماعیل صفوی آمده است. از شاهعباس و شاهطهماسب دوم و اشرف افغان و کریمخان زند و شاهان قاجار نیز فرامینی درباره تولیت در دست است.
بخش سوم ـ موقوفات:
همگام با افزایش اهمیت و توسعه آستانه حضرت عبدالظیم، از دیرباز کسانی مزارع و املاک و رقبات و اشیائی، غالباً با تعیین مورد مصرف آنها، وقف آستانه کردهاند و فرمانهایی نیز از سوی حاکمان وقف درباره موقوفات صادر شده که هماکنون پارهای از آنها در دست است. کهنترین خبری که درباره اوقاف آستانه دیده شد، روایت قزوینی رازی (ص 220) است که میگوید مجدالملک براوستانی اوقافی برای حضرت عبدالعظیم مقرر داشته است. کهنترین فرمان دولتی در این باره، فرمان مورخ 960ق/1553م شاهطهماسب است که صورت موقوفات غیرمنقول آستانه با مشخصات کامل در آن ذکر شده است.
براساس این فرمان، 16 رقبه مزرعه و باغچه در ری و شمیران و شهریار، از جمله املاک وقفی آستانه بوده که امروزه 5 رقبه از آن باقی و در تصرف آستانه است(ایرانشهر، 2/1335) و بقیه در طی روزگار به علت نابسامانیهای سیاسی و سوءاداره آستانه، توسط کسانی تصرف شده است کهنترین رقبه وقفی مشخص، مزرعه مبارکآباد معروف به خیرآباد واقع در ناحیه خوار شهر ری بوده که طغرل سلجوقی وقف آستانه کرده است (هدایتی، 90، «فرمان شاهطهماسب»). به جز فرمان شاهطهماسب، فرامین دیگری از سلاطین صفویه و زندیه و قاجاریه در دست است. موقوفات آستانه شامل زمینهای کشاورزی، روستا، قنات آب، ساختمان و اشیای گوناگون ات (برای سایر موقوفات، نکـ کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد، فهرست میکروفیلمها، 1/10-12).
مآخذ: ابناسفندیار، محمدبن حسن، تاریخ طبرستان، به کوشش عباس اقبال، تهران، کلاله خاور، 1320ش، ص 120؛ اصطخری، ابواسحاق ابراهیم، مسالک و ممالک، به کوشش ایرج افشار، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1347ش، ص 170؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسخان، مرآتالبلدان، به کوشش پرتو نوری علاء و محمدعلی سپانلو، تهران، اسفار، 1364ش، 1/513؛ ایرانشهر (ذیل اوقاف)، 2/1331-1332؛ بهبهانی، محمدباقر، تعلیقات علی منهجالمقال، تهران، 1306ق، ص 196؛ پیرنیا، محمدکریم، «درگاه و کتیبه آستانه حضرت عبدالعظیم»، مجله باستانشناسی و هنر ایران، س 2، شمـ 2 (بهار 1348ش)، صص 4-6؛ جواهرکلام، عبدالعزیز، تاریخ تهران، تهران، منوچهری، 1357ش، صص 18، 30؛ حلی، حسنبن یوسف، خلاصهالاقوال فی معرفهالرجال، تهران، 1310ق، ص 64؛ شوشتری، قاضی نورالله، مجالسالمؤمنین، تهران، اسلامیه، 1375ق، 2/458، 460؛ عبدالرزاق سمرقندی، مطلع سعدبن، به کوشش محمدشفیع، لاهور، 1365ق، 2 (1)/321، 322؛ عطاردی قوچانی، عزیزالله، عبدالعظیمالحسنی حیاته و مسنده، تهران، 1343ش، صص 295، 296؛ فصیحی خوافی، احمدبن محمد، مجمل، به کوشش محمودفرخ، مشهد، باستان، 1339ش، 3/264؛ قزوینی رازی، عبدالجلیل، النقض، به کوشش جلالالدین محدث، تهران، انجمن آثار ملی، 1358ش، صص 220، 577؛ کاشفی، ملاحسین واعظ، روضهالشهداء، به کوشش ابوالحسن شعرانی، تهران، اسلامیه، 1349ش، صص 253، 401؛ کتابخانه مرکزی، فهرست خطی، 3/64؛ کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد، فهرست میکروفیلمها، 1/10-12؛ کجوری، محمدباقر، جنهالنعیم، تهران، 1296ق، صص 444، 450؛ کربلایی تبریزی، حافظحسین، روضاتالجنات، به کوشش جعفرسلطان قرایی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1349ش، 2/660 حاشیه؛ کریمان، حسین، ری باستان، تهران، انجمن آثار ملی، 1345ش، 1، 2، جمـ ؛ مرعشی، محمدباقر، الرواشحالمساویه، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی، 1405ق، ص 50؛ مستوفی، حمدالله، نزههالقلوب، به کوشش گای لسترنج، لیدن، 1331ق، ص 54؛ مصطفوی، محمدتقی، آثار تاریخی تهران، تهران، انجمن آثار ملی، 1361ش، جمـ ؛ نجاشی، احمد، رجال، بمبئی، 1317ق، ص 173؛ نوری طبرسی، حسین، مستدرکالوسائل، تهران، اسلامیه، 1382ق، 3/614؛ هدایت، رضاقلیخان، روضهالصفای ناصری، تهران، خیام، 1339ش، 10/106، 811؛ هدایتی، محمدعلی، آستانه ری، مجموعه اسناد و فرامین، تهران، 1344ش، جمـ ؛ نیز: تحقیقات محلی نگارنده مقاله، زمستان 1365ش.
صادق سجادی"
۱ نظر:
کامل نخوانده ام ولی تیترش که واقعا جالب است! شگفتا بر گرد مرقدی بچرخیم و ندانیم اندرونش کیست!
ارسال یک نظر