هرودوت در ناحیه شهر غازان و حوالی آن از سه قوم اسکیت (اسکولو= دارندگان جام آیینی؛ آریائیان سکایی؛ ریشه نام اسلاو و اسکلاو و صقلاب)، بودین (مردم اسکان یافته در شهر ها و روستاها) و گلن (شهر دارای حصار) نام برده است که به ترتیب همان سه قبیله بلغاران عهد بعد یعنی بلغاران (بالغ-ار-ان= مردم شهرنشین) و برصولا (برچان؛ مردم درون حصار) بوده است. شهر برتاس (سرزمین جنگلی) و مردم آن در جنوب منطقه بلغاران غازان، نشانگر همان مردمی است که هرودوت تحت نام مردم هیلایه یعنی جنگلی معرفی کرده است و مرکز آن هم اکنون نیز برجانسک (یعنی جایگاه جنگلی) خوانده میشود. نامهای اساطیری بلغار یوز و خزریک به ترتیب به معنی دارندگان صد شهر (شهرنشین) و مردم صاحب خاویار (ماهیگیر) هستند. نگارنده قبلاً نام بودین را با بلغار مطابقت داده بود ولی بعداً به سبب عدم درک معنی لفظی اصلی آنها دنبال نظریات خطایی رفته و بلغاران را با مردم سرخ ریش ووسون (مردم دارنده توتم سگ بالدار) برابر قرار داده و بودین ها را هم به سهو با خزرها برابر نهاده بودم. حال با کشف و نتیجه گیری بلامنازع یکی بودن بلغاران با بودینهای باستانی و یکی بودن خزران با تیساگتهای (خاویار خورندگان) عهد کهن معلوم میگردد که ووسونهای منابع چینی به معنی لفظی سگبالدار باید همان آسیانی (مردم دارنده توتم عقاب- سیمرغ) باشند که تحت نام کوشانها (مردم منسوب به عقاب، قوش) در نزد تُخاران (مه یوئه چی ها، مأجوجها) به سلطنت رسیدند. منابع هندی این مردم را سکائیان پرستنده سگبالدار معرفی نموده اند که هندوان بعد از گذشت بیش یک قرن از تسلط این مردمان سکایی بر شمال غربی کشورشان، موفق شده و ایشان را از هندوستان به سمت مراکز ایشان در افغانستان پس رانده اند. در عهد باستان مردمی به نام نئور (ساحر و پیشگو) در مجاورت جنوب غربی این مردم میزیسته اند که اسلاف مجارها (جادوگران) یا هنگریها (پیشگوها به زبان ترکی) بوده اند. هرودوت میگوید که این مردم یک بار در سال تبدیل به گرگ میشده اند. از این سنت در عهد سفر سیریل قدیس اسلاوها (کشیش واضع خط سیریلیک و گسترش دهنده مسیحیت در روسیه و اوکرائن) به سرزمین خاستگاهی مجاران نیز یاد شده است. وی میگوید "ایشان که مانند گرگ زوزه میکشیدند به سمت من نمازگزار حمله آوردند." حتی آرتور کسلر نویسنده نکته سنج مجاری کتاب قبیله سیزدهم در هنگام بحث از خزر و مجار و منشأ خزری غالب یهودیان اروپایی این وجه اشتراک سنت تبدیل به توتم گرگ شدن را بین این دو ندیده و نتوانسته است به منشأ و خاستگاه کهن مجاران و معنی لفظی اسامی مختلف آن دست بیابد.
در اینجا مقاله بلغار جلد: 12،شماره مقاله:5038 (دبا، مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی) از عنایت الله رضا را به عینه نقل می نماییم:
بُلْغار، نام مردمى از تبار تركان كه در اوایل قرون وسطى دو دولت در اراضى اطراف رودهای ولگا و دانوب بنیاد نهادند. یوحنای انطاكى د 77م از بلغارها به عنوان متحدان زِنون، امپراتور روم شرقى در جنگ با گوتها در 81م نام برده I/1304 , 2 ، EIو زكریای سُخَنوَر د ح 55م این قوم را با نام «بورگار» معرفى كرده است بارتولد، .V/509 از مؤلفان اسلامى، ابن سعید مغربى نیز احتمالاً به پیروی از زكریای سخنور نام این قوم را «بُرغار» نوشته است ص 37. این نام به صورتهای بُرغَر مسعودی، التنبیه...، 6، قس: مروج...، /4، بُرغال قلقشندی، /17، بلغر یعقوبى، /0؛ ابن رسته، 26؛ انطاكى، 38؛ ابن جوزی، 5/79، و بُلكار ابن رسته، 40؛ گردیزی، 82 نیز آمده است.
تا سده م بلغارها در استپهای اطراف رود كوبان و دریای آزُف سكنى داشتند، ولى بعدها با گذر از محدوده قدیم خود - میان دو رود ولگا و دُن - به مناطق شمالىتر در محدوده رودهای ولگا - كاما روی آوردند و در منطقه میانى حوضه رود ولگا جای گرفتند و با گروههای قومىِ اویغوری - فنلاندی، و سپس با اسلاوها در آمیختند , 3 BSE؛ III/506 بارتولد، نیز 2 ، EIهمانجاها. ابن رسته ص 41 و گردیزی ص 85 از گروه اصلى این قوم با نامهای برصولا، برسولا، اسغل، اِشكِل یا اَسكِل و بلكار نام بردهاند كه همه در یك منطقه مسكن داشتهاند.
در مورد زبان بلغارها نوشته اصطخری شایان توجه است. وی مىنویسد: زبان بلغارها همانند زبان خزران است ص 31 و در جای دیگر اشاره مىكند كه زبان خزران غیر از زبانهای تركى و فارسى است ص 30. به نظر مىرسد كه بلغارها پیش از پذیرش اسلام، خط و كتابت چینیان و مانویان را به كار مىبردهاند نك: ه د، ابن فضلان، حال آنكه خط و كتابت خزران، عبری بوده است ابن ندیم، 1. از زبان بلغارها، همانند زبان خزران جز شمار اندكى از نامهای جایها و اشخاص و چند «گور نوشته» چیزی بر جای نمانده است. بعضى از محققان زبان بلغاری را شاخهای از گروه زبانى هونهای غربى دانستهاند I/1307 , 2 .EIبر سنگهای گور متعلق به سدههای - ق/3-4م نوشتههایى به چشم مىخورد كه در آنها واژههای تركى دیده مىشود »نك دائرةالمعارف... ، : «.VI/391 امروزه با توجه به چند كتیبه كشف شده در سرزمین بلغارهای كرانه رود دانوب كه در آنها نام خانهای بلغار و نیز واژههایى از زبان قدیم بلغارها آمده، معلوم شده است كه زبان بلغارها به زبان معاصر چوواشها نزدیك، و جزو زبانهای تركى غربى بوده، و ظاهراً به گروه زبانهای اغوز - پچناك تعلق داشته است آرتامونُف، 115.
ظاهراً ورود بلغارها بهاستپهایروسیه با هجوم هونها به این سرزمین همراه بودهاست. یوحنایاِفِسُسى د ح85مدر مطلبى افسانهای بولگاریوز و خزریگ را دو برادر نامیدهاست كه گویا دو نیای بزرگ قومهایبلغار و خزر بودهاند بارتولد، .V/509 در سده م دولت تركانِ خاقانات غربى، بخشهای وسیعى از اراضى آسیای مركزی تا كرانههای ولگا را در اختیار گرفتند. در حدود سال 19م بلغارها از جمله اقوامى بودند كه نگهبانى مرزهای غربى این خاقانات را برعهده داشتند. در این زمان مرزهای غربى خاقانات در معرض حملات پىدرپى آوارها قرار داشت. بلغارها كه در كنار خزران مىزیستند، رقیبان سرسخت اینان بودند، چنانكه رقابت میان آنان تا چند سده ادامه یافت. در آن زمان شخصى به نام كووْرَت كوبرت فرمانروای بلغارها بود. وی در 19م به قسطنطنیه رفت و از سوی امپراتور بیزانس مقام پاتریكیوسى بطریقى یافت، ولى از پذیرش آیین مسیح امتناع ورزید گومیلف، 02 º او را بنیادگذار دولت بالنسبه مقتدریدانستهاند كه تا 79مدوامیافتهمو، 204.
اتحاد با قبایل منطقه ماورای دریای آزف یكى از اصول عمده سیاست دولت امپراتوری روم شرقى در شمال دریای سیاه بود، زیرا از این رهگذر مىتوانست در مورد مناطق زیر سلطه خویش در شبه جزیره كریمه مطمئن باشد آرتامونف، 58 º چه، آوارها هموارهمناطقشمالدریایسیاهو حوضه دریایآزف و رود دنرا مورد حملهقرار مىدادند. چنینبهنظر مىرسد كه كوورت، بلغارها را نه تنها از حمله آوارها، بلكهاز هجومتركاننیز مصونداشتهمو، 160.
در سده ق/م گروه بزرگى از بلغارها به سركردگى اَسپَروخ به سوی منطقه رود دانوب روان شدند نك: ه د، بلغارستان. بعضى محققان اسپروخ را فرزند كوورت دانستهاند همو، .167 ماركوارت ضمن ارائه این نظر، نام اسپروخ را به صورت اسپر - هروك، و نام پدر او را خوبرات خوبراد نوشته، و متذكر گردیده است كه وی از چنگ خزران گریخت و در جزیره پِئوكه از جزایر رود دانوب مستقر شد ص 4. آرتامونف نام این جزیره را پیوكى پِوْكا ذكر كرده است ص 169.
چندی بعد مهاجرانِ یاد شده به شبه جزیره بالكان كوچیدند. این گروه از بلغارها تا سده ق/م بلغارهای اُنوگُر نامیده مىشدند، زیرا مبدأ حركت آنها انوگُریا در جانب شرقى حوضه دریای آزف بوده است همو، .167
ارمنیان نام بلغارهای انوگر را به صورتهای اُغُندُر و واناند نوشتهاند. یونانیان این نام را به صورت هونوگوندور و اونوگور آوردهاند. در مآخذ اسلامى، این نام به پیروی از خزران به صورت بلغارهای وِنِندِر، یا نِندِر آمده است همو، 72 º حدود...، 9. [به لغت مادی ونندر یعنی فاتحان و قوم حکومتی و آغواندار یعنی دارندگان آغوان=سرزمین آتش=اران است و بر خلاف تصور این منابع ربطی به هنگری و هونگور یا هونگوندور و مجار ندارد].
ابوعبید بكری به نقل از ابراهیم بن یعقوب طرطوسى از دو گروهبلغار بهصورتهای«بلقارین» و «بلغارین» یاد كردهاست كه یكى در نزدیكى قسطنطنیه و دیگریدر حدود سرزمین پچناكها و اسلاوها صقالبه مىزیستهاند ص35-36.
گروهمهاجرانبلغار در میانقبایل اسلاو جنوبى دولتى بنیاد نهادند كه مؤلفاناسلامى، سرزمینو مردمآنرا برجاننامیدهاند I/1305 , 2؛ EIمعین، ذیل برجان؛ ابوالفدا، 10.
شاخه دیگری از بلغارها به سبب فشار دشمنان به منطقه مسیر میانى ولگا و سرزمینهای شمالىترِ حوضه این رود رفتند و در آنجا اقوام بومى فین فنلاندی را به اطاعت آوردند و دولتى تشكیل دادند. این گروه كه در منابع عربى بلغار و در مآخذ فارسى بلكار نامیده شدهاند، همان گروهى هستند كه در روزگار مقتدر خلیفه عباسى اسلام آوردند بارتولد، ؛ V/510 2 ؛ EIنك: ه د، ابن فضلان.
ابن فضلان در سفرنامه خود ضمن آنكه از سرزمین بلغارها نام برده، فرمانروای آن را گاه ملك بلغار ص 17 و امیر بلغار ص 18 نامیده، ولى بیشتر او را ملك صقالبه خوانده است ص 13، 35، 45. همو سرزمین بلغارها را «بلدالصقالبه» معرفى كرده همانجا كه همان سرزمین اسلاوهاست. از نوشتههای ابن فضلان پیرامون كوتاهى شب در ماههایى از سال، و كوتاهى روز در ماههای دیگر چنین برمىآید كه این گروه از بلغارهای مسلمان همان قبایلى هستند كه به سرزمینهای شمالىتر كوچ كرده بودند، زیرا برخلاف معتقدات اهل سنت ناگزیر مىشدند، نماز مغرب و عشا را در یك زمان بخوانند و در زمانى كه روزها كوتاه، و كمتر از یك ساعت مىشد، مىكوشیدند تا نماز صبح را در وقت مناسب بگزارند ص 23-27. ابن حوقل مىنویسد در نزدیكى دیار ایشان روز به اندازهای بود كه نماز را پیاپى خواندیم /97. ابن بطوطه نیز كه به سرزمین بلغار سفر كرده بوده، مشابه مطالب ابن فضلان را در مورد نماز و مشكل روزه در ماه رمضان آورده است ص 50.
فرمانروای بلغار چندی پس از پذیرفتن اسلام عنوان امیر را برای خود برگزید. بر یكى از سكههای مجموعه دانشگاه سن پترزبورگ كه به نام فرمانروای بلغار ضرب شده بوده، عنوان «الامیر بارمان» نقش گردیده است بارتولد، .V/513
از نوشته گردیزی چنین برمىآید كه میان دو سرزمین خزر و بلغار قوم برطاس، برداس سكنى داشتهاند كه فاصله محل زندگیشان تا سرزمین خزر 5 روز راه ص 82، و به گفته ابن رسته تا سرزمین بلغار حدود روز راه بوده است ص 41. این هر دو مؤلف برداسها را از تابعان فرمانروای خزر دانستهاند كه همواره با بلغارها در جنگ بودهاند همو، 40، 41؛ گردیزی، همانجا؛ نك: ه د، برطاس.
بلغارها مردمى كشاورز بودند كه انواع دانهها مانند گندم، جو، ارزن، عدس و ماش كشت مىكردند ابن رسته، همانجا؛ گردیزی، 85. آنان به تجارت پوست سمور، قاقم و سنجاب نیز اشتغال داشتهاند و بیشتر مال و ثروتشان پوست بوده است.
مؤلفان اسلامى اكثرِ مردم بلغار را مسلمانانى دانستهاند كه در محل زندگى خود دارای مساجد، مكتبخانهها، مؤذنان و بزرگان مذهبى بودهاند ابن رسته، 41-42؛ گردیزی، همانجا. بعضى از مؤلفان شمار بلغارهای اطراف رود ولگا را اندك، و حدود 00 خانواده نوشتهاند ابن عبدالمنعم، 01؛ با این وصف، مردم بلغار در كار تجارت پوست و چرم با دیگر كشورها از جایگاهى ممتاز و شهرتى فراوان برخوردار بودهاند. همین امر سبب شده بوده است كه خزران، روسها و نیز بازرگانان آسیای مركزی و دیگر كشورهای اسلامى بدان سرزمین توجه فراوان معطوف دارند بارتولد، همانجا.
تختگاه بلغار شهری با همین نام بوده است ادریسى، /18. بارتولد مىنویسد: ویرانههایى با نام بولگارسْكویه و یا اوسْپِنْسكویه در منطقهای كه اكنون روستای بلغار در آن واقع شده، وجود دارد؛ این روستا در جمهوری خودمختار تاتارستان در فاصله / كیلومتری ساحل رود ولگا قرار دارد و جای آن بر تختگاه بلغار كه ابنفضلان فاصله آن را با رود اتل ولگا یك فرسنگ نوشته ص26- 27، منطبق است.
اصطخری از وجود دو شهر با نامهای بلغار و سُوار یاد كرده، و نوشته است كه مردم این هر دو شهر مسلمانند و مسجد جامع دارند ص 31-32. وی شمار مردم این دو شهر را 0 هزار نوشته است. محل شهر سوار، ویرانهای در نزدیكى روستای كوزْنِچیخاست بارتولد، همانجا. مقدسى ضمن بحث پیرامون شهرهای بلغار و سوار، بلغار را شهری در دو سوی رود نوشته كه مسجد جامع آن در محل میدان بازار است. وی مىنویسد: خانههای شهر از چوب و نى ساخته شده است، ولى مردم سوار در خرگاهها زندگى مىكنند ص 61؛ اما به گفته زكریای قزوینى، خانههای شهر بلغار از چوب صنوبر، و باروی آن از چوب بلوط است ص 12. پیش از هجوم مغولان شهر بلغار آباد بوده، و در آنجا سكههای نقرهای ضرب مىشده كه بر یك روی آنها عبارت «الدینار الضرب بولغار» دیده مىشود بارتولد، .V/516 روبْروك، جهانگردی كه در 51ق/253م طى سفر خود تا فاصله روز راه به سرزمین بلغار آمده بوده، آنجا را «بلغار بزرگ« نامیده است ص 130-131.
در 33ق/236م، سرزمین بلغارها از سوی مهاجمان مغول و تاتار مورد حمله قرار گرفت و شهر بلغار كه ظاهراً آباد و پرجمعیت بود، ویران شد و گروه كثیری از مردم آن كشته و اسیر شدند ابن اثیر، 2/88؛ جوینى، /24؛ نك: بارتولد، :V/518 237م. چندی پس از این واقعه، ابن بطوطه با شخصى كه از سوی سلطان ازبك همراه وی شده بود، به شهر بلغار سفر كرد و مطالبى پیرامون آن شهر نوشت ص 50-51. از نوشته ابن بطوطه چنین برمىآید كه بناهای شهر مرمت گردیده، و شهر تا اندازهای موقعیت پیشین را بازیافته بوده است. پس از پیروزی مغولان سرزمین بلغار به تابعیت اردوی زرین درآمد. در سال 01ق/399م شهر بلغار از سوی لشكریان روس ویران گردید بارتولد، همانجا و سیاست تعصبآمیز كشیشان مسیحى به قصد از میان بردن آثار دوره اسلامى لطمههای سنگینى به این شهر وارد آورد. در نتیجه، شهر بار دیگر روی به ویرانى نهاد و اهمیت خود را از دست داد II/792 .IA,
آثار تاریخى: آق سرای، قراسرای، مقبره خان، ویرانه كاخهای خانها، مناره بزرگ، «دُرت كوشه» چهار گوش، بنای كاخ و مسجدی كه در 307ق/889م مرمت گردید و به صورت صومعه روسها به كار گرفته شد، از جمله آثار معماری شهر بلغار است. ویرانههای این شهر در جمهوری خودمختار تاتارستان در ناحیه اسپاسك كنونى، در 15 كیلومتری جنوب شهر غازان واقع است همان، .II/792-793
مآخذ: ابن اثیر، الكامل؛ ابن بطوطه، رحله، به كوشش طلال حرب، بیروت، 407ق/ 987م؛ ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، به كوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، 412ق/991م؛ ابن حوقل، محمد، صورهالارض، به كوشش كرامرس، لیدن، 939م؛ ابن رسته، احمد، الاعلاق النفیسه، به كوشش دخویه، لیدن، 891م؛ ابن سعید مغربى، على، بسط الارض فى الطول و العرض، به كوشش خوان ورنت خینس، تطوان، 958م؛ ابن عبدالمنعم حمیری، محمد، الروض المعطار، به كوشش احسان عباس، بیروت، 975م؛ ابن فضلان، احمد، رساله، به كوشش سامى دهان، دمشق، 379ق/959 م؛ ابن ندیم، الفهرست؛ ابوعبید بكری، عبدالله، المسالك و الممالك، به كوشش وان لون و ا. فره، تونس، 992م؛ ابوالفدا، تقویم البلدان، به كوشش رنو و دوسلان، پاریس، 840م؛ ادریسى، محمد، نزهه المشتاق، بیروت، 409ق/989م؛ اصطخری، ابراهیم، المسالك و الممالك، به كوشش محمدجابر عبدالعال حینى، قاهره، 381ق/961م؛ انطاكى، یحیى، تاریخ، به كوشش عمر عبدالسلام تدمری، طرابلس، 990م؛ جوینى، عطاملك، تاریخ جهانگشای، به كوشش محمد قزوینى، لیدن، 329ق/911م؛ حدود العالم، به كوشش منوچهر ستوده، تهران، 340ش؛ قزوینى، زكریا، آثار البلاد، بیروت، 404ق/984م؛ قلقشندی، احمد، صبح الاعشى، قاهره، 383ق/963م؛ گردیزی، عبدالحى، زینالاخبار، به كوشش عبدالحى حبیبى، تهران، 363ش؛ مسعودی، على، التنبیه و الاشراف، به كوشش دخویه، لیدن، 893م؛ همو، مروج الذهب، به كوشش باربیه دومنار و پاوه دوكورتى، پاریس، 914م؛ معین، محمد، فرهنگ فارسى، تهران، 364ش؛ مقدسى، محمد، احسن التقاسیم، به كوشش دخویه، لیدن، 906م؛ یعقوبى، احمد، تاریخ، بیروت، 379ق/960م؛ نیز: Artamonov, M. I., Istoriya Khazar, Leningrad, 1962; Barthold, W. W., Sochineniya, Moscow, 1968; BSE 3 ; EI 2 ; Gumilev, L. N., Drevnie tyurki, Moscow, 1967; IA; Markwart, J., Er ? n l ahr, Berlin, 1901; Rubruck, W., The Mission, tr. P. Jackson, London, 1990; T O rkiye diyanet vakf o Isl @ m ansiklopedisi, Istanbul, 1992..
عنایت الله رضا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر