چهارشنبه، دی ۱۵، ۱۴۰۰

معنی نام زَواره

نام زواره/اوزوارگ برادر رستم را می توان به معنی دوستدار کناری (اوز- وَرَ) گرفت. در فرهنگ نامهای شاهنامه این معنی اساسی را ندیده و به سهو معانی متفاوت نامناسب پهلوانی، تشخیص دهنده و زنده را برای آن پیشنهاد داده اند:
उष m. uSa (uza) lover, helper
उपरि adverb upari (vara) besides
در لغت نامۀ دهخدا نیز زواره به معنی خادم گرفته شده است:
زوار. [زَ] (ص، اِ) خادم. در بعضی از فرهنگها تخصیص کرده اند به خادم بیماران و زندانیان. (جهانگیری). مطلق خادم را گویند عموماً و خادم بیماران و زندانیان خصوصاً. (برهان). خادم، پرستار، مخصوصاً آنکه خدمت بیماران یا زندانیان کند. (فرهنگ فارسی معین). کسی بود که در بندی یا در زندانی بود و از بهر او کاری کند... (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 130). خدمتکار و پرستار بیمار. (ناظم الاطباء). آنکه خدمت بندیان کند و محبوسان را نگاه دارد. فردوسی گوید... ۞ و در فرهنگ در این بیت به معنی برادر رستم گفته که او را زواره نیز گویند و سهو کرده زیرا در آن سفر زواره همراه رستم نبود و فردوسی در آن داستان نام زواره مطلقاً نبرده بلکه مراد منیژه است که در بند خدمت می کرد. (از فرهنگ رشیدی). کسی که خدمت بندیان کند و ایشان را سرپرستی نماید چنانکه منیژه مر بیژن را کرده بود بعد از خلاصی بیژن که رستم و بیژن و منیژه باز می گشتند، فردوسی گوید ۞ ... و در فرهنگ زوار را زواره برادر رستم دانسته و خطا کرده زیرا که در آن داستان اصلاً اسم زواره مذکور نگردید و مقصود از این زواره منیژه است که در چند سال محبوسی بیژن خدمت او را می کرده است و این شعر فردوسی که از زبان کیخسرو گفته به وقتی که در جام گیتی نما حال بیژن را دیده می گوید که دختری نامور در آن زندان زوار یعنی خدمتکار اوست ۞ ... ثابت میشود که منیژه است نه زواره . (انجمن آرا) (آنندراج). خدمتگر و یاری ده باشد.(لغت فرس اسدی چ دبیرسیاقی ص 48) (لغت فرس اسدی چ پاول هرن ص 36). تیماربر. (از صحاح الفرس):
سوی خانه رفتند از چاهسار
به یک دست بیژن به دیگر زوار.
فردوسی.
که بیژن به توران به بند اندر است
زوارش یکی نامور دختر است.
فردوسی.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

زوار یعنی یار
این دو کلمه از یک ریشه و با معانی مشترک هستند: عاشق (lover) و کمک دهنده (helper)

امینی

Mofrad گفت...

سپاسگزارم