چهارشنبه، فروردین ۱۶، ۱۴۰۲

انحصاری بودن تعلیم روحانیان در ایران از سنن مغان ساسانی به ارث رسیده است

شرط بستن عمامه و پوشیدن عبا در سنت روحانیت شیعه یادآور بستن کُشتی و سدره پوشی زرتشتی است.
داستان انوشیروان و کفشگر:
مطابق شاهنامه، داستان اینست که: سپاه انوشیروان -در عین پیروزی- در پشت «کنده» (خندق) می‌ماند، سربازان به پول، ابزار و خوراک نیاز دارند. خزانه‌ی موجود تهی است. نوشیروان دستور می‌دهد که از خزانهٔ مازندران پول هزینه‌ها آورده شود. «بوذرجمهر» می‌گوید: هم اکنون به پول نیاز است و راه فراهم کردن آن آسان. انوشیروان به او میگوید چگونه؟ پاسخ می‌دهد که مردم ایران همه دارای اندوخته‌اند و اگر پیام شاه به آنان برسد، این هزینه را به وام به شاه خواهند داد، انوشیروان میفرماید که این کار انجام دهید.
بوذرجمهر کسی را به پیامبری در میان مردم میفرستد و آن پیام آور، پیام انوشیروان را به مردم می‌رساند. از آن میان، کفشگرِ موزه فروشی، سخن پیامبر را می‌شنود و می‌گوید: «من این پول را میپردازم. کپان و ترازو می‌آورند و «درم و دینار» را وزن می‌کنند و به فرستاده نوشیروان می‌دهد- بی آنکه از او رسید یا سندی بخواهد- کفشگر به فرستاده نوشیروان میگوید: «خواهشی دارم که بوذرجمهر واسطه انجام آن شود و آن اینست که: پسری دارم، در رسیده و -شاید درس خوانده- و یارمند برای کار بزرگ، پیامبر خواهش او را می‌پرسد، پیامش را به بوذرجمهر می‌رساند که: کفشگر می‌گوید: می‌خواهم فرزندم در رده‌ی «دبیران» شاه قرار گیرد؛ این پیام به بوذر جمهر می‌رسد و او به انوشیروان می‌گوید و انوشیروان نمی‌پذیرد….(به نقل از دکتر علیقلی محمودی بختیاری)

هیچ نظری موجود نیست: