سه‌شنبه، بهمن ۰۵، ۱۴۰۰

ریشۀ واژۀ آهون (نقب)

این واژه که در فرهنگنامه های قدیم به کار رفته است، به معنی کَنده شده به نظر می رسد:
आविहन्ति {आविहन्} verb Avihanti {Avihan} hew at, German heawen
مطابق لغت نامه دهخدا:
آهون. (اِ) رخنه و راه و مجرائی که زیر زمین کنند. نقب. سُمج. سُمجه:
حور بهشتی گرش به بیند بی شک
حفره زند تا زمین بیارد ۞ آهون.
دقیقی.
به آهون زدن در زمین با شتاب
سبکتر روندی ز ماهی در آب.
اسدی.
بن باره سرتاسر آهون زدند
نگون باره بر روی هامون زدند.
اسدی.
منگر سوی حرام و جز حق مشنو
تا نبرد دزد سوی نقد تو آهون.
ناصرخسرو.
دانه مر این را بخوشه ها در خانه ست
بیخ مر آن را بزیر خاک در آهون.
ناصرخسرو.
سر بفلک برکشیده بی خردی
مردمی و سروری در آهون شد.
ناصرخسرو.
بر راه خلق سوی دگر عالم
یکّی رباط یا یکی آهونی ۞.
ناصرخسرو.
مردم بروز در چاهها و آهونها و کاریزهای کهن میگریختند. (راحةالصدور).
|| دائره. زه. طوقه. حلقه: الحماره؛ آنچه گردآهون حوض بنهند... و آن سنگ که صیاد گرد آهون جایگاه خویش بپای کند. (محمودبن عمر ربنجنی). || آبدان:
مشرق بنور صبح سحرگاهان
رخشان بسان طارم زریون است
گوئی میان خیمه ٔ پیروزه
پر زآب زعفران یکی آهون است.
ناصرخسرو.
|| کهف. غار. (برهان). و در بعض فرهنگها معنی معدن نیز بکلمه داده اند. ۞

هیچ نظری موجود نیست: